خانه » پیشنهاد سردبیر » نگاهی به کیفیت سیستم آموزش و پرورش به بهانه صحبت های اخیر مدیرکل این سازمان در استان/ماجرای روشن کردن ماشین لباسشویی

نگاهی به کیفیت سیستم آموزش و پرورش به بهانه صحبت های اخیر مدیرکل این سازمان در استان/ماجرای روشن کردن ماشین لباسشویی

شنبه ۷ بهمن ۱۳۹۶   شماره ۷۷۷

***

وقایع استان

سهراب جان بزرگی

***

مدتی پیش به این فکر می کردم که اگر کودکی داشتم، او را به مدرسه نمی فرستادم. این جمله شاید کمی عجیب به نظر برسد. مگر می شود در دوره ای که علم سعی دارد سرعت حرکت خودش را به نور برساند تا نسبیت هم برایمان یک اتفاق عادی مثل رفتن به کره های دیگر شود، چطور می توان کودکی را از رفتن به مدرسه منع کرد.
از دیگر سو انسان های مهربان زیادی در ایران تلاش می کنند تا شرایط تحصیل کودکان کار، بچه های مهاجر یا کودکان دیگری که از تحصیل جا مانده اند را فراهم کنند. کمپین می زنند، اعتراض مدنـی می کنند، بادبادک هـوا می کنند و در مقابل دوربین های سلفی دست در گردن کودکان کار جلوی در مدرسه عکس می گیرند و … اما هنوز هم معتقدم اگر کودکی داشته باشم، در ایران او را به مدرسه نمی فرستم. ما برای پایان دوران دبیرستان دوازده سال و هر سال چیزی در حدود ۹ ماه به مدرسه می رویم. نگاهی به این دوازده سال، من را به این فکر وا میدارد که خروجی این دوازده سال برای من چه بوده است. به عنوان یک فرد هیژده ساله چه مهارت و دانشی دارم؟ به چه زبانی جز زبان مادری ام می توانم صحبت کنم؟ در زمینه رشته تحصیلی که البته بیشتر مطالب عمومی و کلی در این دوره و مقطع مطرح می شود، چقدر توانمند هستم؟ به این فکر می کنم که آیا مطالبی که در مدرسه به من آموزش داده شده است را می توانم خودم در مدت زمان خیلی خیلی کمتر و با کیفیت بالاتر به فرزندم بیاموزم؟ من برای همه معلمانی که در رشته خودشان آدم های با سوادی هستند، از روانشناسی و تربیت می دانند و خود را در این زمینه به روز نگه می دارند، ایدئولوژی زده نیستند و به شاگردانشان به چشم ماشین های پیش برنده یک ایدئولوژی نگاه نمی کنند و اولویت اصلی شان اخلاق بدون پیش داوریست احترام قائلم. اما کلیت سیستم آموزش و پرورشی که در کشور در حال پیاده سازیست زیر سوال است.
چند روز پیش در یکی از خبرگزاری ها صحبت های مدیرکل آموزش و پرورش استان مرکزی را می خواندم که گفته بود بحث تربیت یک بحث کمی و قابل اندازه گیری نیست و موضوعی کاملا کیفی است. تصور کنید شما وقتی برای خرید ماشین لباس شویی به فروشگاه می روید. دو موضوع برایتان مطرح است. یکی تعداد ماشین های لباس شویی که می خواهید بخرید و دیگری کیفیت آن. اگر شما نتوانید معیاری برای سنجش و اندازه گیری کیفیت وسیله مورد نظرتان نداشته باشید، دیگر تفاوتی هم نمی کند که ماشین لباس شویی تان کره ای باشد یا تولید داخل و تنها دیالوگ تـان با فروشنده بــه این جمــله خلاصه می شود. «آقا لطفا یک ماشین لباس شویی بدهید». موضوع تربیت به دلیل کیفی بودنش نمی تواند قابل اندازه گیری نباشد. اگر محک مناسبی برای آن وجود داشته باشد، خیلی خیلی راحت می تون گفت که سیستم آموزش و پرورش ایران در زمینه تربیت هم بسیار بی کیفیت عمل می کند. فولادوند البته در ادامه صحبت هایش گفته است که کار تربیتی از ویژگی‌های اجتناب ناپذیری است که در زمان جواب می‌دهد و در کوتاه مدت هرگز قابل رصد، اندازه‌گیری و پایش نیست بنابراین ما اگر امروز کار می‌کنیم بدون شک برای جامعه آینده داریم ریل گذاری و برنامه ریزی می‌کنیم. من هم تا حدودی با این بخش از صحبت های او موافقم، اما ســوالم این است کــه این آینده چه زمانی از راه می رسد؟ ریل گذاری ها تا کی ادامه خواهد داشت؟ و روز حســـاب و کتــاب چه روزی خواهد بود؟ من می گویم امروز بهترین روز برای دیدن ثمره این ریل گذاری ها یا همان سیاست گذاری های آموزش و پرورش است.
اصلی ترین مسئله برای کسانی که سوار بر این قطار بوده اند سردرگمی هویتی بزرگیست که نوجوان ها را گرفتار خود کرده. تناقض هایی فکری که در بسیاری از موارد مضحک و خنده دار می شوند. افرادی که طرفدار پر و پا قرص سلبریتی های اینستاگرامی هستند و از دیگر سو در کافه ها در مقابل عکس های سارتر و کامو و بکت قهوه می نوشند. روابط شان به یک آزادی و رهایی فکری رسیده است و در مقابل واژه هایی مثل غیرت درون شان وجود دارد. در ظاهرشان همه نمــاد ها و سمبـــل ها به چشم می خورد. به اعراب فحش می دهند و در حمایت ازحقوق مهاجرین سوری در کشورهای اروپایی پست می گذراند. اینها تازه عـده ای هستند که دلخوش اند به روشن تر بودن. آمار بالای تخلفات رانندگی، ناهنجاری های اجتماعی، زد و خورد و درگیری، مصرف مواد مخدر و کاهش سن آن، تک فرهنگی بودن، تعصبات، تناقض های فکری و رفتاری در جامعه و معیارهای بسیار دیگری هستند که می توان با آنها کیفیت کار تربیتی آموزش و پرورش در دهه های اخیر را اندازه گرفت و ریل گذاری هایش را سنجید.
در یک دیدگاه کلی اضلاع مثلث ترتبیت کودکان در ایران را می توان مدرسه، تلویزیون و خانواده دانست. از همان آغاز تلویزیون تکلیفش روشن می شود و تاثیرات مخرب برنامه های سطحی اش بر کودکان پیداست. خانواده ها نیز یا قدیمی اند که از علم های روانشناسی و علوم تربیتی چیزی نمی دانند و به سیستم هرچه بادا باد کودکشان تربیت می شود یا آنقدر مشغله دارند که فرصت رسیدگی دقیق به تربیت کودک را ندارند. می ماند مدرسه. مدرسه ای که البته در طی سالهای اخیر پیشرفت های شگرفی را در حوزه تعلیم و تربیت داشته است. همین که کتک خوردن های شدید و تحمل خشم و فریاد معلمان در سالهایی دورتر که روندی عادی در زندگی و تربیت ما بود کم شده است، باید به آموزش و پرورش مدال طلا داد. صحبت های زیادی در زمینه بهبود اوضاع آموزش و پرورش ایران شده است. منتقدین بسیاری نظرشان را گفته اند. اما تا کنون اتفاق چندان مهمی نیفتاده است و بعید است از این به بعد هم اتفاق مهم و درستی بیفتد. به همین علت هاست که اگر کودکی داشتم، آموزش و به خصوص پرورش او را در خانه انجام می دادم.
در بخش دیگری از صحبت های مدیرکل آموزش و پرورش آمده است: «امروز آموزش و پرورش باید برای دستیابی به این اهداف کاستی‌های خود را برطرف کند، ما سندی داریم به نام سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، انگاره‌های نخست چنین سندی در جمهوری اسلامی ایران این است که آموزش و پروش ما از کاستی‌هایی رنج می‌برد که تا آنها برطرف نشود ما قادر به دستیابی به اهدافمان نیستیم. تصور ما و برداشت ما از نظام آموزشی تا امروز این بوده که این نظام نمی‌تواند آن آدم‌هایی که مطلوب جامعه است را به خوبی تربیت کند، این نظام که نظام آموزشی را که یک نظام و ساختار و نمی‌توان گفت به کلی غیر هدفمند که اهدافش منطبق با تربیت اسلامی باید انجام می‌شد و انسجام در رفتارهای آن باید بیشتر می‌شد به نحوی که در ابعاد و ساحت‌های مختلف هر کس علاوه بر اینکه کارهای خودش را انجام می‌دهد معمولا یک هدف قائی را برای آن هدف دنبال می‌کند.» کمی تحلیل این بخش از صبحت های فولادوند برایم سخت است اما بخشی از آن که به سند تحول بنیادین آموزش و پرورش می پردازد برایم جالب است. وقتی از سند صحبت می شود اولین چیــزی که بــه ذهنم می آید سند بیست سی است. سندی که جنجال های بسیاری را به وجود آورد و حتی دست مایه ای برای فعالیت های انتخاباتی شده بود. دست یافتن به سندی که بتواند آموزش و پرورش را متحول کند و کاملا هم بومی باشد، نه تنها سخت بلکه غیر ممکن به نظر می رسد. پایه های آموزش به سبک امروز کپی هایی از مدارس غرب است. در این زمینه هم متخصصان بسیاری روی سیستم آموزشی کشورهای موفقی مثل فنلاند و آلمان کار کرده اند که امروز به یک الگوی قابل قبول دست یافته اند. در ایران که تنها چند سال است که به این فکر افتاده ایم که آموزش و پرورشمان مشکل دارد مسیر بسیار طولانی ای در پیش است. مشکلاتی که البته در کش و قوس پذیرفتن و یا رد کردن قرار دارند.
در بخشی از اهداف کلان سند تحول بنیادی آموزش و پروش که متن کامل این آن در سایت آموزش و پرورش در دسترس است، آمده: «تربیت انسانی موحد و مؤمن و معتقد به معاد و آشنا و متعهد به مسئولیت‌ها و وظایف در برابر خدا، خود، دیگران و طبیعت، حقیقت‌جو و عاقل، عدالت‌خواه و صلح‌جو، ظلم‌ستیز، جهادگر، شجاع و ایثارگر و وطن‌دوست، مهرورز، جمع‌گرا و جهانی‌اندیش، ولایت‌مدار و منتظر و تلاشگر در جهت تحقق حکومت عدل جهانی، با اراده و امیدوار، خودباور و دارای عزت نفس، امانتدار، دانا و توانا، پاکدامن و با حیاء، انتخابگر و آزادمنش، متعلق به اخلاق اسلامی، خلاق و کارآفرین و مقتصد و ماهر، سالم و بانشاط، قانون‌مدار و نظم‌پذیر و آماده ورود به زندگی شایسته فردی، خانوادگی و اجتماعی براساس نظام معیار اسلامی.
ارتقای نقش نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی و خانواده در رشد و تعالی کشور، بسط و اعتلای فرهنگ عمومی و زمینه‌سازی برای اقتدار و مرجعیت علمی و تکوین تمدن اسلامی ـ ایرانی در راستای تحقق جامعه جهانی عدل مهدوی با تأکید بر تعمیق معرفت و بصیرت دینی و سیاسی،‌ التزام به ارزش‌های اخلاقی، وفاداری به نظام جمهوری اسلامی ایران، اعتقاد و التزام عملی به اصل ولایت مطلقه فقیه و مردم‌سالاری دینی، تحکیم وحدت ملی، تقویت روحیه علمی، رعایت حقوق و مسئولیت‌های اجتماعی، ارتقای آداب و آیین زندگی متعالی، بهداشتی و زیست‌محیطی.»
پرداختن به این سند نیاز به بحث های بیشتر و جداگانه ای دارد اما موضوعی که هیچگاه به ما اجازه بهتر شدن و اصلاح شرایط موجودمان در هیچ زمینه ای را نمی دهد، قدرت ما در مسئله انکار است. به نظر می رسد ما منکرترین مردم در سراسر دنیا باشیم و تواناییمان آنقدر بالاست که در چند ثانیه می توانیم یک موضوع روانشانسانه و تربیتی کودکان را که باید به آن پرداخته شود، در ماشین لباسشویی انداخته و سریع روشنش کنیم و بشویم مجری مورد نظر و موفق صدا و سیما. تیپ های این چنینی که در همه سطوح مدیریتی و اجرایی کشور وجود دارند و امیدها را برای بهبود به سرآب تبدیل می کنند

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.