خانه » جدیدترین » یادداشتی بر نمایش ساقی پادشاه/مست و خراب بر روی صحنه

یادداشتی بر نمایش ساقی پادشاه/مست و خراب بر روی صحنه

شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۴     شماره ۳۲۵

گروه فرهنگی- سحر یاری:
سالن تاریک می شود، صدای پچ پچ به گوش می رسد، حضور خوب تماشاچی ها و بیشتر از آن نوجوانــان و جوانــان نوید از یک اجـرای خوب را می دهد، آنچه در پوستر و بنرهای تبلیغاتی کار در سطح شهر دیده می شد نشانگر نمایشی با پرسوژناهای بسیار بود، صدای گوشخراش باز شدن بسته های چیپس و پفک از همان ابتدا در سالن پیچیده بود، صحنه بالاخره روشن و نمایش آغاز شد. خوشحال بودم که دوستم را برای دیدن یک نمایش دعوت کرده بودم و این یک کار فرهنگی بود، بلیت خریده بودیم و رویکردمان این بود که هنر باید از طرف مخاطب حمایت شود. تمام حواسمان را داده بودیم به آنچه بر روی صحنه بود، به آدم ها، دیالوگ ها و روابطشان… هرچند صدای خوردن تنقلات برخی از حاضرین تمرکزمان را بهم می زد.
نمایش روایت پسر جوانی بود که در ابتدا به دلیل زد و خورد در زندان بود ولی جلوتر فهمیدیم که نه انگار بر روی صورت دختر مورد علاقه اش اسید پاشیده است فهمیدن این مسئله به گنگی باور بخشش این پسر در انتهای کار از مجازات طناب دار بود.
من و دوستم تا اواخر نمایش هر چند دقیقه یکبار بهم نگاه می کردیم، به نظر می رسید بارها می خواست از من تشکر کند، برای حضورمان در یک اتفاق هنری مهم، حتی جایی از نمایش اینقدر با کار ارتباط برقرار کرده بود که جلوی دهانش را گرفت من فکر کردم شاید او هم مثل من شگفت زده شده و می خواهد بپرسد : مگر این طورها می شود، ولی برایم تشریح کرد که او آدم بسیار حساسی است و می خواهد تا کسی متوجه حالت تهوعش نشود؛ ولی از سالن بیرون نرفت تا بی احترامی به ساحت تئاتر نشود و من همه اش خدا خدا می کردم که این مکیدن انگشت های یکدیگر بر روی صحنه تمام شود، زیرا لباس هایم را تازه از خشکشویی گرفته بودم و دوست فرهنگی ام خیلی زیاد در حال ایجاد ارتباط با نمایش بود.
یکبار هم جوری مرا نگاه کرد انگار چشمانش پر سئوال بود و من هیچ پاسخی نداشتم گویا یکی از کلمات مرد افغانی داخل نمایش را نفهمیده بود، من بلافاصله گفتم : خیلی ارتباط مردم خوب بود انگار کار را دوست داشته اند و او لبخندی زیبا تحویلم داد، یک ساعت و نیم بعد که چراغ های سالن روشن شد، دوستم پرسید: چی شد؟ تمام شد؟ و من فاتحانه از این سئوال که نشان از تاسف برای پایان زودهنگام کار داشت به خود غره شدم و سعی کردم غوز پشت خود را صاف کنم و بگویم: ما اینیم دیگر یعنی تئاتر شهر ما این است دیگر؛ فقط نمی دانم چرا بعد از خداحافظی ناگهان در انبوه جمعیتی که هنوز چیپس ها و پفک هایشان تمام نشده گم شد و من را با افتخار حمایت از جامعه هنر شهرم و این کار بزرگ تنها گذاشت.
پا نوشت: نمایش ساقی پادشاه به نویسندگی و کارگردانی عباس سلطانی ۲۰ تا ۳۰ در ماه در فرهنگسرای آیینه اراک به روی صحنه رفت، نمایشی که گویا به دنبال مطرح کردن معضلات اعتیاد و تاثیرات منفی آن در جامعه و زندگی تک تک افراد بود. قصه بی فرجام عشق جوانی معتاد که در خانواده ای بزهکار به دنیا آمده بود او فرزند «پادشاه»خرده فروش مواد و «ساقی» تولیدکننده مشروبات الکلی بود.
نمایش از سلول یک زندان آغاز می شود و احمد غلطی به واسطه حضور اتفاقی دوستش رسول در زندان داستان زندگی اش را بیان می کند. به نظر می رسد پیشکسوت خوب تئاتر ما هنوز در دهه های چهل و پنجاه سیر می کند، داستان عشق پسر فقیری به دختر زیبا و پولدار محل، دختری که به نظر می رسد او هم بند دل را به آب داده است. داستان چاقو و خیانت، دارقالی دختر زشت رو و افسانه دختر زیبارو… . قبل از اینکه بخواهیم در مورد این نمایش نوع داستان گویی و بازیگیری صحبت کنیم، بهتر است به یک مقوله اساسی بپردازیم که آیا پرداخت به مسئله ای یعنی اشاره مستقیم به آن، اعتیاد معضل است ولی آیا نشان دادن مکرر توزیع مواد آن هم به احمقانه ترین شکل آن هم از یک سوراخ در دیوار، نمایش استعمال مواد، صحبت از مشروبات بارها و بارها یعنی نشان دادن آن آسیب؟
به نظر می رسد نویسنده کار فقط دلش می خواسته در این نمایش کلکسیونی از نام موادهای مخدر و مشروب و آلات استعمالش را بارها بر سر زبان شخصیت هایش بیاورد، در این نمایش همه کارشناس حوزه مواد مخدر هستند، بازیگر بارها بر روی صحنه مواد مصرف می کند و سرحال می آید، احمد غلطی مشروب می خورد و مست می شود و تمام این اتفاقات جلوی چشم تماشاچی ای می افتد که بیشترشان نوجوان هستند.
کارگردان، عده ای بازیگر البته بازیگر نه عده ای جوان مشتاق به بازیگری را بر روی صحنه دور هم گرد آورده که خودشان هم نمی دانند هدف از حضورشان چیست، یکی می آید یکی می رود یکی مادر است یکی پدر است یکی معتاد یکی عاشق ولی هیچکدام نمی توانند از عهده نقش خود برآیند و حتی به تیپ سازی هم نرسیده اند چه برسد باورپذیری برای مخاطب…
حضور آدم های اضافی در نمایش که هیچ باری از دوش نمایش برنمی دارند، انگار این نقش های اضافه از آن بابت طراحی شده که فقط این جوانان مشتاق یکبار به روی صحنه بیایند.
هیچ حلقه اتصالی بین شخصیت ها نیست، نمی توان فهمید پریسا دختر پری روی نمایش از کجا آمده چرا زن لطیف شده؟ و چطور همزمان که نامزد لطیف است به احمد نیز گوشه چشمی دارد.
و جالب تر اینکه تمام شخصیت های نمایش احمد غلطی و پدرش را می شناسند حتی آن مرد افغانی ای که به دلیل مهاجرت غیرقانونی بازداشت شده نام پادشاه را شنیده است، مرد مهاجری که غیر از مکیدن انگشت احمد که آغشته به مواد مخدر است، هیچ نقشی در پیشبرد نمایش ندارد.
زمان و مکان در این نمایش مشخص نیست، شخصیت داستان چه زمانی در زندان است و چرا هربار که به زندان می افتد همان هم بندی های قبلی کنارش هستند و اگر نه زمان ثابت است و او خاطراتش را مرور می کند چرا هیچ نشانه و حلقه اتصال برای فهم تماشاچی از بازگشت به عقب نمی گذرد.
چرا پری علی رغم اینکه می داند احمد خلافکار است با او در خانه ای خلوت می کند و احمد بر صورتش اسید می پاشد، اصلا چرا پدر و مادر احمد می خواهند او را وادار به این کار کنند؟
نمایش پر است از سوال های بی جواب، اتفاق های غیر منطقی و بدون علت ، نگاه سطحی به آدم ها و روابط، ردوبدل شدن کلمات رکیک بین شخصیت های داستان، کلماتی که قهقه تماشاچی عام را بلندتر می کند.
شاید بتوان این توجیه را آورد که نویسنده و کارگردان کار می خواسته بگوید معضلات و جوانان آسیب دیده از بستری بنام خانواده و اجتماع بر می خیزند ولی در نشان دادن بحران خانواده احمد غلطی خیلی اغراق کرده بود.
به نظر می رسد پیشکسوت هنرمند استان بهتر بود کمی در نوشتن متن و کارگردانی بیشتر دقت می کرد، زیرا مخاطبی که از زمان و حتی پول خود هزینه می کند به دنبال دیدن نمایش است که در کنار تفریح غنای هنری نیز داشته باشد نه اینکه بیاید بنشیند و آمد و شد چند جوان که یا مست هستند یا خمار و یا نعشه را تماشا کند، به نظر می رسد این جذب مخاطب نیست بلکه بیشتر توهین به شعور مخاطب است.
از طرفی این هنرمند است که سلیقه و ذائقه مخاطب را می سازد، ممکن است در تماشاچیان این نمایش عده ای برای اولین بار برای تماشای تئاتر آمده باشند، همین نمایش ممکن است باعث شود برخی مخاطبان برای همیشه از دست بروند و برخی به تعریف و برداشت اشتباهی از تئاتر برسند.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.