چهارشنبه ۴ دی ۱۳۹۸ شماره ۱۲۰۲
نیم ور؛ کهنسال نام آور
بخش پنجاه و ششم/ فصل هفتم
مهدی لعل بار- جواد احدی- شهرزاد قربانی/ نویسندگان:
کار در معدن
آقای شهرام قربانی مراحل بهره برداری از معدن را در چهار بخش اکتشاف، استخراج، فرآوری و فروش بر میشمارد که این فرآیند از معدن شروع میشود و به بازار ختم میشود.
در گذشته روشهای اکتشاف به صورت تجربی انجام میشد. افرادی که از خواص زمین و کوه ها مطلع بودند، در دل کوهها به جستجو میرفتند تا بر اساس آنچه میدانند به ذخایر جدید معدنی دست یابند. اما هم اکنون این روش ها علمی و بسیار پیچیده شده و با دستگاههای مجهز تا اعماق زمین مورد بررسی و کنکاش قرار میگیرد.
پس از آن کار استخراج شروع میشود. برای استخراج ابتدا باید مقدمات کار شامل ایجاد جاده، خاک برداری و تجهیز کارگاه آماده شود. روشهای استخراج به صورت کلی به ۲ بخش تقسیم میشوند، یکی روش رو باز و دیگری روش استخراج زیرزمینی است. در منطقۀ نیمور در حال حاضر در کلیه معادن سنگ ساختمانی از روش روباز استفاده میشود و تنها در منطقۀ گُل بِنِه استخراج سرب و روی به صورت زیرزمینی انجام میشد.
از مزایای مهم این منطقه در بخش سنگ وجود نیروی انسانی متخصص است. نیروی انسانی که در معادن شهر نیمور با مدیریت ارباب قنبر رحیمی مشغول به کار بودند طی سالیان متمادی هر یک به اوستاکارانی مجرب تبدیل شدندکه علم و تجربیات تولید سنگهای ساختمانی تراورتن و مرمریت از شهر نیمور به سایر شهرهای کشور گسترش دادند. قبلا معادن مختلفی در سطح کشور به صورت پراکنده فعالیت داشتند اما تجربیات استادکاران نیموری به توسعه این بخش کمک چشمگیری کرد.
در آن سال ها که هنوز وسیله و ماشین آلات چندانی وجود نداشت، کارگران فقط با دست و ابزار دستی سادهای که داشتند نسبت به استخراج سنگ اقدام میکردند. کاری بسیار دشوار و سخت که به راستی فقط میتوانست از مردانی قدرتمند و نستوه برآید. در اینجا خلاصهای از تاریخچه استخراج سنگ در معادن تروارتن عباسآباد و آتشکوه را ذکر میکنیم.
کلنگ کوه بُری، کلنگ گاز کنی، نعل وگاز، دیلم، پتک روگازی، انواع جک ۵، ۱۰، ۱۵و ۲۰تن و پک سنگ سازی ۱۲کیلوگرمی و پکچه با وزن ۴ کیلوگرم که برای زدن لبههای ناصاف سنگ استفاده میشد، از ابتداییترین و قدیمیترین وسایل کار در معدن میباشند که در ادامه نحوۀ استفادۀ آنها نیز شرح داده خواهد شد.
شاید ابتداییترین روش استخراج سنگ به استفاده از چوب درختانی مثل ونو مربوط باشد، که در این روش به وسیله کلنگ بر روی درزِ سنگ،کانالی حفر میکردند و چوبی را داخل آن قرار میدادند، سپس بر روی چوب آب میریختند تا بر اثر انبساط و حجیمتر شدنِ چوب، این درز باز شده و بتوانند سنگ را از داخل کوه جدا کنند.
سنگ تراورتن دارای درزهای ریزی است که میتوان از این درزها برای برش آن بهره برد. استفاده از نعل و گاز برای استخراج سنگ از دل کوه در دهۀ ۳۰ رواج داشته است. به این ترتیب که با کلنگ کوه بُری این درز را تا عمق حدود ۲۰ و عرض و طول ۱۰ تا ۱۵ سانتیمتر میشکافتند ولی چون محل قرار گرفتن دسته آن در میانه این کلنگ قدری ضخیمتر بود اجازه حفر بیشتر نمیداد و به ناچار از کلنگ گازکنی برای ادامۀ حفاری استفاده میکردند. کلنگ گازکنی یک سرش پهن تر و سر دیگرش نازکتر بود. ابتدا از سر پهنتر شروع به حفاری کرده و در عمق بیشتر از سر نازکتر آن استفاده میکردند.
کندن جا گاز با کلنگ بسیار کار مشقت باری بود، به قول حاج حسین لعل بار که میگوید: « چون مجبور بودیم با زانو بر روی سنگ بنشینیم و کلنگ بزنیم همیشه زانوهای ما زخم و دردناک بود.» یا در جای دیگری که حاج حسن محمدی میگوید: «بخاطر ضربات کلنگ و خارج کردن خرده سنگ ها از مجرای کانال کنده کاری شده همیشه نوک انگشتان ما زخم بود و موقع غذا خوردن، لقمۀ غذای ما به خون آغشته می شد.»
شاید این مثل که میگویند «نانش را با خــون می خورد» کنایه از این موضوع باشد که انسان زحمتکش برای خوردن لقمه نانی مجبور است آنقدر زحمت بکشد که همان لقمه نان را باید با دستانی مجروح بخورد.
بعد از حفاری و گسترش حفره به عمق حدود ۴۰سانتیمتر عرض ۲۰ سانتیمتر و طول ۳۰ سانتیمتر با قرار دادن گاز در دو طرف آن نعل را بین این دو ورق قرار میدادند گاز همان گوه است که یک طرف آن باریک و طرف دیگر آن پهنتر است و حدود ۳۰ سانتیمتر طول دارد. گازها را داخل جاگازها گذاشته و با پتک روگازی بروی آنها میزدند تا با فرو رفتن در درز سنگ باعث باز شدن آن و جدا شدن سنگ از دل کوه شود. پتک روگازی برای ضربه زدن بر روی گاز بود و اصلاً برای کندن سنگ استفاده نمیشد. معمولاً، نعل براثر بارندگی و یا رطوبت زنگ میزد بنابراین آن را بایستی صیقل داد تا هنگام کار زنگ زدگی اصطکاک را بالا نبرد. پس از آن که گاز را بین نعلها قرار میدادند با پک روگازی آن قدر بر روی آن میزدند تا درزِ سنگ دچار ترک شود که به آن در اصطلاح میگفتند «بُردن» یا «کارکردن». با هر پتک کارگران کلمه علی را ذکرمیکردند: علی،……. علی،……. علی
محل زدن چالهها، تعداد و میزان عمق آن معمولا توسط اوستاکار مشخص میشد که به تجربه و تبحر زیادی نیاز داشت. معمولاً در سنگهای تراورتن که به صورت لایه لایه قرار دارند، ترک های ریزی وجود دارد که افراد با تجربه آن را میشناسند. بنابراین مسیر حفر چالهها را براساس این ترکها مشخص میکردند تا بتوانند سنگ را از دل کوه جدا کنند.
پس از آن که در دل سنگ تَرَک ایجاد و قسمتی از آن بصورت قطعه سنگ چند ُتنی جدا شد، بایستی آن را از محل خود جابجا و به محل بارگیری انتقال میدادندکه برای این کار با کمک دیلم و جکهای ۲۰ یا ۱۵ یا ۱۰ یا ۵ تنی قطعه سنگ را از محل خود تا محل بارگیری جابجا میکردند.
جک از سه قسمت تشکیل شده است: پاشنه، شاخ و بالابر. پاشنۀ جک را در یک طرف درز و شاخ آن را در طرف دیگر قرار میدادند و سپس دسته را میچرخاندند تا سنگ از کوه جدا شود. معمولاً جک هر بار ۲۰ تا ۳۰ سانتی متر سنگ را به جلو هدایت میکرد. هنگامی که جک به آخر میرسید با قرار دادن تکه سنگی پشت آن جک را آزاد میکردند و مجددا جک را در موقعیت جدید قرار میدادند تا مقدار بیشتری سنگ را به جلو هدایت کند. کار با جک به نیرو و قدرت بدنی زیادی نیاز داشت.
اگر قطعه سنگ بزرگ بود بایستی مجددا برش بخورد تا در اندازههای مناسب بارگیری شود. برای بارگیری نیز به همین ترتیب آنقدر جک میزدند تا سنگ را به محل بارگیری و سپس بر روی کامیون منتقل کنند. برای بارگیری با استفاده از میلههای توپر سنگ را بر روی کامیون به طرف جلو هدایت میکردند و در محل نهایی قرار میگرفت.
عملیات بارگیری نیز علاوه بر قدرت بدنی زیاد به تبحر هم نیاز داشت و به اصطلاح قلق داشت. جک و اهرم ( دیلم ) وسایل بارگیری بودند که به کمک کارگران سنگها را بر روی کامیون قرار میدادند. آقای حبیب الله برقی میگوید: «با اینکه این روش بسیار سخت بود و نیروی زیادی میخواست، اما روزانه تا ۶۰ کامیون هم بارگیری میشد، که برای آن زمان کار بسیار بزرگ و عظیمی محسوب میشد، چرا که وزن برخی از سنگ ها تا ۲۰ تن هم میرسید.»
در محلی که امکان حفر چاله برای نعل و گاز نبود و در حقیقت ترکی وجود نداشت از روش انفجاری استفاده میکردند. اوستا کار محل زدن و ارتفاع چال انفجار را تعیین میکرد. کارگر چال زن یک چال ۲ متری را در حدود ۴ ساعت میزد.
حاج حسین لعل بار نقل میکند که در روز معمولاً ۴ عدد دیلم یک متری میزده است. برای برداشتن صخرههای اطراف امامزاده صالح(ع) نیز حاج حسین به همراه برادرش حاج حسن چهار روز چال میزدند تا سنگهای آن را بردارند. به خاطر آن که چال به خوبی عمل کند آن را به صورت مورب میزدند که به آن «پاگُرگی» میگفتند. از صبح تا ظهر چال زده و با باروت پر میکردند و در ظهر آن را آتش میدادند.