خانه » پیشنهاد سردبیر » نگاهی به فیلم « شَنل» که در سینما عصرجدید اراک اکران می شود/ما همه پنهان کاریم

نگاهی به فیلم « شَنل» که در سینما عصرجدید اراک اکران می شود/ما همه پنهان کاریم

شنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۶   شماره ۷۱۹

***

وقایع استان

سمیه انصاری فر

***

بخشی از وظیفه سینما بازنمایی وضعیت معاصر جامعه در قالب زبان روایت و تصویر است. شاید برای همین است که فیلم های با تم اجتماعی این روزها بیشتر نوبت های اکران را در سینمای ایران به خود اختصاص داده اند؛ در میان فیلم های اجتماعی سینمای ما زن و مصائبش نقش برجسته ای دارد و کم نیستند فیلم هایی که درونمایه اصلی شان مشکلات زنان است. ولی مطمئنا همه آن ها قرار نیست آثار قوی و مورد قبولی باشند برخی با این موج فقط همراهند، برخی تکرار قبلی هانید و …؛ ولی در میانشان فیلم هایی وجود دارد که قابل تامل است و می توان بر دیدن آن تاکید کرد. فیلم هایی که با روایت هولناک خود به زیرمتن های جامعه اشاره می کنند.
فیلم « شَنِل» ساخته حسین کندری یکی از این فیلم هاست که در حال حاضر همزمان با سینماهای سراسر کشور در سینما عصر جدید اراک نیز بر روی پرده رفته است. حسین کندری قبل از این فیلم «اینجا کسی نمی میرد» را ساخته بود. اما شنل فیلمی که در نگاه اول به نظر می رسد تمام حرف و هدفش در دفاع از حقوق زنان باشد ولی جلوتر که می رود متــوجه می شویم در درون خــود درونمایه های اجتماعی و انسانی وسیع تری دارد و شاید وجه نقد بر نژادپرستی آن پنهان تر باشد.
«شنل» روایت داستان زنی به نام صحراست که بعد از مرگ همسرش تمام تلاشش دریافت شناسنامه برای دخترش باران است. در طی این تلاش مخاطب متوجه وقایعی می شود که کم کم پرده از نقاب های ظاهری شخصیت ها بر می دارد؛ اما شاید نقطه عطف فیلم درست جایی است که متوجه می شویم این ماجراها به واسطه افغان و مهاجر بودن این زن به این سمت کشیده شده است.
صحرا با بازی باران کوثری زن پرستار افغانی است که با مردی بزرگتر از خود ازدواج کرده است. همسرش حمید با بازی مسعود فروتن مهندس ویلاسازی بوده که هرگز به او نگفته بوده که او همسر دومش است و زن و بچه دارد. وقتی که حمید در یک تصادف می میرد. صحرا متوجه ماجرا می شود و چون باران دخترش شناسنامه ندارد به دنبال شناسنامه حمید که عقدشان در آن ثبت شده است می گردد. صحرا با یک زوج به نام های آیدا با بازی بهار کاتوزی و هامون با بازی مهدی حسین نیا دوستان خوبی هستند که آن ها هم گاهی از دخترش مراقبت می کنند و هم در این ماجرا قرار است همراه او باشند. تا اینجای ماجرا مخاطب احساس می کند با یک ماجرای سرراست روبه رو است؛ اما با ورود مردی به نام طاهر با بازی رضا بهبودی قصه ابعاد دیگری پیدا می کند. صحرا می فهمد که حمید با شناسنامه سرکارگر خود او را به عقد خود درآورده و حالا نه تنها نمی تواند ماجرای ازدواج خود و حمید را ثابت کند بلکه با مشکلی به نام طاهر روبه رو است. مردی که از این موقعیت سواستفاده کرده و قصد اخاذی از صحرا را دارد و او را تهدید به بی آبرویی می کند.
طاهر را شاید باید یکی از بهترین شخصیت های منفی سینمای ایران در سال های اخیر دانست که به دلیل پرداخت مناسب در فیلمنامه به شخصیت او با مردی خبیث، انتقام گیر و در عین حال بدبخت رو به رو هستیم. مردی که هم انزجار را برمی انگیزد و هم ترحم را و برای مخاطب بسیار باورپذیر است. او زمانی مغازه عطرفروشی داشته؛ ولی زنش درست فردای عروسی از او جدا شده و طلب مهرش را کرده است و حالا طاهر انگار می خواهد تمام انتقام این بی وفایی زنش را از صحرا بگیرد. البته فیلم سعی نکرده که صحرا را شخصیت مظلوم و قربانی این فیلم نشان دهد بلکه با پیشبرد داستان متوجه می شویم که صحرا نیز دروغ هایی گفته و گاهی کارهایی کرده تا برخی ماجراها را به نفع خود تمام کند. این فیلم قصه آدم های خاکستری است آیدا و هامون نیز در جایی تصمیم می گیرند که از موقعیت صحرا سواستفاده کنند آن ها که صاحب فرزند نمی شوند و البته صحرا در این امر به دلیل کمک به آیدا برای سقط جنین مقصر می خواهند هر طور شده باران را از آن خود کنند و او را در این شرایط تحمیلی از صحرا بگیرند.
شاید این فیلم به صراحت آینه ای از جامعه ایست که افراد در آن به یکدیگر خیانت می کنند، دروغ می گویند، سواستفاده می کنند و البته گاهی نیز با هم مهربان هستند. تمامی این ها را می توان در سراسر فیلم دید اما شاید اصلی ترین چالش این فیلم مسئله ازدواج زنان افغان در ایران است و هولناک ترین فاجعه فیلم را حمید با ثبت عقد خود با صحرا در شناسنامه یکی دیگر رقم زد و هویتی که یک زن افغان با پناهنده شدن به ایران و گرفتن شناسنامه ایرانی دوباره برای خود ساخته بود را دوباره از او گرفت. او اگر ملیت خود را پنهان کرده بود بخاطر همان نگاه به زن مهاجر افغان و مشکلاتی بود که ممکن بود با برملا شدن آن در زندگی ، شغل و جایگاه اجتماعی اش ایجاد شود.
مهم ترین وجه فیلم شنل قصه گویی و تعلیق آن در روایت است و به راحتی مخاطب را تا انتها برای تماشای فیلم ترغیب می کرد. حمیدرضا بابابیگی با نوشتن این فیلمنامه نشان داد که می توان روایت های پیچیده از ماجرا ها و انسان ها را در قالب داستانی قابل فهم به مخاطب عرضه کرد هرچند که به نظر می رسد این دقت توجه در پایان بندی فیلم خیلی نبوده است و تغییر ناگهانی صحرا در برابر طاهر که از او وحشت داشت و ایستادگی در برابر او باعث تعجب مخاطب شد و خیلی منطق روایی نداشت؛ بلاتکلیف ماندن شرایط باران و اینکه صحرا رضایت به نگهداری او توسط آیدا و هامون با توجه به بغرنج بودن شرایطش می دهد یا نه؟ نیز در آخر مشخص نشد.
بازی خوب رضا بهبودی در نقش طاهر یکی از نقاط برجسته فیلم است. بهبودی به خوبی توانسته از پس این نقش برآید که همین در سرپا ماندن فیلم بسیار موثر است. در مورد باران کوثری این امر وجود ندارد شاید علت اصلی آن این بود که به این شخصیت و جزئیاتش نسبت به شخصیت طاهر کمتر پرداخته شده بود و ما یک تکرار از او را تماشا کردیم.
شاید درونمایه فیلم به پنهان کاری و ریایی که در بک گراند جامعه ما وجود دارد بپردازد؛ ولی روایت این موضوع در قالب شخصیتی که پناهنده و مهاجر است به آن غنای بیشتری داده است و نقدی بر نگاه مردم ایران به مهاجران به ویژه زنان افغان نیز بود.

۱ دیدگاه

  1. طرفدار فرزاد فرزین، باران کوثری، سیروان خسروی و محسن چاوشی بترتیب از سال های ۹۱ و ۹۹ تا ابد و برای همیشه

    هر فیلمی که باران کوثری توش بازی کنه تا ابد عالیه

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.