خانه » جدیدترین » نگاهی به رمان «آنچه با خود حمل می کردند» و آشنایی زداییش از جنگ/ عالم رستاخیز داستان

نگاهی به رمان «آنچه با خود حمل می کردند» و آشنایی زداییش از جنگ/ عالم رستاخیز داستان

یکشنبه ۱۲ شهریور شماره ۶۷۱

***

وقایع استان

محمد چگنی

***

رمان « آنچه با خود حمل می کردند» نوشته «تیم اوبراین» داستان نویس امریکایی است که توسط نشرچشمه با ترجمه علی معصومی به چاپ رسیده است. «آنچه با خود حمل می کردند» داستانی با محوریت جنگ ویتنام است. راوی داستان تیم اوبراین پس از بیست سال خاطرات خود را از جنگ می گوید. او جنگ را روایت می کند، نه به عنوان یک واقعه، نه به عنوان یک تاریخ، نه به عنوان یک ماجرا، جنگ حقیقتی است که دنیای راوی ست. جنگ جهان راوی را پر کرده است. «بیش ازبیست سال است که با آن زندگی کرده ام، احساس شرمندگی کرده ام، کوشیده ام آن را کنار بزنم و از یاد ببرم و حالا امیدوارم با ثبت کردن آن بر روی کاغذ دست کم از بخشی از فشار رویاهای خود بکاهم.» (ص ۴۹).
تیم روایت کاملا شخصی خودش از جنگ را به ما می دهد فارغ از تعریف های ثابت «داستان واقعی جنگ هرگزاخلاقی نیست. فضیلت را نمی آموزد و تشویق نمی کند. الگویی برای رفتار شایسته انسانی به دست نمی دهد» (ص ۷۸). و ما جنگ را خارج از تمام کلیشه های رایج در این ژانر می بینیم. جنگی که شبیه هیچ جنگ دیگری نیست، چون از زاویه ی دید تیم اوبراین بیان می شود. این جنگ جنگ تیم اوبراین هست. او ازجنگ آشنایی زدایی می کند. خارج از تعاریف و تصاویری که ازجنگ داده شده. حتی پس سالیان، تک تک لحظاتش پیش روی اوست. «پشت این ماشین تحریرمی نشینم و ازمیان واژه ها می بینم که کیووا چطور درمدفوع و کثافت میدان گه جنگ فرو می رود، یا چطور تکه های تن کورت لمون ازشاخه های درخت آویزان می شوند، وهمین طور که می نویسم یادها چگونه به نوعی بازرویداد بدل می شوند.» (ص ۴۲).
این رمان از بیست و دو فصل تشکیل شده که هرکدام از این فصل ها می تواند مستقل از فصول دیگر روایتی ازجنگ باشند. آن چیزی که این فصول را به هم مرتبط می کنند راوی و شخصیت های یکسان است و صد البته خود جنگ. هرکدام ازاین فصل ها شیوه و زاویه دید خاص خود را دارد. به نوعی می توان گفت محتوا نقش نخ تسبیح را در این فصول دارد و انسجام اثر را حفظ می کند. این کتاب هم مجموعه داستان هست و هم رمان؛ مرزگونه های ادبی همانند تصویر از جنگ در این کتاب مخدوش می شود. البته اگر بخواهیم مرزبندی های انجام شده را بپذیریم. در این کتاب نویسنده دست به تجربه های خاص روایی زده است که به خوبی از پسش برآمده و در بافت روایت به خوبی پاسخگوست. برای مثال درفصل هفتم به نام«چگونه یک داستان جنگ واقعی نقل کنیم» راوی اول شخص داستان، نامه ای از دوست خود را روایت می کند؛ اما به شیوه ی خود تا ما دو روایت از یک ماجرا داشته باشیم و همزمان دو زاویه دید اول شخص. یکی روایت با زاویه دید خود راوی اصلی و دیگری روایت با زاویه دید نویسنده ی نامه. یا درفصل پانزدهم به اسم«روایت شجاعت» روایت به گونه ای پیش می رود که راوی اول شخص داستان، به حالت سوم شخص محدود، ماجرای نورمن باوکررا روایت می کند و درفصل بعد به اسم «یادداشت ها» دلیل این شکل از روایت بر ما آشکارمی شود. زیبایی تمامی این تمهیدات روایی به این دلیل است که فقط و فقط درحد چند تکنیک باقی نمی ماند؛ اتفاقات و نوع جلو رفتن ماجرا باید آن شیوه ی خاص روایت را داشته باشد و هیچ نوع دیگری را نمی توان به کاربرد. یا روشی که راوی/نویسنده شیوه ها وشگرد های خود را آشکارمی کند. البته نه به گونه ی پست مدرن رایج، بلکه به گونه ای که این آشکارسازی تبدیل می شود به فرم داستان یعنی پیوند می خورد با جهان راوی و جهان ماجرا. «این بازی نیست، فرم است. درست درهمین جا، اکنون، خودم را اختراع می کنم. در فکر همه مطالبی هستم که می خواهم درباره این که چرا این کتاب به صورتی که می بینید نوشته شده به شما بگویم»(ص ۱۹۵).
فصل آخر این کتاب به اسم «زندگی مردگان» مهم ترین و جذاب ترین قسمت این کتاب است. فصلی که راوی از ضرورت داستان می گوید و این که چرا داستان باید باشد. «در داستان،که نوعی خواب دیدن است، مردگان گاهی لبخند می زنند و برمی خیزند و به جهان باز می گردند» (ص ۲۴۳). او جهان جنگ را زنده می کند، هم رزمی هایی که دیگر نیستند را می آفریند و این فقط با معجزه ی داستان ممکن است.«ولی درداستان می توانم روح او را بدزدم. می توانم دست کم مدتی کوتاه به آنچه مطلق و دگرگون ناشدنی است از نو جان بدهم. در داستان معجزه ممکن است» آری عالم داستان عالم رستاخیز است.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.