یکشنبه ۱۲ شهریور شماره ۶۷۱
***
وقایع استان
سحر یاری
***
۴۹ سال پیش در دوازدهم شهریور روزی گرم همچون امروز جسد نویسنده ای را از رود ارس گرفتند. آن وقت ها خیلی ها از مرگ زودهنگام آقا معلم عینکی قصه دار شدند.
اما مرگ افرادی چون صمد بهرنگی، خالق «ماهی سیاه کوچولو» که منتقد بود و زیر ذره بین، همواره سوال برانگیز است به ویژه اگر در اثر یک حادثه رخ داده باشد. بهرنگی در رود ارس غرق شد. لباس هایش را کنده بود تا تنی به آب بزند؛ ولی چون شنا بلد نبود غرق شد و آب او را برد، آنقدر ناگهانی که دیگر از دوستش که آن طرف تر ایستاده بود کاری برنمی آمد. این ها را باید باور کرد از کجا معلوم این درست باشد؟ صمد که می دانست شنا بلد نیست چرا به آب زد؟ مگر نه اینکه ساواک دنبالش بود؟ و اینطور شد که یکباره مرگ صمد و چگونگی اش بر سر زبان ها افتاد و هنوز که هنوز است بعد از نیم قرن باز حرف و حدیث دارد این ماجرا. تنها شاهد ماجرا هم همزه فراستی افسر دامپزشکی ارتش که دوست چند ساله اش بوده است. او در کتاب خاطرات خود « از آن سالها و سالهای دیگر» چگونگی مرگ صمد را اینطور تشریح کرده است: «جایی که صمد ایستاده بود، آب حتی به بالاتر از نافش هم نمیرسید. او خود را در مسیر آب ول کرد. سرشار از شوق و شعف بود. با هر دست و پایی که میزد، تلالو تابش طلایی خورشید روی سطح رودخانه را برهم میزد. پنجاه متری شنا نکرده بودکه صدای فریاد صمد را شنید: «دکتر! دکتر!» بلافاصله برگشت و دید که صمد تا بالای شانههایش توی آب است و هراسان دست و پا میزند. بلافاصله چرخ زد و در خلاف جهت جریان آب، رو به سمتی که صمد بود، با تمام قوا دست و پا زد. تقریبا نصف فاصله را طی کرده بود که صمد برای سومین بار صدایش کرد.
این بار دیگر صدایش ضعیفتر شده بود. سربازها به شنیدن صدای داد و فریاد آنها از پاسگاه بیرون ریخته بودند. حتی یکی از آنها پاچههای شلوارش را بالا زد و چند متری توی آب رفت ولی بقیههاج و واج و بیحرکت، مثل برقگرفتهها ایستاده بودند. صمد فقط توانست سه بار او را صدا کند و او هربار در میان دست و پا زدنهای ملتهبانهاش فریاد زد: «صمد دست و پا بزن، دست و پا بزن، رسیدم، رسیدم» دید که جریان تند صمد را در خود بلعید. دید که صمد ناپدید شد. دید که جهان خاموش شد.»
اما یک نظریه این است که وی به دستور یا به دست عوامل دولت پادشاهی پهلوی کشته شدهاست که البته شواهد مستندی در این باره وجود دارد. طرفداران به قتل رسیدن صمد ادعا میکنند که در ماه شهریور رود ارس کمآب است و در نتیجه احتمال غرق شدن سهوی وی را کم میدانند. اسد بهرنگی کمآب بودن محل غرق شدن صمد را تایید میکند و دراینباره میگوید: «البته بعضی جاها ممکن است پر آب شود. هیچکس نمیآید در محلی که جریان آب تند است آبتنی یا شنا کند، چه برسد به صمد که شنا هم بلد نبود.» با این وجود تأکید میکند: «البته هیچکس ادعا نمیکند که فراهتی مأمور ساواک بود یا مأمور کشتن صمد.»
اسد بهرنگی همچنین میگوید: «در زمانی که ما در کنار ارس دنبال صمد میگشتیم و صمد راداد میزدیم مامورین ساواک به خانه صمد آمده و همه چیز را به هم ریخته بودند. میز تحریر مخصوص او را شکسته بودند و نامهها و یادداشتهایش را زیر و رو کرده بودند. و اهل خانه را مورد باز جویی قرار داده بودند، و چند کتاب و یادداشت هم برداشته و برده بودند و خوشبختانه کتابخانه اصلی صمد را که در آن طرف حیاط بود ندیده بودند.» با این وجود هنوز دل به آب زدن صمد بهرنگی یکی از قصه های پر راز ادبیات ایران است.