خانه » جدیدترین » نگاهی به آیین‌های نوروزی در منطقه سربند استان مرکزی

نگاهی به آیین‌های نوروزی در منطقه سربند استان مرکزی

چهارشنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۰   شماره ۱۵۴۱

بهار، فصل تولد دوباره طبیعت

امیر مولوی

جشن‌های سال نو از قدیمی‌ترین اعیادی است که بشر آنها را برگزار می‌کرده و سابقه آن به بیش از چهار هزار سال پیش باز می‌گردد. حدود دو هزار سال قبل از میلاد مسیح(ع)، جشن آغاز سال بابلی‌ها با رویت ماه بعد از اولین روز بهار، برگزار می‌شد. این موضوع به خوبی نشان می‌دهد که از دیرباز، فصل بهار، فصل تولد دوباره طبیعت، کاشت محصولات جدید و شکفتن شکوفه‌ها بوده و آغاز بهار زمان مناسبی برای آغاز سال به شمار می‌آمده است.
نوروز، بزرگترین جشن ایرانیان و نمایان‌ترین جشن‌ بهاری جهان به شمار می‌رود که مانایی خود را از روزگار باستان تا به امروز حفظ کرده است.
تقدس، احترام و بزرگی نوروز نزد ایرانیان همواره بیش از حد مورد توجه است، مصادف با آغاز ماه فروردین که ویژه فره‌وشی‌ها و ارواح طیبه بوده و روز اول آن با نام خداوند آغاز می‌گردد و اول بهار و اعتدال ربیعی و حیات دوباره طبیعت است. برخی محققان در بیان علل توجه فوق‌العاده ایرانیان به نوروز گفته‌اند تقارن جشن‌های متعدد در زمانی کوتاه همچون پنجه کوچک، پنجه بزرگ، گاهنبار ششم، زادروز تولد زرتشت، ایام فروردگان و جشن سوری از جمله این علل است. درباره پیدایش نوروز روایات تاریخی متعددی وجود دارد و ابوریحان بیرونی به برخی از علل پیدایش آن پرداخته که نمایان‌ترین آن نسبت دادن پایه‌گذاری نوروز به جمشید می‌باشد که نقل فردوسی موجب رواج و شهرت آن شده است.
چهارشنبه‌سوری: آن چه که امروزه به نام چهارشنبه‌سوری شناخته می‌شود، چندان سندی در روایات تاریخی ندارد و رسم«آتش بر بام کردن» شب عید در بین زرتشتیان، بر این اعتقاد استوار بوده که در این شب، ارواح درگذشتگان(فروهرها) به منازل خود باز ‌می‌گردند و به همین دلیل ایرانیان برای پذیرایی از آنان خانه‌ها را تمیز می‌کردند، کدورت‌ها را از میان بر‌می‌داشتند، جامه‌های نو و زیبا می‌پوشیدند تا محیط را برای بازگشت آنان دلنشین سازند و برای راهنمایی و استقبال از آنان، در آخرین شب پنجه، بر بام‌ها آتش افروخته می‌شد.
پنجه، روز آخر سال است که بنام پنج بخش گاتاها نامیده می‌شود و در شمار روزهای سال کهنه و یا سال نو نمی‌آید. در تقویم قدیم زرتشتی که کبیسه در آن رعایت نمی‌شد، پنجه در اَمُرداد ماه واقع می‌شد ولی براساس تقویم تصحیح ‌شده و جدید زرتشتی، پنجه به آخر سال برگردانده شد.
با آغاز پنجه شور و حال استقبال از عید افزون می‌شد. در آخرین روز پنجه، بوته هایی جمع‌آوری می‌کردند و به بام می‌بردند و بر بلندترین و صاف‌ترین قسمت بام می‌گذاشتند و کنار آن مقداری گل، بویژه موورد و شمشاد می‌نهادند و با تاریک شدن هوا، آتش را می‌افروختند.
درباره پیدایش چهارشنبه‌سوری داستان‌های متعددی از جمله این داستان نقل شده است که شاهی مسلمان در شامگاه نوروز، از کنار شهری زرتشتی‌نشین عبور می‌کرد، شادی، هلهله و آتش‌افروزی آنها را دید و به نظرش پسندیده آمد. جویای زمان اجرای این مراسم شد و چون از تقویم زرتشتیان آگاهی نداشتند به تقویم اسلامی محاسبه کردند که به طور اتفاقی در آن سال، این مراسم در روز سه شنبه آخر سال واقع شده بود و از آن پس آخرین سه‌شنبه‌شب (شب چهارشنبه) هر سال را جشن آتش‌افروزی اعلام کرد.
رسم آتش بر بام کردن شب عید در منطقه سربند استان مرکزی تا دهه های اخیر نیز پررنگ تر از چهارشنبه سوری بود و پس از غروب آفتاب، گون‌های خشکی که نوجوانان و جوانان از صحرا آورده بودند ترک‌زبانان‌های بخش سربند به آن «بیرام‌پؤشئ» به معنی پوشال یا هیزم‌عید می‌گفتند- را بر بالاترین نقطه بام می‌بردند و آتش می‌زدند و از روی آتش می‌پریدند. این آیین با گفتن جمله‌های شعرگونه‌ای همراه بود؛ همانند زردی بگیر، سرخی بده، غم برو، شادی بیا، نکبت برو، محنت برو، روزی بیا، سیاه برو، قرمز بیا، سرخی تو از من، زردی من از تو.
در منطقه ترک‌زبان سربند اشعاری به زبان ترکی و گویش محلی شنیده می‌شد:
گلن گؤن شیرین اؤلسئن(اؤلسون)
قَرَه گؤن‌لَر قورتئلسئن(قورتولسون)
قئرمز(قیرمیز) لئگین بیزئم کئ
سارری لئگ سیزین اؤلسئن(اؤلسون) (روزهای آینده روزهای شیرینی باشد، روزهای سیاه(غم) پایان یابد، سرخی تو از آن ما و زردی ما از آن تو باشد)
در دهه‌های اخیر برخی جوانان روستایی نیز از لباس‌ها و پارچه‌های کهنه، گلوله‌ای درست می‌کردند و آن را با سیم‌های مفتولی محکم می‌بستند و درون نفت سفید می‌نهادند تا نفت را به خود بکشد و شب چهارشنبه‌سوری و شب عید آن را آتش زده و بر بالای سر خود می‌چرخاندند و به آن «توپ‌آتش» می‌گفتند.
بولبولو: عصر چهارشنبه‌سوری(بعداز‌ظهر سه‌شنبه آخر سال) در برخی از مناطق روستایی استان مرکزی از جمله بخش سربند شهرستان شازند نوعی خوراک از هفت حبوب مختلف مثل هؤللَر یا هوله، ماش، عدس، جو، گندم، نخود و لوبیا تهیه می‌شد. در برخی روستاهای سربند از جمله ده‌کوثر به آن «بولبولو» می‌گفتند.
این غذا برگرفته از همان هفت حبوب اولیه‌ای است که در ایران باستان و همزمان با ایام عید کاشته می‌شد و نماد فراوانی و برکت بود. مقداری از این خوراک مخصوص، گویا تبرکا به مصرف اعضای خانواده می‌رسید و مابقی آن نیز بنا بر جادوی تقلیدی رسوم نوروزی در آغل گوسفندان می‌پاشیدند تا موجب فزونی نعمت و فراوانی احشام گردد.
قورغه: گندم سفید پاک شده را همراه با مقداری شاهدانه در تابه‌های مخصوص نان پختن(ساج) روی آتش تنور، بو می‌دادند و با این عمل، گندم و شاهدانه، برشته و آماده مصرف می‌شد که ترک‌زبانان سربند به آن قورغه می‌گفتند.
قورغه یکی از تنقلات ثابت و غیرقابل حذف در میان آجیل و سایر تنقلات عید و برخی جشن‌های باستانی مثل چهارشنبه‌سوری، سیزده‌بدر و شب یلدا به شمار می‌رفت و هم اکنون نیز در برخی روستاها تهیه می‌شود. این خوراک نیز با نوعی رمز و راز و نماد همراه بود و روز سیزده‌بدر باید مقداری از آن را برای به جنب و جوش درآوردن طبیعت و نیز تغذیه پرندگان در دشت و صحرا می‌پاشیدند.
خانه‌تکانی: مردمان منطقه سربند در گذشته از بیست روزمانده به نوروز که با آمدن حاجی لک لک همراه بود با شستن رخت و لباس‌ها و فرش‌ها و خانه‌تکانی که با سفید کردن دیوارهای فضای داخلی منازل، به استقبال نوروز می رفتند؛ این کار از وظایف زنان بود. خاک سفید را در ظرف بزرگی با آب مخلوط و دوغاب درست می‌کردند و آن را با جارو به دیوارهای خانه می‌کشیدند و با پارچۀ گلوله شده‌ای روی دیوارها را می‌سائیدند تا صاف و یک‌ دست سفید شود. سربندی‌ها به این کار «اؤی(اؤو) آغارتدئگ» می‌گویند. خانه‌تکانی نوروزی به طور معمول به صورت دسته‌جمعی و توسط زنان و دختران خانواده و همسایه‌ها صورت می‌گرفت و با گفتگوهای شاد و خنده همراه بود.
کاشتن سبزه: کاشتن سبزه که هم اکنون نیز متداول است در گذشته شیوه دیگری داشته و پس از آب شدن تدریجی برف‌ها، نوجونان و جوانان به صحرا می‌رفتند و از چمن‌های نورسته در کناره رودخانه‌ها و جویبارها به خانه می‌آوردند تا در گرمای خانه رشد بیشتری نموده و برای عید آماده شود. بعضی‌ها نیز خوشه‌های خشک گندم را که از تابستان گذشته نگه داشته بودند یک ماه قبل از عید در ظرف آب قرار می‌دادند تا دویاره سبز شود. کاشت بذرهایی مثل شبدر، ماش، عدس، گندم و جو نیز متداول بود.
نان عید: تهیه نان عید به میزانی که برای روزهای تعطیلات نوروزی، کافی باشد، از دیگر کارهای ضروری در استقبال از عید به شمار می‌رفت. از آنجایی که پختن نان در تنور وسط اتاق نشیمن انجام می‌شد دود آتش بر دیوار و سقف چوبی خانه‌ها می‌نشست. زنان سعی می‌کردند قبل از نوروز و سفید کردن دیوار خانه‌ها به اندازه مصرف ۲۰ تا ۳۰ روز نان تهیهیه کنند تا در ایام نوروز مجبور به روشن کردن تنور نباشند.
اگردگ یا برساق: در برخی از مناطق استان مرکزی مانند خمین و سربند نیز نوعی شیرینی خانگی با نام اگردگ یا برساق تهیه می‌شد که در ایام عید به مصرف می‌رسید و به عنوان تحفه عیدانه نیز به اقوام و نزدیکان اهدا می‌گردید. این نوع شیرینی خانگی دارای پیشینه‌ای کهن است و نمونه آن با عنوان «سیرو»، نان ویژه مراسم مذهبی زرتشتیان به شمار می‌رود. این گرده‌های کوچک نان، بازمانده همان است که «دُرون» و در خود اوستا «دُرانه» نامیده شده است و آن را از آرد گندم و خمیر بدون مایه به عنوان نذر می‌پختند و در مراسم ویژه مذهبی بر سفره می‌نهادند.
روزعَلَفِه: یک روز مانده به نوروز را روز عَلَفِه می‌گویند و در گذشته، عصر روز علفه به آرامستان‌ها می‌رفتند و برای شادی روح درگذشتگان خیرات می‌دادند و فاتحه می‌خواندند. تا قبل از تحویل سال، ناخن‌ها را می‌گرفتند، موها را اصلاح کرده و به حمام می‌رفتند و بعد از حمام کردن، لباس‌های عید را می‌پوشیدند. آن روز حمام‌های عمومی در روستاها و شهرها بسیار شلوغ می‌شد. حمامی‌ها یا حمام‌چی‌ها نیز در این روز علاوه بر اجرت معمول، مبلغی را به عنوان عیدانه از مشتری‌ها دریافت می‌کردند. یکی از سنت‌های بسیار پسندیده و ارزشمند ساکنان سربند و منطقه شازند که هم اکنون نیز کماکان پابرجاست، بردن تحفه عیدانه(بیرام پُؤیئ) به زنان خانواده پس از ازدواج آنان است که در این سنت برادر برای خواهر، پدر برای دختر، عمو برای دختران برادرها و خاله‌ها برای خواهرزاده‌ها و خواهران بزرگتر، برای خواهران کوچکتر تحفه عیدی می‌برند که در اعیاد و مناسبت‌های دیگری مثل عید قربان، عید فطر و شب یلدا نیز مرسوم بود و تحفه عیدانه نوروز از نظر ارزش مادی، مهمتر از سایر مناسبت‌ها بود. تحفه عیدانه در سربند دو وجه داشت که به اصطلاح یاش‌ پؤی(تحفه تر) و قوررئ ‌پؤی(تحفه خشک) بود. یاش‌پؤی به همراه یک وعده غذایی پخته شده(معمولا پلو) در آغاز شب عید فرستاده می‌شد، اما قوررئ‌ پؤی، شامل مواد غذایی از جمله برنج و حبوبات خام، قند و امثال آن بود که قبل از غروب روز علفه برده می‌شد.
دید و بازدید مرسوم در عید نوروز با هدیه همراه بود و در گذشته کودکان و نوجوانان تخم مرغ رنگ شده و پول نقد به عنوان عیدانه دریافت می‌کردند و تخم مرغ بازی کودکان در روزهای اول سال رونق خوبی داشت. به بزرگسالان نیز متناسب با نزدیکی و دوری قرابت و خویشاوندی، هدایایی مثل جوراب، روسری، پیراهن و سایر البسه اهدا می‌شد.
شال‌اندازی: یکی از رسوم شب عید در بسیاری از مناطق ایران از جمله استان مرکزی رسم شال‌اندازی بود و کودکان و نوجوانان در تاریکی شب بدون آن که خود را بشناسانند یا حرفی بزنند، روسری یا شالی را از دریچه بام‌ها به درون خانه‌های همسایگان می‌انداختند و صاحبخانه نیز هدیه‌ای را به شال می‌بست و صاحب شال آن را بالا می‌کشید. تخم‌مرغ، سیب، سکه و غیره از جمله هدایایی بود که در این شال‌ها می‌بستند.
اما رسم شال‌اندازی برای جوانان در سن ازدواج مفهوم دیگری نیز داشت و نوعی خواستگاری غیررسمی از دختر صاحب‌خانه به شمار می‌رفت. در این نوع از شال‌اندازی پسران جوان، روسری خواهر یا مادر خود را که برای دختر مورد علاقه شناخته شده بود از دریچه بام به درون خانه دختر مورد نظر می‌انداختند، اگر پاسخ دختر به این خواستگاری مثبت بود سیب یا تخم‌مرغ رنگ ‌شده‌ای را در آن می‌بست و گر نه می‌گفت: من را به تو نمی‌دهند، شالت را جمع کن.
جواب مثبت:
چَک دسمالین سئوی میشَم
دسمالَه آلما قؤیمیشَم
(دستمالت(شال) را بکش در آن سیب بسته‌ام)
جواب منفی:
آی پاجادَن یؤللامَه
منئ سَنه وِئرمَزلَر
دام دان داماداش آتمَه
منئ سَنَه وِئرمَزلَر
دسمالیوی ساللَمَه
آلمَه آلیب یوللامَه
قاشین منَه اؤیناتمَه
پاجامئزا شال ساللاتمَه
(من را به تو نمی دهند شالت را جمع کن)
جالب این که پسران جوانی که نامزد داشتند نیز بر بام خانه نامزدشان می‌رفتند و شال می‌انداختند و با خنده و شوخی خود را می‌شناساندند و نامزدشان نیز جوراب، شال و یا دستکشی را که خود بافته و برای چنین رسمی نگه داشته بود، به شال می‌بست. این کار یکی از شیرین‌ترین نوع ابراز عشق و محبت بین آنها بود، آن هم در دورانی که به دلیل محدودیت‌های اجتماعی، کمتر امکان ملاقات حضوری برای‌شان مهیا می‌شد.
حنابندان: یکی دیگر از رسوم نوروز در منطقه شازند، حنا بر دست گرفتن بود و شب عید همه اعضای خانواده به ویژه زنان و دختران، کف دست و سرانگشتان خود را با این گیاه بهشتی زینت می‌دادند.

مهمانی روز عید در خانه بزرگ فامیل یا بزرگ خانواده، همراه با پختن آش ترشی از دیگر سنت‌های کهن منطقه در نوروز بود که این مراسم بود کماکان در برخی مناطق روستایی پا برجاست.
عموم مردم شهرستان شازند مثل تمام مردم ایران، در روز سیزده‌بدر راه صحرا در پیش گرفته و دشت و دمن و باغ و دره و کوه مملو از زن و مرد و پیر و جوان می‌شود.
در گذشته، پشت‌بام‌ها مملو از جمعیت می‌شد چون بیشتر خانواده‌ها ناهار سیزده‌بدر را در پشت‌بام صرف می‌کردند و بعد از ظهر، روانه صحرا می‌شدند تا جوش و خروش وصف‌ناشدنی، سراسر دشت و دمن را فرا گیرد.
بازی کؤشَک یا کفشک مهمترین و رایج‌ترین بازی در این روز بود و زنان، مردان و جوانان در گروه‌های جداگانه به آن می‌پرداختند و مسن‌ترها نیز تماشاگران وفادار این بازی بودند.
دختران جوان نیز در دامن دشت، سبزه‌های نورسته گندم یا جو را با یک دنیا احساس به هم گره می‌زدند و زیر لب این بیت عامیانه را زمزمه می‌کردند:
سیزده بدر، سال دگر
بچه بغل، خونه شوهر
در بازگشت از صحرا و طبیعت، زنان و دختران روستایی، دختر جوانی را به شکل عروس می‌آراستند و به خانه یکی از خانواده‌هایی می‌بردند که پسر جوان در شرف ازدواج داشت و معتقد بودند با این عمل مشکلات پیش روی آن خانواده برای ازدواج فرزندشان در سال نو برطرف خواهد شد.
برگرفته از کتاب اسطوره شاه‌زنده/ تالیف امیر مولوی

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.