خانه » جدیدترین » می نویسیم تا پیر شویم

می نویسیم تا پیر شویم

چهارشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۸   روزنامه وقایع استان

می نویسیم تا پیر شویم

زهرا قمی

قلم که حرکت می کند و جوهری که روی صفحه سفید کاغذم نمایان می شود دلم می لرزد برای این همه تنهایی و درد که مجبورم کلمه به کلمه لابه لای سطر سطر نوشته هایم جای دهم. نمی دانم مگر می شود این همه درد را کشید،دید، نوشت و خواند اما بی خیال شانه بالا بیندازی و رد شوی؟ دلم کمی تنهایی جستجو می کند میان این همه دغدغه تا بتوانم لحظه ای برای خودم و زندگی ام باشم اما نمی توانم. من خواسته و ناخواسته روایتگر زندگی سرتاسر درد مردمی شدم که یادشان لحظه ای رهـایم نمی کند. گــاهی البته فقط گـاهی پیش می آید به سیم آخر بزنم و بگویم به جهنم که آسمان خاکستری شهرم مدتهاست خیال آبی شدن ندارد، به جهنم که ناهید متولد ۶۵ درست هم سن و سال خودم گوشه ای دنج حوالی همین شهر با درد ایدز و اعتیادش توهم زندگی شاهانه می زند و روزی هزاربار می میرد، به جهنم که کودکان پروانه ای شهرم درپیله تنهایی شان فرو رفته اند و پروانه شدن نهایت آرزوی شان است. اصلا به جهنم که امثال عزت و پروانه، خیابانگردی کارتن خواب می شوند و یا به جهنم طلاق عاطفی موجب افزایش خیانت در جامعه شده شاید هم می توان گفت به جهنم قانون کار از کارگران مان برده هایی مدرن ساخته !

مگر می شود خبرنگار بود و احساست برای این همه درد به غلیان در نیاید و سرریز نشود و دلت را نسوزاند؟! مگر می شود سکوت همیشگی مسئولان و نمایندگان و مدیران را دید و خاموش ماند؟!
اصلا مگر می شود خبرنگار باشی و میان این همه درد و دغدغه زندگی کنی و وجدان درد دستانت را که کاری جز نوشتن ازش برنمی آید یک لحظه راحت بگذارد؟
دلم برای خودمان عجیب می سوزد چه زود پیـر می شویم، آرام میان دردهای مردمی که با وجود همه زجرهایشان تنها به وعده های الکی دلخوشند وما بدون اینکه کسی متوجه شود فقط پیرمیشویم با این وجود می دانیم دلتنگیمان مهم ترین خبری است که مخاطب ندارد. سالهاست دردها و غصه هایمان را میان سطرهای نقش بسته روزنامه پنهان می کنیم تا مردم نفهمند راوی دردهایشان عجب دل خونی دارد!
ما خبرنگاریم و خود را وقف جامعه ای کرده ایم با اینکه می دانیم میان روزمرگی هایش گمیم و بازهم حرفی نیست و ما فقط می نویسیم تا پیر شویم.
هرجا شکستیم فقط نوشتیم! اما باید بنویسیم حتی اگر جوانیمان میان قراردادهای نداشته کاری گم شد و حتی اگر تهدید شدیم، باید بنویسیم از رویای شیرین و دست نیافتنی بیمه ای که هرگز به واقعیت بدل نشد و از بی حرمتی هایی که به ما شد و بازهم نبریدیم و ادامه دادیم و فقط نوشتیم.
ماخبرنگاریم همان که حق ندارد انجمن و صنف داشته باشد حتی به هیچ حزب وگروهی وابسته نیستیم.
وباز هم ما دلخوشیم به اینکه می نــویسیم امــا نمی دانیم برای چه و که؟! برای آنهایی که می بینند و می خوانند و ساده از کنارش عبور می کنند و چه ساده انسانیت لابه لای وظایف اکتسابی دنیا گم می شوند و ما هم فقط می نویسیم.
ماخبرنگاریم و سالهاست حرمت قلم را نگه داشته ایم، اهل معامله هم نیستیم ، قلممان را نفروخته ایم ، فقط نوشتیم بی هیچ حب و بغضی.
ما خبرنگاریم همان که ازجنس مردم است و رنج و فقر را در ذره ذره وجود خود احساس کرده… از حقیقت گفتیم و مغضوب عده ای شدیم که فقط برایشان پلکان صعود بودیم و بس.
امروز گلایه ها را می گوییم تا بعدها نشود خاطره ای چرکین از این روزها و دلخور از ناگفته ها باشیم. نگاهمان به مسئولان است تا برخورد درست با خبرنگاران را به زیردستانشان بیاموزند و با همه این حرفها ما فقط می نویسیم و پیر می شویم.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.