یکشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۰ شماره ۱۵۳۵
تیشه بر ریشه روستا و تهدید امنیت غذایی
امیر مولوی
زمین و خاک، اساسیترین عامل در حیات بشری و میراث مشترک بین نسلهای مختلف و یک ثروت خدادادی است که از دست دادن آن میتواند به از دست دادن «حیات اجتماعی» منجر شود. زمانی که بدانیم تولید یک سانتیمتر خاک کشاورزی، ۸۰۰ سال زمان میبرد، خواهیم دانست که جبران چنین ضایعهای آسان نبوده و زندگی نسلهای طولانی را در معرض مخاطره اساسی قرار خواهد داد.یکی از تحولات اجتماعی که طی سالهای اخیر در کشور شاهد آن بودهایم توسعه آپارتماننشینی و حذف باغچه از منازل مسکونی در شهرهاست که این امر در کنار بیتوجهی به توسعه مراکز تفرجگاهی، فراغتی، پارکهای شهری و تحولات اقتصادی و نابسامانی در این عرصه، افزایش نقدینگی در جامعه و نبود بازار مطمئن برای سرمایهگذاری، بخشی از «سرمایههای سرگردان» به سمت خرید، تصرف، تملک و تفکیک و تغییر کاربری اراضی زراعی و باغی در روستاها سوق داده شد و «میل کاذب به ویلاسازی» در حاشیه روستاها و عرصههای طبیعی، موجب شکلگیری تغییرات مهمی در این حوزه شد که استمرار این وضعیت میتواند برای جامعه ایرانی گران تمام شود. در همین سالها هزاران هکتار از اراضی خوب و مرغوب دارای آب، به واسطه عوامل مختلف در معرض تغییر کاربری از زراعی به ویلاسازی قرار گرفت و از «چرخه تولید» خارج شد. نگرانی عمدهتر این دست که در حال حاضر نیز میلیونها هکتار از اراضی کشاورزی و باغی در معرض «مرگ تدریجی» ناشی از «مداخله غیرمسئولانه» انسان و خارج کردن آن از چرخه تولید است.
این امر موجب خواهد شد به تدریج روستاها به عنوان کانونهای تولیدی جای خود را به «کانونهای مصرف» داده و نقش تاریخی خود در جامعه را از دست بدهند. روستاها از گذشتههای دور، معرف تولید و زندگی سنتی بودهاند که در «انتقال فرهنگها» به نسلهای بعدی نیز نقش مهمی ایفا میکردهاند، درحالی که با استمرار روند ویلاسازی، آلونکسازی، دیوارکشی و حصارکشی در مزارع و باغات، روستا به مکانی مصرفی تبدیل خواهد شد.
سازندگان ویلاها علاوه بر آنکه با خرید تدریجی و مداوم مزارع و باغات، تولید را از دست روستائیان خارج میکنند، روستا و «فرهنگ روستایی» را به کالای مصرفی مبدل می نمایند. به بیان دیگر نه تنها روستایی، به یک مصرفکننده تبدیل میشود، بلکه زندگی وی نیز به عنوان یک کالای مصرفی از سوی تفریحکنندگان، مصرف میشود، که تشدید ناهنجاریهای رفتاری و بر هم خوردن توازن اجتماعی از تبعات و پیامدهای این امر خواهد بود.
از سوی دیگر با روند رو به افزایش میل به ویلاسازی و تصاحب و حصارکشی اراضی، باغات و منابع طبیعی، روستاها از یک «محیط اشتراکی» خوشایند و دلپذیر به «محیطهای خصوصی محصور»، تبدیل شده و رویکردهای مالکانه، «روح روستا» و محیط طبیعی را از آن خواهد گرفت. در این شرایط، روستایی، وجود نخواهد داشت بلکه ما با زنجیرهای از املاک حصارکشی شدهای رو به رو خواهیم بود که کارکرد آن تامین تفریحات و «مصرف خودنمایانه» ساکنان غیربومی است.
حفر چاههای آب غیرمجاز برای مصارف ویلاها نیز تاثیر نامطلوبی بر سطح آبهای زیرزمینی و خشکاندن چشمهها و قنوات کشاورزان خواهد گذاشت و حوضههای آبریز با تغییرات شدید و ناهنجاری مواجه شده و روند تغییرات اقلیمی در درازمدت قوت میگیرد. علاوه بر آنکه افزایش تنش و درگیری بین ساکنان بومی و غریبههای تازهوارد بر سر آب در سالهای آینده دور از ذهن نخواهد بود.
از سوی دیگر افزایش قیمت زمین در روستاها به افزایش نقدینگی در میان روستائیان دامن میزند و درآمدهای ناشی از فروش زمین بر عواید حاصل از فعالیتهای کشاورزی غلبه خواهد کرد. جوانان روستایی، تمایل خود به فعالیتهای کشاورزی و باغداری را از دست میدهند و ناگزیر، به فعالیتهای خدماتی در شهرها روی میآورند. در حالی که فریبکارانه گفته میشود مهاجرت معکوس به روستاها آغاز شده است، ادامه این روند «برونکوچی» روستایی را به دنبال خواهد داشت. جوانان روستایی چارهای نخواهند داشت جز اینکه زندگی را در آپارتمانهای حاشیه شهرهای بزرگ بنا نهد و پس از چند سال زندگی در شهر و احتمالا ناتوانی در کسب هویت جدید و متناسب با زندگی کلانشهری، با انگیزههای تفریح خودنمایانه یا بازیابی هویت سنتی و روستایی گذشته، دوباره به روستای خود بازگردند ولی اغلب نه به عنوان یک تولیدکننده، بلکه به عنوان یک مهمان ناخوانده و یک مروج فرهنگ مصــرفی و طفیلی تحمیل شـــده بر روستا.
اغلب روستاهای امروز ایران و به ویژه استان مرکزی، از فقدان زیرساختهای لازم برای توسعه فعالیتهای کشاورزی و دامپروری رنج میبرند و «ابرچالش» آب، این حوزه را تحت تاثیر ناطلوب خود قرار داده است. ضمن اینکه هدف و انگیزه کسانی که تنها به خرید ۲۰۰ یا ۳۰۰ متر زمین یا باغ در محدوده روستا یا خارج از آن مبادرت میورزند، تولید نیست؛ بلکه نگاهی تفریحی و مصرفی به منابع طبیعی مانند آب و خاک دارند و نقطه تهدید هم همینجاست. اگر قرار باشد میلیونها خانوار ساکن در شهرها، هر یک برحسب توان مالی خود، محدودهای از روستاها را به عنوان باغ، خانه باغ، ویلا یا خانه دوم تصرف نمایند، بیتردید نه دیگر نشانی ازروستا برجای خواهد ماند و نه این محدودههای حصارکشی شده پیوسته و فراوان، کارکرد تفریحی خواهند داشت. زیرا اولا همه روستاهای ایران و استان مرکزی از جاذبههای طبیعی و منظرگاهی لازم برای فعالیتهای تفریحی و گردشگری برخوردار نیستند و جاذبههای فرهنگی روستاها مثل شکل و فرم معماری، آداب و رسوم، شیوه زندگی سنتی، لباسهای محلی، غذاهای محلی و حتی زبانها و گویشهای محلی نیز تحت تاثیر ارتباطات بیش از حد روستاییان با شهرنشینان، مصرف رسانهای و بیتوجهی مسئولان فرهنگی، تحت تاثیر آسیمیلاسیون یا یکسانسازی فرهنگی در حال نابودی است. در این شرایط، برخی ویلاسازیها در روستاهایی که حتی آب آشامیدنی ندارند- چه برسد به جاذبه طبیعی تفرجگاهی، به عنوان یک مد و پرستیژ اجتماعی یا بازیابی هویت سنتی گذشته، دنبال میشود. مد بر پایه تفاوت و یگانه بودن استوار است. وقتی محصولی، در دسترس و مورد استفاده همگانی قرار گیرد، خاصیت مد بودن را از دست خواهد داد و سرمایهداران جدید، موضوع و مد دیگری را جایگزین آن خواهند ساخت. دور نیست زمانی که ویلاها و خانهباغهای روستایی که به قیمت نابودی منابع طبیعی و کشاورزی ایران ایجاد شده و میشوند، به خرابههایی متروکه تبدیل شوند که با بهبود شرایط اقتصادی کشور و توسعه مجدد فعالیتهای تولیدی و اقتصادی در شهرها همراه خواهد بود.
در کنار این معضلات، زمینخواری و تغییر کاربری اراضی کشاورزی و دستاندازی به عرصههای طبیعی به شغلی بسیار پرسود تبدیل شده است که فعال شدن بنگاههای متعدد خرید و فروش املاک در روستاها، بیانگر همین موضوع است و هر از گاهی اخبار متعفن «زمینخواری» و تصرف اراضی طبیعی در رسانهها میپیچد که این برخی از این مفسدهها با تبانی، مشارکت، اهمال و یا بیعملی کارکنان ادرات دولتی مرتبط و سوءاستفاده از قدرت و رانت و فساد مالی و اداری صورت میگیرد و دامنه فساد، اختلاس و چپاولگری را تا روستاها میکشاند. تحت تاثیر همین عوامل، سالانه بالغ بر ۳۰ هزار هکتار از بهترین اراضی کشور تبدیل به ویلا و خانهباغ و امثال آن شود.
همچنین ساخت و سازهایی، دارای رویکرد سوداگرانه هستند و بسیاری از افراد با هدف ایجاد «ارزش افزوده» و «سوداگری» وارد این عرصه میشوند که این امر نیز به گرانی بیش از پیش اراضی روستایی منجر شده و آن را از دسترس افراد بومی کمدرآمد خارج میکند که با استمرار این وضعیت، «بازفئودالی شدن» جامعه نیز دور از ذهن نخواهد بود. از سوی دیگر، گرانی زمین در روستاها، افزایش چند برابری قیمت زمین در شهرها و حتی حاشیه شهرهای بزرگ را به دنبال داشته و روستائیان کم درآمد و فاقد زمین، مصداق «از آنجا رانده و در این جا مانده»، خواهند شد.
به خطر افتادن اشتغال ۴ میلیون نفری بهرهبرداران بخش کشاورزی و «تهدید امنیت غذایی» را نیز باید بر این سیاهه افزود که فشار بیکاری را در شهرها افزایش داده و منجر به حاشیهنشینی و ایجاد سکونتگاههای غیررسمی در شهرها خواهد شد و این امر به بر هم خوردن توازنهای جمعیتی و منطقهای و شکلگیری «گنگها» در حاشیه شهرهای بزرگ منجر خواهد شد که برخی از آثار فاجعهبار آن قابل مشاهده است.
افزایش تردد خودروهای صاحبان ویلاها و خانهباغها به روستاها معضل دیگری است که علاوه بر تاثیرات نامطلوب بر فرهنگ سنتی روستایی، زیرساختها و راههای روستایی را تحت فشار قرار داده و موجب فرسایش و تخریب این زیرساختها میشود. تولید انواع پسماند و پراکندن آن در محیط طبیعی روستا، زیستبوم جانوری و گیاهی مناطق را نیز تحت تاثیر قرار داده و «غیرطبیعیسازی» جانشین همه عناصر طبیعی در روستا خواهد شد. در حالی که «سرمایهداری نوکیسه» تلاش میکند همه این غیرطبیعیها را، طبیعی جلوه دهد.