خانه » جدیدترین » موسیقی شناس منتقد

موسیقی شناس منتقد

شنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۹  شماره ۱۳۲۳

موسیقی شناس منتقد

اندیشه هایی از تئودور آدورنو، فیلسوف مکتب فرانکفورت در مورد موسیقی

رضا باجلان

آهنگساز و مدرس موسیقی

آدورنو نگاهی نسبتا خصمانه به موسیقی و روند ساکن و مطرود آن در دوره هـــای گــذشته بــه خصوص نئوکلاسیسیسم و رومانتیک و در بــرخی موارد موسیقی، در رویکرد مدرنیته از منظر جایگاه و تاثیر آن بر عوامل اجتماعی داشت.و همانند ماکس وبر که موسیقی را ملزم به عقلانی شدن پایه های جــامعه می دانست هم سو و هم نظر بود. آدورنو پیانیستی ماهر و از طرفداران موسیقی آتونال که بسط و گسترش و حرکت جدی آن با آرنولد شوئنبرگ و آلبان برگ شکل گرفته بود را دنبال می کرد،‌ و رشد این علاقه که آزادی فرم را به همراه داشت را می توان در سیر مطالعات او مشاهده کرد،از عنوانی به نام مالر کالبد شناسی موسیقی تا مقاله های دیگرش در اوایل ۱۹۳۰ و حضور او در مکتب فرانکفورت. او در مقایسه با دیگر همکارانش از جمله ماکس هورکهایمر ،هربرت مارکوزه،والتر بنیامین و….تفکرات مهم تری نسبت به جامعه شناسی هنر داشت. او منتقد و خواهان رویکرد جدید موسیقی و فلسفه در اجتماع بود که مقدار زیادی هم از بدبینی های فلسفی آدورنو را می توان ترک او از آلمان به خاطر فشار فاشیست به آمریکا دانست. آدورنو نوشتن مقالات موسیقی را از جوانی آغاز کرده بود و در ادامه زیست خود کتاب های ارزشمندی را در مورد موسیقی نوشته بود

او همچنین به ساخت موسیقی روی آورده بود و آثار آتونال او یک کوارتت زهی و…بر اساس شعرهایی از کافکا و گئورکه را در پرونده موسیقی خود داشت.
دیدگاه صریح او در موسیقی مبارزه با صنعت فرهنگ، بت وارگی موسیقی، آگاهی دروغین و تلقی نادرست از مدرنیته بود. از بزرگترین دغدغه های آدورنو دید زبانی او به موسیقی بود و صرفا از آن به عنوان پدیده اجتماعی نام نمی برد، بلکه از آن به عنوان پایه های محکم برای به دست آوردن حرفی تازه و دادن معناها به باقی پایه ها و روان انسانی توجه داشت.برای او استراوینسکی نوعی ارتجاع و شوئنبرگ، پیشرفت را معنی می داد. او در موسیقی منتقد ایدئولوژی و خواستار واقعیت بود. از نقدهای اساسی او نبود تغییر در فرم و محتوایی است که آگاه یا ناخودآگاه با سرمایه دوستی می کند و منجر بـــه فـــاشیسم می شود، تا جایی که آدورنو واگنر را در برخی از موارد به روند و کمک به فاشیست متهم می کند.
تبیین فلسفه موسیقی برای آدورنو شکلی از تربیت بر اساس یافته های او دارد و نقد اجتماعی او از عدم این تغییر و نبود تربیت حتی شنیـداری سر آغاز اندیشه های او در موسیقی می باشد، زیرا او موسیقی را پدیده ای که دارای سرگرمی ویژه ای باشد نمی داند. بلکه برای او ویژگی زبانی موسیقی کارکردی به سمت رهایی انسان از سلطه فرهنگ های ارتجــاعی را دارا می باشد.
آثار مکتوب آدورنو در موسیقی از جدی ترین موضوعات راجب عدم تربیت زیبایی شناختی به جامعه و ختم آن به سرخوردگی انسان در بزرگترین شکل از تاریخ و اجتماع فرهنگی در قرن بیستم را تعریف می کند و آن را ابزاری به شدت قوی در ساخت و هویت در جوامع مختلف بشری می داند. او موسیقی عامه پسند را نوعی از موسیقی معرفی می کند که شخصیتی ابژکتیو دارد و روندهای غیر ارادی جامعه را دنبال می کند و به صنعت فرهنگ یا بت وارگی ختم می شود‌
از نظر آدورنو بت وارگی موسیقی حاصل روش ها و امکان های مبادله و تبدیل شدن آن به بنگاه های اقتصادی می باشد.او در مقابل این شرایط وظیفه موسیقی را منتقد جامعه و تجلی انسان در تعارضات و نا به سامانی زندگی اجتماعی می داند.
آدورنو در ۱۹۶۹ از دنیا رفت.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.