خانه » پیشنهاد سردبیر » مادر در جریان سینمای ایران/کشاکش سنت و مدرنیته

مادر در جریان سینمای ایران/کشاکش سنت و مدرنیته

سه شنبه ۸ تیر ۹۵    شماره ۳۵۵

وقایع استان:
مادر در فرهنگ ایرانی نقش التیام بخش و میانجی دارد، موجودی که معمولا وظیفه تربیت،گردهمایی و دوستی در خانواده را بر عهده دارد؛ اما مسئله این است که این ویژگی زمانی می توانست کارکرد داشته باشد که زندگی به شکل سنتی خود جریان داشت، در شکل زندگی نوین تلاش برای تجمیع فرزندان و دوستی آن ها خیلی سخت تر است و معمولا مادر یا حتی پدر خانواده این دغدغه را شاید با خود به آن دنیا نیز ببرد.
ولی مادر، می تواند سوژه خوبی برای تقابل سنت و مدرنتیه باشد و به وضوح این چالش امروز جامعه ما را نشان دهد، مادری با موهای سفید و صدایی دلنشین که پر از نوستالژی های کودکانه برای فرزندان است، قطعا مادری که به طور خاص در اینجا به آن می پردازیم مادری پا به سن گذاشته است که هنوز عاشق پیچیده شدن صدای خنده های فرزندان و نوه هایش در خانه است نه مادری امروزی که خود بخشی از پدیده گذار سنت به مدرن جامعه ماست، مادری که هنوز نقش واقعی خود را پیدا نکرده است، زنی که نه می خواهد قربانی شود و تمام زندگی خود را صرف پرستاری از خانواده کند و نه هنوز جایگاه اجتماعی درستی برای خود پیدا کرده است. مادری که ما از او صحبت می کنیم همان مادری است که علی حاتمی با بازگرداندنش به خانه تلنگری به فرزندان زد که چه نشسته اید که غرق دنیای خود شده اید؛ ولی آیا تمام مادرانه ها اینطور ختم به خیر می شوند؟
قطعا اینطور نیست هر چقدر جلوتر برویم هرچقدر بیشتر بخواهیم مادر را محور و باقی را درارتباط با این محور نشان بدهیم کمتر به آنچه که در ذهنمان یا شاید چارچوب و تعریف همیشگی مان از این موجود دوست داشتنی است، برسیم، تلاشی که کارگردان فیلم «مرگ ماهی» نیز نتوانست به آن برسد، فیلم مرگ ماهی ساخته روح الله حجازی در نوبت اکران فیلم های پردیس سینمایی عصر جدید اراک قرار دارد، فیلمی که با تکیه بر مادر به دنبال آن چیزی است که روزی در فیلم مادر شاهدش بودیم؛ ولی تلاشی ناموفق است. مرگ‌ماهی داستان مادری است که وصیت کرده پس از مرگ، جنازه‌اش را سه‌روز در خانه نگهداری کنند و بعد از آن به خاک بسپارند تا فرزندانش که چندان روی خوشی به هم نشان نمی‌دهند، بعد از مدت‌ها دورهم جمع شوند.
ما در اطراف خود داستان های بسیار از بی مهری فرزندان و مادران و پدرانی که از مناسبت و روابط بین فرزندانشان ناراضی هستند شنیده ایم و پدران و مادرانی که در حال احتضار و یا در وصایای خود خواستار با هم بودن دوباره آن ها هستند، فیلم مرگ ماهی هم به دنبال همین ماجرا است؛ ولی چرا نمی تواند موفق شود؟ چرا خواهران و برادران این فیلم همگی عصبی و حق به جانب هستند، چرا مادر حاتمی نسخه موفق تری از یک اجتماع خانوادگی ایرانی بود؛ حجازی فیلمسازی است که در آثار قبلی خود همچون زندگی خصوصی آقا و خانم میم و زندگی خصوصی آقای محمودی و بانو نیز به دنبال یک چالش و رویارویی سنت و مدرن بود، تغییر شرایط و تفاوت انسان هایی که مفاهیم و برداشت های خود را از دنیای مدرن و آنچه رهاورد دنیای معاصر است دارند و در مقابل انسان هایی که هنوز در یک چارچوب از پیش تعیین شده قرار داشتند البته این به آن معنا نیست که نمایندگان مدرن حجازی انسان های مدرنی بودند، نه بلکه شاخصه هایی از تعریف مدرن بودن در جامعه ما را داشتند همان تعریفی که به ابزار و سطح خلاصه می شود نه به دغدغه و تفکر انتقادی… به هر روی فیلم مرگ ماهی هم می خواهد با یک نسخه سنتی فرزندانی به ظاهر مدرن و البته درگیر مناسبات معاصر را کنار هم جمع کند، انسان هایی که حالا هر کدام درگیر زندگی شخصی خود هستند؛ اما چرا آن ها با تمام نوستالژی ها و تمام نمادهای گذشته مانند بافتنی های دوست داشتنی مادرشان یا صلح و دوستی بدون مرز کودکانشان باز هم نمی توانند آن ارتباط موثر را داشته باشند؟ این واقعیت جامعه امروز ماست گسست بدون تداوم و تعبیر مدرن به مثابه جدایی مطلق از سنت که نتیجه آن نداشتن هیچ اصالت اجتماعی و خانوادگی است، جامعه ایرانی اجتماع را به اصالت می داد؛ ولی امروز جامعه ایرانی به سمت فردگرایی تمایل دارد، در گذشته، جامعه ایران٬ سنتی بوده و البته که به سنن خود نیز علاقه داشته است. ساختار جامعه هم با همین سنت‌ها شکل گرفته و تعریف می‌شده، از جمله خانواده های پر جمعیت و خانه های بزرگ؛ ولی مناسبات زندگی تغییر کرده است حالا دیگر به جای خانه های با اتاق های بسیار آپارتمان های کوچک و چند طبقه علم شده اند و زندگی و روابط در نهایت محدود و محدود شده است؛ ولی ما در فرهنگ خود این فردگرایی را به تعبیر اشتباه جدایی و تنفر از گذشته تلقی می کنیم دیگر غذاهای سنتی نمی خوریم، قهوه را به چای ترجیح می دهیم و… در حالیکه در کشورهای توسعه یافته هنوز برخی آداب و سنن گذشته وجود دارد، بهر حال گسست بدون تداوم امروزه فردیت ایرانی را به فردیت زجرآوری تبدیل کرده است.
مرگ ماهی هم یک مدل کوچک شده جامعه امروز ماست، برای همین علی رغم تلاش کارگردان مادر دیگر مقدس، مهم و کلیدی نیست، یک نماد است که فقط در خاطره ها حضور دارد و هیچ تاثیری در روند ماجرا ندارد مانند گذشته ایرانی که هرگز نتوانستیم ارتباط خوبی با آن برقرار کرده و موارد کارکردی اش را نگاه داشته و آنچه غلط است را دور بریزیم، در واقع فرد ایرانی امروز سردرگم است و نمی داند چه کند؟ دچار دوآلیسم شده است یا بازگشت به سنت را راه حل نهایی می داند و یا پشت پا زدن به هر چه بود؟

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.