خانه » جدیدترین » زنگ هشدار افزایش نرخ طلاق

زنگ هشدار افزایش نرخ طلاق

چهارشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۹   شماره ۱۳۹۵

زنگ هشدار افزایش نرخ طلاق

مریم خانمحمدی هزاوه
دانش آموخته دکتری جامعه شناسی

نهاد خانواده به عنوان هسته اولیه و اساسی تشکیل دهنده جامعه، از گذشته های بسیار دور تا کنون در نزد جامعه شناسان و روان شناسان از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است و امروزه نه تنها از ارزش و اهمیت این نهاد بنیادی کاسته نشده است بلکه ابعاد پیچیده تر و جدیدتری از نقش اساسی این نهاد ارزشمند کشف شده است.در چند دهه اخیر تحولات وسیع و قابل ملاحظه ای در سطح جامعه و خانواده های ایرانی به وقوع پیوسته و در پی آن ارزش های خانواده های ایرانی نیز دچار دگرگونی های ژرفی شده است. تغییر ارزش های خانواده از آن رو مهم و جدی است که تاثیر مستقیم بر روی نگرش افراد نسبت به ازدواج و تشکیل خانواده، روابط زوجین، فرزند پروری و طلاق دارد. طلاق یکی از بارزترین مصادیق آسیب های اجتماعی است که بزرگترین عامل تهدید کننده بنیان خانواده می باشد و در دهه های اخیر ساختار بسیاری از خانواده ها را با تغییرات بسیار شکننده مواجه ساخته است. از نظر جامعه شناسان، طلاق به دلایل متعددی دارای اهمیت است چراکه طلاق شاخصی برای سنجش سلامت، انسجام و پایداری نهاد خانواده در یک جامعه محسوب می شود. طلاق به معنای فروپاشی مشروع و قانونی روابط زناشویی است که منجر به دگرگونی در تعهدات و امتیازات زوجین در این پدیده ناگوار می شود.به عبارت دیگر طلاق انحلال قانونی پیوند ازدواج تعریف شده است که معمولا پس از یک دوره اختلال یا بی سازمانی در روابط زناشویی واقع می شود. در حال حاضر نگرانی پژوهشگران اجتماعی آن است که روند تحولات طلاق در ایران با توجه به تحولات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی چگونه خواهد شد و چرا نرخ طلاق در کشور ما به میزان قابل توجهی رو به افزایش است؟ به علاوه برای تحکیم و تعالی بنیان خانواده چه راهکارهایی را می توان پیشنهاد داد؟
با توجه به بررسی آمارها، نرخ طلاق در کشور ما از سال ۱۳۸۰ روند کاملا صعودی داشته است. به عنوان مثال در سال ۱۳۹۳ در برابر هر ۱۰۰ مورد ازدواج ،۲۳ مورد طلاق وجود داشته است در حالی که در سال ۹۷ در برابر هر ۱۰۰ مورد ازدواج ،۳۲ مورد طلاق وجود داشته است.
بر اساس آخرین آمارهای منتشر شده از سوی مرکز آمار ایران در نه ماهه نخست سال ۱۳۹۹ در ازدواج های با مدت زمان کوتاه تر از یک سال، طلاق در کشور ما%۳۹ افزایش داشته است، همچنین در ازدواج های با مدت زمان یک تا پنج سال، در شش ماه نخست سال ۹۹ طلاق رشد %۳۷ داشته است. در مدت مشابه طلاق ثبت شده با طول مدت ازدواج ۵ تا ۱۰ سال نیز %۳۵ افزایش داشته است.
علاوه بر افزایش نرخ طلاق رسمی، شواهد حاکی از گسترش میزان طلاق عاطفی در جامعه ما می باشد اما آمار دقیقی از میزان طلاق عاطفی در دستـرس نمی باشد در این گونه طلاق ، زوجین زیر یک سقف زندگی می کنند اما ارتباط و تعامل میان آنها قطع شده یا به میزان کم و بدون رضایت می باشد.
در طلاق عاطفی بنیان های خانواده بسیار شکننده می شود و این گونه خانواده ها در مواجه با کوچک ترین چالش های زندگی بسیار آسیب پذیر می شوند.
آسیب های طلاق عاطفی به مراتب بیش از طلاق قراردادی است چرا که طلاق عاطفی یک آسیب پنهان و نهفته در زیر پوسته ی ظاهری زندگی اجتماعی می باشد.در طلاق عاطفی زوجین به جهت ترس از وجهه نامطلوب طلاق قراردادی،عدم پذیرش از سوی جامعه و نگرانی از آینده خود و فرزندان، به زندگی مشترک و خاموش خویش ادامه می دهند اما از سوی دیگر از زندگی مشترک خود ناراضی هستند و دچار سردی روابط و رنج درونی می باشند.
در کشور ما تقریبا ۲۲ سازمان و نهاد اجتماعی از جمله آموزش و پرورش، قوه قضاییه، شهرداری، شورای شهر، بهزیستی، بهداشت و درمان و… مسائل اجتماعی را زیر نظر دارند و همه ساله بودجه های فراوانی صرف این موارد می گردد. با توجه به آمارها و شرایط کشور ما،لازم و ضروری است علل و عوامل پدیده طلاق توسط پژوهشگران ریشه یابی و تحلیل گردد و تغییرات لازم در ساختارها و قوانین توسط مسئولین امر، اعمال گردد. چگونگی ایجاد و روند افزایش آمار طلاق از ابعاد گوناگون قابل بررسی است.
طلاق از یک سو بازتاب شرایط اجتماعی ،اقتصادی و فرهنگی است و از سوی دیگر متأثر از چگونگی ویژگی های فردی، روابط زوجین و عوامل خانوادگی آنها می باشد.
مهمترین عوامل برای تبین افزایش نرخ طلاق در کشور ما عبارت است از:
-۱ وضعیت گذار:
کشور ما در حال گذار از وضعیت اجتماعی سنتی به مدرن می باشد یعنی جامعه ایران نه کاملا سنتی و نه کاملا مدرن است بلکه تلفیقی از هر دو وضعیت سنتی و مدرن در جامعه ما مشاهده می شود.
در این شرایط اختلاف میان نسل ها و تضاد نسلی افزایش می یابد.رشد نو گرایی در میان نسل های جوان و گرایش به سمت سنت های دیرین در میان نسل های گذشته باعث ایجاد شرایطی می گردد که جوانان تجربیات نسل های قبل را نپذیرفته و نسل های گذشته نیز تفکرات و انتخاب هــــای آنها را درک نمی کنند.
در این دوره ارزش هایی که خانواده ها به آن ها احترام می گذاشتند تغییر کرده و نقش خانواده ها در انتخاب همسر برای فرزندان خویش بسیار کمرنگ شده است. همچنین تقابل سنت و مدرن، زوجین را در مسائل گوناگون دچار مخاطره های جدی کرده است. به عنوان مثال، ممکن است مردان همچنان به ارزش های سنتی و مرد سالارانه اعتقاد داشته باشند اما زنان، چنین دیدگاهی را نپذیرند و مخالف با هر گونه نابرابری در زندگی مشترک باشند و همین تفاوت در ارزش ها ممکن است منجر به کاهش ارتباط عاطفی، افزایش تعارضات و در نهایت طلاق شود.
ویژگی های دیگر جوامع در حال گذار عبارت است از: افزایش دسترسی به شبکه های ارتباطی، افزایش تحصیلات زنان و افزایش حضور زنان در محیط های کار و تغییر نقش های سنتی آنان به نقش های مدرن،کاهش فرزند آوری، افزایش سن ازدواج، توسعه شبکه های اجتماعی و فضای مجازی، روند دیجیتال شدن سبک تفریحات(فیلم،سریال و گیم) و تغییر گذران اوقات فراغت، کم رنگ شدن باورهای مذهبی، تغییر نگرش های جنسیتی، افزایش آگاهی اجتماعی، تغییر توقعات نسل جوان از والدین و…
تمام این ویژگی ها در طیف ها و انواع مختلف باعث به وجود آمدن خانواده هایی با سطوح فرهنگ های متفاوت، ارزش ها و هنجارهای مختلف شده است در نتیجه تفاوت میان خانواده های گوناگون، ازدواج میان آنها را با مسائل و مشکلات متعددی مواجه ساخته است.
-۲ کاهش وجدان اجتماعی:
امیل دورکیم معتقد است به هر میزان وجدان جمعی افزایش یابد، خشم عمومی در مقابل هنجارشکنی شدیدتر میشود. هنگامی که رفتارهای افراد در مسیر هنجارهای پذیرفته شده جامعه قـرار می گیرد، از سوی جامعه پاداش دریافت می کنند.اما هنگامی که وجدان جمعی در سطح جامعه کاهش می یابد، به عنوان نمونه ارزش های منفی در رابطه با طلاق کاهش پیدا می کند و افراد مطلقه از سوی جامعه پذیرفته می شوند،این امر باعث عادی پنداری این مسئله در اذهان عمومی شده و نوعی آسان گیری نسبت به پدیده طلاق در ناخودآگاه افراد جامعه پدید می آید و به مرور زمان از زشتی این مسئله اجتماعی کاسته می شود و زوجین به ویژه در سال های ابتدایی زندگی مشترک در مواجه با اولین چالش ها، به طلاق به عنوان اولین راه حل می اندیشند.
-۳ شبکه خویشاوندی:
یکی از مهمترین دلایل جدایی و طلاق،دخالت های نابجای اطرافیان در زندگی مشترک زوجین می باشد. به هر میزان که دخالت های خانواده ها و خویشاوندان در زندگی مشترک زوجین افزایش یابد و زوجین (یا یکی از آن ها) پذیرای دخالت خویشان در زندگی خود باشند به همان میزان، زمینه برای بروز اختلافات زناشویی افزایش می یابد.
در کشور ما معمولا زوجین در مواقع چالش برانگیز با سه دسته از رفتارهای خویشاوندان خود مواجــه می شوند:
دسته اول: به جهت دلسوزی، به زوجین دچار تعارض کمک می کنند و جایگاهشان به مرور زمان در نزد آنها کاملا معلوم و مشخص می شود اما زوجین از ابتدا باید بدانند دخالت اطرافیان حتی اگر از روی علاقه و دلسوزی باشد، نتیجه رضایت بخش نخواهد بود.
دسته دوم: خویشاوندانی هستند که نمی خواهند یا نمی توانند کمک ویژه ای کنند ولی معمولا سکوت اختیار کرده و دخالت خاصی نمی کنند.
دسته سوم: آن عده از خویشاوندان هستند که در مواقع لزوم نه کمکی می کنند و نه سکوت می کنند بلکه با اظهار نظرهای غیر منطقی،غیر حرفه ای و دخالت های بی جهت، نه تنها مشکل پیش آمده را حل نمی کنند بلکه بیشتر باعث رنجش زوجین و افزایش تعارض میان آنها می گردند.
در این شرایط بهتر است اگـر خویشاونـــــدان نمی توانند به حل تعارض ها و چالش ها کمک کنند حداقل سکوت اختیار کرده و زمینه ساز افزایش تعارضات زوجین نشوند. زوجین باید در این مواقع بیشتر از نظرات متخصصین و مشاورین مربوطه کمک بگیرند.
-۴ رسانه های ارتباط جمعی:
رسانه های ارتباط جمعی همانند تیغ دو لبه عمل می کنند. رسانه ها توانایی دارند که هنجارهای موجود در جامعه را تقویت یا تضعیف کنند چرا که رسانه ها می توانند در یک زمان اندک، یک پیام واحد ویکسان را به اکثریت افراد جامعه انتقال دهند.رسانه ها با استفاده از تلفیق تصویر و نوشتار می توانند مفاهیم را از حالت ذهنی و انتزاعی خارج کرده و عینیت بخشند.بنابراین رسانه ها میزان تاثیر گذاری بسیار زیادی در سطح کلان جامعه دارند. رسانه های ارتباط جمعی، می توانند نقش قابل توجهی را در پیشگیری و کاهش انواع آسیب های اجتماعی از جمله طلاق ایفا نمایند.
آموزش غیر مستقیم و درونی کردن احساس ارزشمندی و تقدس خانواده را می توان از طریق بـرنامه های آموزشی صدا و سیما یا شبکه های مجازی به اذهان عمومی انتقال داد و ارزش و حرمت نهاد خانواده را از این طریق در جامعه نهادینه و درونی کرد.بهترین راهکار در این زمینه ارائه الگوهای رفتاری جذاب و مناسب برای افراد جامعه به ویژه نسل های جوان می باشد علاوه بر آن می توان زندگی و واقعیت های پس از طلاق را به وسیله ساخت برنامه ها، برای اقشار مختلف جامعه ترسیم نمود و مسائل و مشکلاتی را که پس از طلاق برای افراد پیش می آید را به صورت عینی به تصویر کشید.
-۵ دسترسی به آموزش:
آموزش مهارت های زندگی مشترک نه تنها در ابتدای ازدواج، بلکه در امتداد و طی سال های متمادی زندگی مشترک در کاهش میزان تعارض ها و طلاق بسیار موثر است.
به عنوان مثال می توان با تدوین برنامه های آموزشی در مدارس و دانشگاه ها، تهیه بسته های آموزشی و تشکیل کارگاه های تخصصی برای زوجین، مهارت های زندگی مشترک را ارتقا بخشید.
مهارت هایی مانند شیوه های حفظ سلامت روان، افزایش روحیه قدردانی در خانواده، افــزایش مسئولیت پذیری و تاب آوری در خانواده، فرهنگ استفاده از مشاوره و نظرات کارشناسان خانواده.
آگاهی بخشی و درونی کردن ارزش های اخلاقی از دوران کودکی و نوجوانی همچون تعهد و وفاداری، صداقت و راستگویی، صمیمیت و همدلی.
آگاهی بخشی در مورد هنجارهای مسلط جامعه، به عنوان نمونه موضوع تقسیم کار و ساختار قدرت در خانواده و جهت دهی زوجین به سوی توافق های ارزشی که باعث پذیرش تصمیم گیری از سوی دیگر اعضای خانواده می شود.
شناسایی آسیب های مختلف اجتماعی به ویژه طلاق، خیانت، اعتیاد، بیکاری و… و هشدار نسبت به عواقب آنها برای خانواده ها و فرزندان آنها.
آگاهی بخشی در جهت ارتقاء دانش ارتباطی و تأکید برروی ارزش و اهمیت حفظ ارتباط موثر در طی سالیان زندگی مشترک با از میان برداشتن الگوهای مخرب ارتباط و جایگزینی الگوهای ارتباط مطلوب و سازنده.
-۶ بحران سرمایه داری و نابرابری های اقتصادی:
در جامعه ی ما، خانواده های بسیاری زیر خط فقر زندگی می کنند در مقابل برخی اقشار جامعه سرمایه اقتصادی فراوان دارند.این امر در مقایسه، باعث ایجاد احساس کم برخورداری در میان اقشار ضعیف جامعه می شود.
در حال حاضر در کشور ما، نابرابری اقتصادی به واسطه ی بیکاری، تورم و تحریم ها و….بسیار افزایش یافته است به گونه ای که دسترسی به منابع بسیار معمولی و ابتدایی زندگی همچون شغل ،مسکن،زمین و… می تواند تنها عامل تغییر جایگاه طبقاتی افراد شود و از سوی دیگر دسترسی به همین منابع اولیه برای قشر ضعیف و کم برخوردار تبدیل به هدف و آرزو شده است.در این میان چه بسا ازدواج های نامتناسب فراوانی که تنها به دلایل امور اقتصادی ،آسایش و رفاه مادی صورت می پذیرد.
در ازدواج هایی که زوجین به لحاظ اقتصادی ‌هم تراز و هم سطح نباشند در طولانی مدت،تضادهای زناشویی افزایش می یابد، بسیاری از ازدواج هایی که صرفا با اهداف مادی صورت می گیرد معمولا به مرور زمان و با کم رنگ شدن اهداف مادی، تضادهـا و تفاوت های فرهنگی میان زوجین بیشتر نمایان می شود و همین امر، عاملی برای شدت گرفتن اختلافات و پیش زمینه ای برای بروز طلاق می باشد.
کاهش رشد اقتصادی، رکود، تورم فساد، احتکار، رشوه، رانت و…. عوامل دیگری هستند که بر روی اخلاق، رشد، توسعه و پیشرفت جامعه تاثیر گذار هستند.
جان مینارد کینز معتقد است یک تورم بلند مدت می تواند آرام آرام، بیشتر بنیان های اخلاقی و اقتصادی یک جامعه را سست نماید. تضعیف بنیان های اخلاقی و مشکلات اقتصادی یکی از مهمترین دلایل طلاق در جامعه می باشد.
-۷ لزوم کسب مهارت ها:
یادگیری مهارت های ارتباطی یکی از مهمترین عوامل پیشگیری کننده از تعارض و جدایی زوجین می باشد.این مهارت ها شامل همدلی و گوش دادن فعال،پذیرش واقعیت های مثبت و منفی زندگی، پذیرش تفاوت نگرش و دیدگاه زوجین و حتی باورها و ارزش های متفاوت،مهارت بیان احساسات، مهارت ابراز وجود، مهارت حل مسئله، تفاهم و مذاکره (یعنی زوجین توانایی تشخیص این را داشته باشند که چه زمان هایی باید کوتاه آیند و مصالحه کنند)، مهارت نگهداری از رابطه، عشق و محبت، مهارت حل تعارضات، عذرخواهی و قدردانی. به عنوان مثال مهارت مدیریت تعارضات در زندگی مشترک بسیار لازم و ضروری است که خود شامل شش مورد می باشد:
-۱ خودآرام بخشی: در تعارضات شدید، گاهی چند دقیقه سکوت ، چند نفس عمیق یا قـــدم زدن و… می تواند آرامش را به زوجین بازگرداند و سپس با چارچوب ذهنی باز و آرام به حل مساله بپردازند.
-۲ آغاز آرام بحث: زوجین می توانند با لحنی آرام ، بحث را شروع کنند و با لحنی مؤدبانه، بدون انتقاد، سرزنش و توهین، گفتگو را به سرانجام برسانند.
-۳ تشنج زدایی از بحث: از عباراتی مانند متأسفم، منظوری نداشتم، دوباره تلاش می کنیم و به هم دیگر کمک می کنیم، باعث تشنج زدایی و بازگشت رابطه به قبل از بحث شوند.
-۴ گوش دادن به احساسات شریک زندگی: شنونده فعالی باشند و خواست های اساسی و نیازهای عاطفی شریک زندگی خود را شناسایی کنند و روی آنها تمرکز نمایند.
-۵ در تعامل ها نفوذپذیر باشند: نظرات، عقاید، ایــــده ها و تفکرات شریک زندگی خود را مهم دانسته و برای آنها ارزش و احترام قائل باشند.
-۶ مصالحه: در مصالحه هر دو طرف باید احساس احترام،حمایت و درک متقابل داشته باشند و در پایان بحث، هیچ یک از زوجین احساس بازنده بودن، نداشته باشند.
در پایان با توجه به آنچه که بیان شد می توان گفت در بحث آسیب های اجتماعی، در حال حاضر گسترش روز افزون نرخ طلاق، تهدیدی بسیار بزرگ برای جامعه ما محسوب می شود.
نبود آموزش های لازم از دوران کودکی و نوجوانی، نبود برنامه های جامع و مدون از سوی نهاد های مرتبط و مسئول، تقابل سنت و مدرنیته در جامعه ما و خانواده هایی با موقعیت های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی متفاوت،افزایش نرخ بیکاری و اعتیاد، افزایش معضلات اقتصادی و اخلاقی و… از جمله مهمترین عواملی هستند که منجر به گسترش بی رویه نرخ طلاق شده است.
در این شرایط لازم و ضروری است که نهادها و مسئولان اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و مذهبی، در جهت دهی و حمایت از پژوهش های مربوط به طلاق نقش جدی تری را ایفا نمایند و از همه امکانات و توانمندی های خود در جهت کاهش این مسئله بغرنج اجتماعی، استفاده نمایند.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.