خانه » پیشنهاد سردبیر » زنان در حصار سنت/سواد و خانه داری «آری» ، مشارکت سیاسی «نه»

زنان در حصار سنت/سواد و خانه داری «آری» ، مشارکت سیاسی «نه»

شنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۴    شماره ۳۲۰

گروه سیاسی-وقایع استان:

مشارکت شامل شفافیت،‌ باز‌بودن فضای جامعه و چند‌صدایی بودن حوزه عمومی جامعه است. مشارکت امکان تصمیم‌گیری افراد را که در سرنوشت خودشان مؤثر است، بالا می‌برد و به این ترتیب همه می‌توانند در اثربخشی همکاری کنند. حضور کمرنگ زنان در فعالیت‌های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و به‌خصوص سیاسی، خاص بعضی کشورها نیست؛ بلکه تمام کشورها با شدت و ضعف متفاوت، کمابیش با این مسئله آشنا هستند. مسئله مشارکت سیاسی زنان در ابتدا به صورت انفرادی و پراکنده مطرح شد، اما با گذر زمان این حرکت جنبه گروهی به خود گرفت و کمک کرد تا حرکت آنان که اغلب محافظه‌کارانه بود ، جنبه انقلابی تری به خود بگیرد.
امروزه نیز یکی از شاخص های ملاک جهت سنجش پیشرفت کشورها، میزان برابری جنسیتی زنان و مردان در ابعاد مختلف اقتصادی – سیاسی است.امروزه بها دادن به مردم، چه زن و چه مرد، و سهیم نمودن آنها در تصمیم گیری های مربوط به توسعه مدیریت و اداره جوامع، بهره برداری از منابع سرزمین، دسترسی به سرمایه های مولد و داشتن سهمی در فرآیند توسعه در اکثر کشورهای جهان مورد تأکید قرار گرفته است. از این رو مشارکت مردمی را به خونی که در بدن گردش دارد تشبیه می نمایند و معتقدند که نمی توان جامعه را بدون آن تصور نمود. مردم، منابع و مشارکت سه رکن اساسی توسعه پایدار را تشکیل می دهند . آنچه که اکنون به عنوان مسئله مهم مطرح است چگونگی دستیابی به یک فرآیند پایدار و خودانگیخته از مشارکت است. به عبارت دیگر مسئله کنونی چگونگی برقرار کردن و نهادینه ساختن مشارکت مردمی خاصه مشارکت زنان در اداره امور جامعه است.برقراری یک جریان مشارکت به مفهوم واقعی آن یعنی دخالت دادن و سهیم کردن زنان در تعیین سرنوشت خویش که مستلزم برقراری شرایطی، از جمله آماده نمودن زمینه های آموزش و ورود زنان به عرصه های زندگی اجتماعی است. از این رو باید با الگوهایی عملکردی، چه به لحاظ ذهنی و چه عینی، زمینه لازم و مورد نیاز را فراهم نمود.
وجود اختلاف در دستمزدهای دریافتی توسط زنان و مردان در مشاغل برابر، مسائل فرهنگی و تعریف یکسری وظایف به عنوان وظایف زنانه در خانواده و جامعه، نبود شانس یکسان در دسترسی به امکانات آموزشی (نشات گرفته از مسائل فرهنگی و قوانین حاکم)، انحصاری بودن برخی مشاغل توسط مردان، نبود الگوهای مناسب مدیریتی برای زنان، مسائل تربیتی و القای تفکر جنس دوم به زنان که سبب کاهش متوسط اعتماد به نفس، جاه طلبی و نیاز به پیشرفت در زنان شده است، همه و همه مسائل و مشکلاتی هستند که تبعیض جنسیتی نسبت به زنان را ایجاد و پایدار کرده اند. سازمان ملل متحد در گزارش های دوره ای خود که شاخص های مختلف توسعه انسانی را در کشورهای مختلف مورد بررسی قرار می دهد، به مساله تبعیض جنسیتی نیز اشاره دارد و بالاخص در گزارش های خود از سال ۲۰۰۹ به بعد شاخص تبعیض جنسیتی را با تعریف جدید گنجانده است. این شاخص مساله نابرابری را نه تنها از نظر عدم تساوی در دسترسی به امکانات برابر در حوزه های بهداشت و آموزش و مشارکت در نیروی کار بررسی می کند، بلکه حضور سیاسی زنان را نیـــز با توجه به معیار درصد مشارکت زنـان در پـارلمان (مجلس) هر کشور می سنجد و حاصل کلیه محاسبات شاخص تبعیض جنسیتی (GII) است. می توان گفت این شاخص ابعاد سه گانه بهداشت و سلامت باروری، توانمندسازی و مشارکت در نیروی کار را می سنجد و بیانگر میزان ضرر وارده بر پتانسیل پیشرفت انسان ها (نشات گرفته از وجود تبعیضات جنسیتی) است. ایران در آخرین گزارش سازمان ملل مربوط به سال ۲۰۱۲ که در سال ۲۰۱۳ منتشر شده، از بین ۱۸۶ کشور مورد بررسی دارای رتبه ۱۰۷ است. این وضع زمانی قابل تامل تر خواهد شد که بدانیم که میزان حضور زنان در پارلمان در ایران حتی نسبت به پاکستان و افغانستان هم در سطح پایین تری قرار دارد . این در حالی است که براساس آمارها، زنان ایرانی، از نظر سطح سواد و دانش آموختگی در حد شاخص های جهانی توسعه انسانی قرار داشته اند و به ویژه از بسیاری از زنان منطقه و کشورهای همسایه در این زمینه پیشی گرفته اند. اما مسئله آن است که به رغم این دگرگونی مهم, زنان ایرانی هنوز نقش مطابق با تحولات فوق را در ساختارهای اقتصادی و سیاسی جامعه بر عهده نگرفته اند به این ترتیب که زنان در بسیاری از عرصه های مهم و تأثیرگذار غایب بوده اند و جایگاه آنان در صحنه تصمیم گیری های سیاسی و مدیریتی، محدود به عرصه های کم تأثیر و خنثی بوده است.حضور کمرنگ و کم تأثیر زنان در کابینه ها، نشان از حاکم بودن دیدگاه هایی است که معتقدند طبع زنان با سیاست الفتی ندارد. زیرا سیاست پدیده ای مردانه است و اگر زنان مایلند به این عرصه وارد شوند، باید با نادیده انگاشتن ویژگی های خاص زنانه خود، خصال مردانه لازم را کسب کنند.این که گفتـــه می شود زنان نسبت به مردان آگاهی سیاسی کمتری دارند و نسبت به موضوعات سیاسی بی تفاوت ترند، شاید برآمده از این امر باشد که معیارهای مشارکت سیاسی با علایق، نیازها و فرصت های بسیاری جامعه هم خوانی ندارد. این درست است که بسیاری از مسائلی که برای زنان اهمیت اساسی دارند، در مقایسه با مسائل مورد توجه مردان، به نوعی کمتر سیاسی است، اما این بدان معنا نیست که اصولاً نیازی نباشد که چنین مسائلی در دستور کار سیاست قرار گیرند.
علاوه بر این، ساختار جامعه ایران، نیـــز نقش عمده ای در میزان مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان دارد. نفوذ قدرت قابل ملاحظه پدر، شوهر، برادر و فرزند ذکور خانواده سهم زنان را در تصمیم گیری در سطح خانواده تا حدی کاهش می دهد و به موازات بالا رفتن سن، سطح سواد و درآمد، روبه فزونی می گذارد.علاوه بر موانع فرهنگی، نقش پایگاه و طبقه اجتماعی زنان در میزان مشارکت سیاسی آنان، غیرقابل انکار است. زنان قشر متوسط، نسبت به دیگر طبقات اجتماعی، غالباً حضور فعال تری در صحنه های سیاسی و اجتماعی از خود نشان می دهند، زیرا زنان متعلق به این طبقه، بیشترین تحولات را در سال های اخیر تجربه کرده اند.زنانی که در سطح پایین تر اجتماعی و اقتصادی قرار دارند، احتمال کمتری وجود دارد که به سازمان یا به حزبی وابسته باشند. هر چه پایگاه اقتصادی و اجتماعی افراد کاهش می یابد، نسبت عضویت آنها در سازمان ها کاهش می یابد.
از طرفی تضاد ها ( تضاد جنسیتی) در جایی که تعریف از جنسیت ، جنبه سنتی دارد ،بیشتر است.چون جامعه سنتی بر اساس حاکمیت مردها ، سعی در هدایت و حل تضاد های درون سیاسی را دارد . این مشکلات بر آمده از دو شرط کلی هستند یعنی اولا تعریف جنسیتی، تعریفی سنتی است . و دوما تغییر در نسبت جنسی را همین شرایط سنتی به وجود می آورد. رویکرد های (جمعیتی ، اقتصادی ، سیاسی ) در ایران پژوهشهای موجود نشان می دهد که برابری سیاسی زنان با مردان در جوامع امروزی بیشتر جنبه حقوقی دارد تا واقعی . موانع گوناگون بر سر راه مشارکت زنان در سیاست و اجتماع وجود دارد، جنبش سیاسی زنان وقتی به معنای واقعی کلمه ظاهر می شود که خودجوش،رقابت آمیز ، گروهی ،سازمان یافته و مبنی بر ایدئولوژی مناسب و خاص جنبش زنان باشد.در ایران پیشینه واکنش به وضعیت سنتی زنان به اواخر قرن نوزدهم و بویژه جنبش مشروطیت باز می گردد.فرهنگ مرد سالارانه جامعه سنتی دیدگاهی خاص نسبت به زنان داشت و مجال مناسب سیاسی برای آنــان باقی نمی گذارد .تقید به آداب رسوم جامعه مردسالار ، رعایت شدید سنت ها و محدود شدن فعالیت زنان به خانه داری و شوهر داری از ویژگیهای وضعیت زنان در جامعه سنتی ایران بود.
این مسائل به حدی گسترش یافته، که تقریباٌ اکثر زنان شاخصی های سیاستهای سنتی را پذیرفته، سیاست و فعالیت سیاسی را به عنوان یک نفس مردانه در نظر می گیرند. براساس شرایطی که بر آمده از جامعه سنتی است می توان نتیجه گرفت که زنان در انتخابات از کاندیدای مورد نظر شوهرانشان حمایت می کنند.و یا در برخی از پژوهشها نشان داده شده است که رای سیاسی زنان بلافاصله پس از تغییر رای سیاسی شوهرانشان ،تغییر کرده است.حداقل اینکه یکی از عوامل اصلی تعیین کننده رای سیاسی زنان شوهرانشان است . در ایران با توجه به ورود تکنولوژی وگام گذاشتن در مسیر توسعه و ایجاد شدن قوانین بین المللی و همچنین افزایش سطح سواد زنان و دسترسی آنان به منابع مادی از عواملی هستند، که کم کم مشارکت زنان در مسائل سیاسی و اجتماعی گسترش یافته ولی با این حال باز نسبت به مردان در نابرابری شدیدی قرار دارند.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.