پنجشنبه ۹ دی ۱۳۹۵ شماره ۴۹۳
سحر یاری-وقایع استان:
خودش را مادر کلاه قرمزی معرفی می کرد و دختر پرویز. دنیا فنی زاده عروسک گردان کلاه قرمزی و چندین و چند عروسک دیگر از دنیا رفت.
دختر پرویز فنی زاده، بازیگر محبوب سینما و تلویزیون در پیش از انقلاب، مدتها با سرطان عضله دست راست دست و پنجه نرم کرد و پس از یک دوره درمان ناموفق به کما رفت و صبح دیروز درگذشت. فنی زاده در کارنامه کاری خود در دسته هنرمندان تاتر عروسکی و عروسک گردانان قرار می گرفت و جزو شناخته شده ترین آنها بود.
وی از سال ۶۴ با «چتر با آواز باران» شروع کرد و سپس در برنامه های تلویزیونی و فیلم های سینمایی زیادی حضور یافت. «گربه آوازهخوان»، «نخودی» و سه کار سینمایی «کلاهقرمزی» و برنامه های تلویزیونی مثل «بز زنگولهپا»، «هادی و هدی»، «خونه مادربزرگه»، «موش نمکی» و «جقجقه و فرفره»، «جینگیل و فینگیل» از جمله کارهای وی می باشند.
وی خاطره جالبی هم از خبر نداشتن اینکه مادرشان عروسک گردان کلاه قرمزی بوده است تعریف می کند که نشان دهنده این است که عروسک ها دنیای فنی زاده را تشکیل داده بودند: اجازه ندادم تا هفت سالگی بفهمند من کلاهقرمزی را میگردانم. حتی وقتی دو سال و نیمه بودند و سر صحنه آمدند، من کلاهقرمزی را دست دوستان دادم و گفتم که این عروسکش است و خودش در اتاق در حال آماده شدن است. باقی را دیده بودند، اما نمیخواستم رویایشان در مورد کلاهقرمزی از بین برود. روزی هم که فهمیدند، بسیار خوشحال شدند. هنوز هم نسبت به کلاهقرمزی حس برادرانه دارند، سراغش را میگیرند، دلتنگیام برای او را میفهمند، منتظر لحظهای میشوند تا کلاهقرمزی بیاید و من ببینمش، ببوسمش.
برای ما کلاهقرمزی عروسک نیست، شخصیت واقعی است که حالا بخشی از زندگی من و بهطبع فرزندانم شده. بچهها میدانند که کارم را خیلی دوست دارم. بچهتر که بودند، ساعتها در اتاق با هم عروسک میساختیم.
فنی زاده چندی پیش در یک مصاحبه با چلچراغ در باره علاقه ش به عروسک گردانی گفته بود: دبیرستان بودم، یکی از دوستان پدرم که از علاقه من به کار عروسکی خبر داشت، گفت قرار است کار عروسکی انجام دهد و من میتوانم در بخشی از این کار باشم. اضطراب داشتم. میترسیدم مرا آنطوری ببینند که پدرم را میدیدند.
پدرم سالها کار کرده بود و حالا یک کارنامه کاری داشت، ولی من نام فنیزاده را به دوش میکشیدم. خودم سعی کردم براساس قوانین زندگیام، راهم را پلهپله طی کنم و هیچگاه از فرصت فنیزاده بودنم استفاده نکنم. اوایل همه به من احترام میگذاشتند. جالب بود، اما ازشان خواستم که مرا دنیا ببینند نه دختر آقای فنیزاده. عیب کارم را بگویند و بگویند باید چه کنم. نمیخواستم فکر کنم روزی میرسم، حتی به خودم اجازه نمیدادم در کنار حرفهایها بنشینم یا با آنها حرف بزنم، درحالیکه جایش را داشتم. همیشه این فاصله را برای خودم نگه میداشتم. همان ابتدای کارم که دستیار بودم، سعی داشتم آداب معاشرت با اساتید و بزرگانی را که تا پیش از این دوست ما بودند و حالا همکار من هستند، یاد بگیرم. همین معاشرت و همکاری چیزهای زیادی به من آموخت، یاد گرفتم برای این کار صبور باشم. بارها به جشنواره فیلم کودک و نوجوان رفتهام. کنار بچهها با فشار جمعیت وارد سالن شدیم، کنار هم نشستیم و فیلم تماشا کردیم. کسی مرا نمیشناخت، اما بازیگران شناختهشده بهعنوان مهمان میآمدند و فیلم میدیدند. این نهتنها مشکل نیست که حتی ترجیح خودم هم این است، که با بچههایی که در طول سال برایشان کار کردم، فیلم ببینم و این مزیتی بود که سایرین آن را نداشتند. ۲۸ سال است در کنار بچهها هستم.
وی با شروع پروژه مدرسه موش ها به تیم عروسک گردانان این برنامه محبوب تلویزیونی در دهه ۶۰ می پیوندد. سپس برنامه کلاه قرمزی و آقای مجری آغاز می شود. وی درباره ورود به این برنامه و آغاز عروسک گردانی کلاه قرمزی می گوید: این برنامه غیرقابل پیشبینی بود و با عروسکهای دیگری آغاز به کار کرده بود. عروسکهایی مثل «گلابی»، «ژولی و پولی»، دو عروسک «جغجغه و فرفره» که در محلهای بودند که صندوق پستی داشتند و قرار بود خانوادهها برای آقای مجری نامه بفرستند. نامههایی که آقای مجری خودش مینوشت تا به واسطه آن پیامها را به کودکان برساند. گاهی به لزوم موضوعات که قرار بود مطرح شود، نیاز داشتیم عروسکهایی وارد بازی شوند. من جغجغه یا فرفره را بازی میدادم. تا اینکه کلاهقرمزی از آرشیو انتخاب شد تا به برنامه بیاید، و از همانجا با هم شروع کردیم.
وی ادامه می دهد: اولین کار تلویزیونی من «چتر» نام داشت، کلاهقرمزی هم آنجا بهعنوان یک مورچه حضور داشت؛ عروسکگردانش نبودم، اما از برنامه آقای مجری تا امروز کنار همیم. نکته جالب این است که هرسال کسانی میگویند کلاهقرمزی مال ماست، خالقش ما بودیم و… این درحالی است که کلاهقرمزی مال هیچ کسی نیست، این یک کار گروهی بوده که زمانی عدهای در آن حضور داشتند و حالا دیگر نیستند؛ و اگر این کاراکتر ماندگار شده، به این خاطر است که یک گروه ماهها تمرین میکنند و دغدغه اصلیشان این کار میشود. درحالیکه خیلی از دوستان ما عروسکگردانی برایشان در کنار کارهایشان اتفاق میافتد.
ندیده شدن عروسک گردان باعث می شود که اکثر بینندگان برنامه های عروسکی با آنها آشنا نشوند و تنها عروسک گردان و صداگذار را بشناسند. این مورد درباره دنیا فنی زاده متفاوت است و همان قدر که حمید جبلی را به عنوان صدای کلاه قرمزی همه می شناسند وی را نیز به عنوان عروسک گردان کلاه قرمزی به یاد می آورند.
فنی زاده معتقد بود کار عروسکی برای بچه ها سخت است: گاهی دوست داشتم در صحنه هم حاضر باشم و دیده شوم، اما الان کمتر به آن فکر میکنم. هنوز همین کار عروسکی را دوست دارم و گاهی هم به کارگردانی فکر میکنم، اما چون کار سختی است هنوز سراغش نرفتم. سخت است، چون نمیتوان بچهها را گول زد، باید با آنها صادق بود. علاوه بر اینکه آنقدر کارم سرشار از شور و هیجان است که تابهحال به این فکر نکردم شاید روزی خودم خالق یک کار شوم. حتی به این فکر میکنم اگر کسی سراغ عروسکم برود و بخواهد آن را بازی دهد، من هم دلم میخواهد فقط این کار را انجام دهم.
فنی زاده که در روزها و ماههای اخیر شاهد وخامت حال خود بوده است درباره اینکه روزی نباشد تا به کلاه قرمزی جان دهد گفته بود: دو جور نبودن هست. اینکه من کلا نباشم که این را فقط خدا میداند، یا اینکه من دیگر عروسکگردانش نباشم. غمانگیز است. نه اینکه تازه با این مسئله روبهرو شده باشم. قبلا هم به آن فکر کردهام. اگر روزی گروهم که با آنها کار میکنم صلاح بدانند که کنار کلاهقرمزی نباشم، قبول میکنم. فقط یک خواهش از آنها دارم؛ اینکه اجازه دهند در کار باقی بمانم، حتی اگر قرار نباشد عروسکگردانی کنم.
منطبق با کلیدواژه: درگذشت دنیا فنی زاده عروسک عروسک گردان کلاه قرمزی