سه شنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۱ شماره ۱۵۶۸
زخم های یک خشونت پنهان
مهدی زهرهوند
روانشناس و هیات مدیره موسسه سلامت روان سبز
خشونت خانگی یا خشونت در میان افراد خانواده، سابقهای طولانی در تاریخ بشر داشته و مکرراً در متون مذهبی و تاریخی به نمونههای آن اشاره شده است. خشونت علیه مردان یکی از این موارد است. برخی از پژوهشگران بدون بررسی دقیق دیگر اشکال خشونت نظیر خشونت کلامی، روانی، اجتماعی، مالی، حقوقی، جنسی و … مسئله خشونت خانگی علیه مردان را کم اهمیت شمرده و از آن غفلت نمودهاند و یا برخی این دیدگاه را مطرح نمودهاند که خشونت زنان علیه مردان را باید صرفاً خشونتی واکنشی، تدافعی و یا خشونت برای بقا تلقی نمود. با این همه، در سالهای اخیر توجه برخی از پژوهشگران و صاحب نظران مسائل اجتماعی به شکلی دیگر از خشونت خانگی، یعنی خشونت خانگی علیه مردان نیز جلب شده است. جلسه مشورتی سازمان بهداشتی جهانی (WHO) تعریف کاربردی خشونت را استفاده عمدی از نیروی بدنی، ارعاب یا تهدید میداند که به آسیب بدنی، مرگ، آسیب روانی، نقص رشد یا محرومیت و یا احتمال زیاد وقوع این موارد بینجامد. به عبارتی دیگر خشونت زناشویی فقط توسط مردان اتفاق نمیافتد، بلکه زنان هم نسبت به مردان، خشونت را به کار میگیرند. این مبحث که خشونت در دو جنس به صورت یکسانی اتفاق می افتد، اولین بار به سال ۱۹۷۵ بر میگردد. محققان، دو هزار خانواده را مورد بررسی قرار دادند و دریافتند که ۶/۱۱ درصد از مردان و ۱/۱۲ درصد از زنان، نسبت به شریک خود با خشونت رفتار میکنند.
فضای خانواده و محیط خانواده یکی از بسترهای خشونت است. خشم با شوهر، هرگونه بدرفتاری با وی، شامل آسیب رسانی روانی مانند تهدید و ترساندن، تحقیر و انتقاد، خشونت بدنی مانند سیلی زدن و هل دادن تا استفاده از سلاح و قتل است. منزوی کردن و محروم کردن نیز گونهای آزاررسانی است که گاه با رفتارهای به ظاهر غیرخشن صورت میگیرد. شدیدترین نوع خشونت زنان علیه مردان در خانواده، همسرکشی است. اخباری که تحت عنوان همسرکشی در جراید منتشر میشود تنها به کشته شدن زن یا مردی به دست همسرش خلاصه نمیشود، بلکه ماجرای غم انگیزی از نفرت، تحقیر، دشمنی، ترس و ناامنی، ضرب و جرح و انواع دیگری از خشونت در پس آن نهان است. بنابراین قبل از کشته شدن، افراد خانواده با انواع مختلفی از آزار و استرسهای روحی و روانی دست به گریبان هستند. به همین خاطر همسرکشی، خانواده را به ورطه نابودی کشانده و زندگی فرزندان آن خانواده و اطرافیان را تا سالیان متمادی تحت تأثیر قرار میدهد. مطالعات استراس و همکاران (۱۹۹۹) در کانادا، مشخص کرد که نسبتهای مشابه از خشونت وجود دارد. محققان، گزارش دادند که مردان به احتمال زیاد، خیلی بیشتر از زنان، خطرناکترین و پرصدمه ترین پرخاشگریها را به کار میبردند. زن ها نیز، مردان خود را سرکوب کرده، چاقو به دست شده و از اسلحه استفاده میکردند. سازمان بهداشت جهانی در سال ۲۰۰۲ گزارش داده که ۱۴ درصد از علت مرگ مردان ۱۵ تا ۴۴ سال و ۷ درصد مرگ زنان در این سنین، به حاطر خشونت خانگی بوده است. زمینه خشونت زناشویی زنان علیه مردان در داخل کشور، آمار دقیقی وجود ندارد.
یکی از دلایل آن این است که مردها اغلب تمایلی به گزارش خشونت فیزیکی علیه خود را ندارند. چون نگراناند که حرف آنها را قبول نکنند. بسیاری از مردم باور میکنند که زنی مورد خشونت همسر خود قرار بگیرد، ولی باور نمیکنند که مردی مورد خشونت همسر خود قرار بگیرد و اینکه بسیاری از مردان شرمسار میشوند از اینکه بگویند مورد خشونت همسر خود قرار گرفتهاند؛ ولی در مورد خشونت زناشویی مردان علیه زنان، دادههای یک طرح پژوهشی که توسط وزارت کشور و با همکاری مرکز امور مشارکت زنان ریاست جمهوری و وزارت علوم در سال ۱۳۸۳ در ۲۸ استان کشور انجام گرفت، نشان میدهد که در شهرهای مراکز استان ها، ۵۳ درصد از زنان در یک سال گذشته حداقل یکی از انواع هشت گانه خشونت را تجربه کردهاند. به عبارت دیگر تقریباً از هر دو زن متأهل ساکن شهرهای بزرگ، یک نفر با رفتار خشونت آمیز همسر خود در یک سال گذشته مواجه بوده است. بیشترین نوع خشونت تجربه شده، خشونت روانی و کلامی با ۶/۴۲ درصد و کمترین نوع آن، خشونت مربوط به امتناع از طلاق و واگذاری حضانت فرزندان با سهمی معادل ۷/۴ درصد است.
رفتارهای خشونت آمیز و آزاردهنده زنان در محیط خانه از یک سو میتواند مردان را به لحاظ فردی متأثر نماید و برای آنها صدمات روحی و جسمی (حتی مرگ) در پی داشته باشد و از سـوی دیگر رفتارهای خشونت آمیز زنان به نهاد خانواده لطمه وارد ساخته و در چنین شرایطی خانواده دستخوش آسیبهای جدی میگردد. اثرات و تبعات خشونت خانگی علیه مردان، همانند دیگر اشکال خشونت خانگی را میتوان در ابعاد فردی و اجتماعی آن موردتوجه قرار داد. از سوی دیگر، رفتارهــای خشونت آمیز زنان به نهاد خانواده لطمه وارد ساخته و در سایه تعاملاتی که اعضاء با یکدیگر و با افراد بیرون از کانون خانواده دارند، خشونت به جامعه پیرامونی نیز تسری پیدا میکند. خشونت زنان علیه مردان، شامل خشونت جسمانی (مانند سیلی زدن، ضربه زدن، لگد زدن، گاز گرفتن، ضرب و شتم، استفاده با تهدید به استفاده از اسلحه)، خشونت روانی (مانند ارعاب، کم ارزش نمودن با تحقیر و تهدید) خشونت جنسی، یا رفتارهای کنترل کننده دیگر (مانند جدا کردن فرد از خانواده یا دوستان، نظارت بر رفتارهای فرد و…) میشود. امید است با توجه مباحث گفته شده و افزایش آگاهی، بتوان از این نوع خشونت کاست تا خانوادهای پویا و به دور از تنشی در جامعه داشته باشیم و در صورت لزوم به متخصصین روانشناسی مراجعه کرد.