خانه » پیشنهاد سردبیر » جهاد اکبر/به مناسبت هفتمین روز درگذشت آیت الله چرا هاشمی رفسنجانی متفاوت ترین رجل سیاسی ایران است؟

جهاد اکبر/به مناسبت هفتمین روز درگذشت آیت الله چرا هاشمی رفسنجانی متفاوت ترین رجل سیاسی ایران است؟

یکشنبه ۲۶ دی ۹۵ شماره ۵۰۶

سید نوید کلهرودی- روزنامه نگار:

نمی توان از دنیای سیاست در ایران امروز سخن به زبان راند و از اکبر هاشمی رفسنجانی سخن نگفت. روحانی ای که به مانند بسیاری دیگر از همنسلانش راه سیاست ورزی در پیش گرفت و در این زمینه جزو متفاوت ترین و با نفوذ ترین روحانیون تاریخ جمهوری اسلامیست . اما چرا و چگونه هاشمی رفسنجانی به این جایگاه رسیده است ؟ به عبارت دیگر چه چیزی رفسنجانی را از دیگر سیاست مداران تغییر خواه متمایز میکند ؟ چرا او در مقاطعی در اوج بود و گاه در پایین ترین جایگاه ممکن ؟ برای پاسخ بدین پرسش لازم است به مقدماتی بپردازیم .

اول ) ذهن و فکر هاشمی به عنوان یک نیروی انقلابی چه پیش و چه پس از انقلاب یک ذهن توسعه گرا بود. نقش مهم او در زمینه ی پایان جنگ با عراق و همچنین بر عهده گرفتن مسئولیت سازندگی کشور پس از جنگ آن هم با به تن کردن ردای ریاست جمهوری و علاقه وافر او به پروژه های صنعتی و مسائل اقتصادی همه و همه از یک نگاه اقتصادمحور و توسعه محور حکایت می کنند. برخی معتقدند وقوع جنگ ۸ ساله ایران و عراق آن هم درست به فاصله ی کوتاهی پس از انقلاب اسلامی موجب شد تا انقلاب عملا وعده هایی چون دموکراسی و آزاد اندیشی و فعالیت آزاد گروه های سیاسی را به کناری بگذارد و در آن هرج و مرج منتهی به جنگ بیش از هر چیز بر وحدت تاکید نماید . درگیر شدن همه ی جانبه ی کشور در فرآیند جنگ موجب شده بود تا نه تنها نگاه های معتقد به توسعه سیاسی جایی برای عرض اندام پیدا نکنند بلکه نگاه های اقتصاد محوری که تا اندازه ای معتقد به سیاست های بازار آزاد بودند نیز عموما از صحنه ی اقتصاد کشور به کنار گذاشته شوند . جنگ که تمام شد یک ایران تخریب شده باقی ماند و کشوری که انقلابیونش از روی هوا به روی زمین آمده بودند و حال باید کشور را به معنی واقعی کلمه اداره میکردند . هاشمی و کابینه اش که عموما مشی اقتصادی داشتند پا به عرصه گذاشتند و نام دولت خود را سازندگی نهادند . هاشمی که از جمله معدود سیاست مدارانیست که دست به نگارش خاطرات خود میزند روایات قابل توجهی از روزهای تشکیل کابینه اش دارد . در حقیقت یکی از خصوصیات مهم هاشمی در طول دهه ۶۰ و ۷۰ فراجناحی بودن اوست . به گونه ای که در خـــاطرات هــاشمی گروه های مختلف سیاسی اعم از ملی مذهبی و چپ ها تا جناح راست اسلامی را میبینیم که برای شکایت و گله به هاشمی مراجعه میکنند.سعی هاشمی براین بود که در کابینه اش نیز چنین خصوصیت فراجناحی را حفظ کنند به همین جهت بود که وزارت خانه هایش را تا حدی میان جناح راست و چپ جمهوری اسلامی تقسیم نمود . آنچنان که به طور مثال وزارت ارشادش را به محمد خاتمی سپرد و همزمان عبدالله نوری را نیز به کار گرفت و گوشه چشمی هم به جناح راست داشت. در یک کلام ذهنیت توسعه گرای هاشمی و دیدگاه های اقتصاد محورانه ی او باعث میشد تا او چندان توجهی به توسعه سیاسی نداشته باشد . نقل مشهوری وجود دارد که هاشمی روزگاری گفته بود کابینه تنها یک سیاستمدار میخواهد و آن خود اوست و دیگر اعضا باید اقتصاددان باشند. اگرچه توجه به بهبود وضعیت اقتصادی کشور آن هم در سالهای پس از ویرانی کشور در جنگ با عراق لازم بود و هاشمی به عنوان یک چهره ی مقبول از سوی جناحین سیاسی به ریاست جمهوری رسید اما نگاه تک بعدی هاشمی و برخی اتفاقات ناخوشایند در عرصه ی فرهنگ و سیاست در سالیان پایانی دولت او موجب شد تا هاشمی خاصیت فراجناحی خودش را از دست بدهد و بیش از همه به جناح راست نزدیک شود تا مورد انتقادات تند جناح چپ و بعدها بخشی از اصلاح طلبان قرار بگیرد .
دوم) خرداد ۱۳۷۶ که آمد دوران حضور هاشمی در کاخ ریاست جمهوری نیز به پایان خود رسید . محمد خاتمی به عنوان وزیری که از کابینه ی هاشمی به جهت فشارهای گوناگون استعفا داده بود با ۲۰ میلیون رای رئیس جمهور ایران شد و عصر جدیدی در تاریخ جمهوری اسلامی آغاز گشت . جناح چپ که در طول سالهای دولت هاشمی چندان فرصتی برای عرض اندام نداشت از چند سال قبل از دوم خرداد دست به احیا و بازسازی خود زده بود . اگر پست های اجرایی از جناح چپ سلب شده بودند اما آنان که بعدها نام خود را اصلاح طلبان نهادند در مرکز تحقیقات استراتژیک مدت ها دست به پژوهش و نظریه پردازی من باب جمهوری اسلامی و نسبت دیـــن و سیــاست زده بودند. چپ هایی که عموما رشته های دانشگاهی شان فنی بود در سالیان دولت هاشمی و اوایل دولت خاتمی بار دیگر به دانشگاه رفتند و در ایام طلایی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران علوم سیاسی و رشته های علوم انسانی خـواندند تا با ذهن و ذهنیتی دگر به مسائل ایران نگاه کنند . حاصل تاملات این جمــع و گفتگوهای آنان حلقه های روشنفکری مثل ماهنامه کیان بود که در پس آن نظـــریه پـــردازی های منسوب به اصلاح طلبان شکل گرفتند. حلقه ای که عموما چه در آن زمان و چه پس از آن مشاوران محمد خاتمی بودند . در این میان جایگاه هاشمی متزلزل شده بود. بخشی از نیروهای سیاسی مخالف با هاشمی که در طول سالیان ریاست جمهوری او از منتقدین هاشمی محسوب میشدند و به نظر خود فضای بسته آن سالها فرصت عمل سیاسی را از آنها سلب نموده بود پا به عرصه سیاست گذاشتند . جامعه ی ایران که پس از انقلاب و به تدریج طبقه ی متوسط خود را خلق نموده بود بار دیگر وعده های انقلاب را به مسئولین گوشزد میکرد و از آنان توسعه سیاسی و آزادی را طلب مینمود. در چنین فضایی و با ظهور دوم خرداد روند تحولات سیاسی ایران شدت گرفت و این طوفان همه را با خود برد . آنچنان که خاتمی در یکی از ملاقات هایش با هاشمی و درست چند وقت بعد از ریاست جمهوری اش از این موضوع سخن به میان آورد که بخشی از آنچه که امروز گروه های مختلف سیاسی و مردم از او توقع دارند هیچ گاه وعده های او نبوده است. انتخابات مجلس ششم اما نقطه ی عطفی در این میان بود . قلم تند فعالان و روزنامه نگاران اصلاح طلب در نقد دولت هاشمی و نزدیکان او در آن روزهای پرفروش مطبوعات آنچنان بود که هاشمی در انتخابات مجلس ششم در میان لیست سی نفره تهران جایگاه آخر را کسب کرد و از حضور در مجلس استعفا داد . بخشی از اصلاح طلبان که آن روزها هاشمی را عالی جناب سرخ پوش لقب میدادند این اتفاق را پیروزی بزرگ میدانستند اما در حقیقت یکی از دلایل عدم موفقیت مجلس ششم همانا نبود هاشمی در آن بود. اگرچه اصلاح طلبان آن روزگار متوجه نشدند که چه کردند هر چند که بخشی از‌ آنان در همان روزها و در پاسخ به نقدهای تند اکبر گنجی و عباس عبدی پاسخ های قابل تاملی دادند و به طور تلویحی نقدهای بیش از حد تند اصلاح طلبان به هاشمی را عامل نزدیکی او به جناح راست دانستند.
سوم) عصر اصلاحات که به پایان رسید پدیده ای نو در عرصه ی سیاست ورزی ایران ظهور نمود : محمود احمدی نژاد . مدیری در دولت هاشمی که استاندار اردبیل بود و شکست اصلاح طلبان در انتخابات شورای شهر دوم او را به ساختمان بهشت و شهرداری تهران رساند و این ساختمان سکوی پرشی شد تا او به ساختمان پاستور دست پیدا کند . احمدی نژاد سیاست مداری باهوش بود و به خوبی متوجه تشتت جناح چپ و راست مدرن شده بود . عدم موفقیت کامل دولت خاتمی و بن بست های فراوانی که برای دولت وی شکل گرفته بود موجب ناامیدی بخشی از مردم و نیروهای سیاسی گشته بود . در نبود امکان مجدد نامزدی خاتمی برای ریاست جمهوری، تشتت در جبهه اصلاح طلبان شدت گرفت و آنان با چندین نامزد متفاوت به انتخابات سال ۸۴ ورود پیدا کردند . هاشمی نیز از آن سو پای به عرصه ی رقابت گذاشت . احمدی نژاد که سیاستمداری از نسل دیگر انقلاب بود با برجسته کردن اختلافات و تفاوت های میان نسل و مدل فکری خود با هاشمی و اصلاح طلبان و در میانه ی آن همه تشتت و با کمک اصولگرایان و تندروان جناح راست که سالها بود از قدرت به دور مانده بودند به ریاست جمهوری رسید . دوگانه ی احمدی نژاد ساده زیست که آمده بود تا ارزش های انقلاب را احیا کند و هاشمی اشرافی گرا و اشرافی نما که مظهر لیبرالیسم و غرب گرایی بود پیروز شده بود و اصلاح طلبان ۸ سال به محاق رفتند.
چهارم) احیای راست مدرن از درون چپ سنتی : پایان هشت سال ریاست جمهوری احمدی نژاد مصادف بود با یک تحول سیاسی بزرگ دیگر در عرصه ی سیاست ایران . اصلاح طلبان و هاشمی که در طول مدت حضور دولت اصلاحات هر روز بیش از روز قبل از هم فاصله گرفته بودند در طول این سالها و به جهت مدیریت عجیب و ساختار شکن احمدی نژاد به هم نزدیک شدند . در حقیقت اصلاح طلبان در آن هشت سال آنچنان از عرصه ی رسمی سیاست ایران حذف شدند و در هیچ یک از حلقه های مدیریتی نظام حضور نداشتند که میتوانستند در نقش یک اپوزسیون منتقد تمام عیار دولت نهم و دهم ظاهر شوند . باری، مدیریت هیجانی و ساختار شکن احمدی نژاد آن چنان ضربه ای را به کشور وارد نموده بود که جناح چپ در یک پیوند همدلانه با راست مدرن پا به عرصه ی سیاست بگذارد و هاشمی رفسنجانی را نامزد ریاست جمهوری نماید . چه شد که هاشمی که مغضوب جامعه ی سیاسی ایران شده بود و در طول دولت احمدی نژاد به تدریج فشارها به رویش بیشتر گشت و فعالیت های سیاسی اش محدود تر شد بار دیگر به عرصه ی سیاست ایران پای گذاشت و آنچنان قدرتمندانه به صحنه بازگشت که حتی رد صلاحیت وی توسط شورای نگهبان نیز نتوانست این دور بازگشت هاشمی به قدرت را ناقص بگذارد و نزدیک ترین فرد به هاشمی و خاتمی یعنی حسن روحانی به ریاست جمهوری رسید؟ پاسخ این پرسش در یک اصل کهن و کلیدی در سیاست است : قرار نیست همیشه برنده یا بازنده باشیم ولی قرار است که هیچ گاه از عرصه ی سیاست قهر نکنیم . ‌اصلاح طلبان که روزگاری در تقابل با جناح راست سنتی بودند در یک پیمان و مصلحت اندیشی و آن هم پس از زخم های عمیق سال ۸۸ ، حسن روحانی را به عنوان یک چهره ی میانه مورد حمایت خود قرار دادند تا نسخه به روز تر هاشمی که بیش از او به توسعه ی سیاسی اهمیت میداد رئیس جمهور شود .
پنجم) چگونه اصلاح طلبان از کف خیابان در سال ۸۸ به پای صندوق های رای بازگشتند ؟
جوانانی که متولدین دهه ی ۷۰ هستند عموما در سالیان دولت محمد خاتمی به اندازه ی انگشتان یک دست نیز سن نداشتند . عملکرد منفی دولت احمدی نژاد در عرصه های گوناگون آنچنان پررنگ بود که برای نسلی که کودکی خود را در دولت اصلاحات گذرانده بودند آن دوران تبدیل به یک دوران طلایی و نوستالژی دست نیافتنی گردد . جوانان دهه ۷۰ با تمام نسول پیش از خود فرق دارند . وسعت دست رسی آنان به شبکه های اجتماعی و آشنایی با کشورهای همسایه و جهان و مشاهده طی شدن روند شتابان توسعه در این کشورها و مقایسه ایران با این کشورها ، جوانان دهه ۷۰ را بیش از هر زمان متقاعد نمود که مدل فکریشان به اصلاح طلبان نزدیک تر است . تندروی دولت نهم و دهم در عرصه ی سیاست خارجی، هاشمی رفسنجانی ای را محبوب ساخت که مدل فکری اش دفاع از رابطه ی با جهان غرب و بهبود وضعیت سیاست خارجی بود . جوانان اما اینبار با یک پیش شـــرط اساسی حاضر به حمایت از اصلاح طلبان و هاشمی شدند : عمل گرایی و پرهیز از آرمان گرایی. اگرچه نمیتوان گفت که لزوما چنین اتفاقی خواسته ی قلبی جوانان دهه ۷۰ است چرا که بسته شدن فضای سیاسی در سالیان اخیر موجب شد تا بخش بزرگی از نیروهای اصلاح طلب دیگر توان و اجازه ی فعالیت رسمی در این عرصه را حداقل تاکنون پیدا نکنند . از همین رو بود که جوانان و مردمان ایران دست به انتخابی مهم زدند. ایرانیان در طول انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ و انتخابات ۷ اسفند ماه ۹۴ عمل گرایی را به آرمان گرایی ترجیح دادند. وقتی ایرانیان متوجه شدند خصلت پیوند حسن روحانی با اصولگرایان معتدل و نزدیکی بیشترش به راس نظام میتواند مشکل گشاتر از دیگر نامزدها باشد شعار ائتلاف سر دادند تا نتیجه را از فرد مهم تر بدانند .
این اتفاق در انتخابات ۷ اسفند ماه نیز تکرار شد. اصلاح طلبان راه بازگشت به قدرت را پیدا کرده بودند . از سوی دیگر شورای نگهبانی که دقیقا مشخص نیست با چه معیار و ملاکی اکبر هاشمی رفسنجانی را از حضور در انتخابات ریاست جمهوری منع کرده بود با رای ۲ میلیونی مردم تهران به وی درانتخابات مجلس خبرگان رهبری مواجه گشت تا این رای به هاشمی و لیست او و همچنین پیروزی قاطع اصلاح طلبان در انتخابات مجلس پیام های مشخصی را در سپهر سیاست ایران به حاکمیت سیاسی منتقل نماید . آیت الله هاشمی یک خصوصیت متفاوت دارد و آن اینکه از ویژگی ای در نظام جمهوری اسلامی برخوردار است که نه کسی میتواند او را به طور کامل از عرصه ی سیاست حذف نماید و نه خود او هیچ گاه به چنین راهی خواهد رفت . اگر در گذشته آنان که با سیاست های رسمی اندکی زاویه پیدا کردند از عرصه ی سیاست ورزی رسمی کشور به تدریج حذف شدند یا مورد حصر قرار گرفتند و دیگر نتوانستند به عرصه ی سیاست بازگردند اما ، سرنوشت برای هاشمی چیز دیگری نوشته بود . او گاهی شکست خورد و گاهی پیروز شد . روندی که تا پایان عمرش نیز بدین راه ادامه داد.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.