خانه » پیشنهاد سردبیر » به مناسبت سالمرگ شهید ثالث سینما/آوانگارد غمگین

به مناسبت سالمرگ شهید ثالث سینما/آوانگارد غمگین

چهارشنبه ۹ تیر ۹۵   شماره ۳۵۶

وقایع استان:
نمی دانم چند نفر از ما سوزن بان پیر و زنش را به یاد داریم، همان که در یک ایستگاه دورافتاده زندگی می کرد و یک روز نامه ای حامل حکم بازنشستگی اش را دریافت می کند، اگر علاقمند به سینمای متفاوت باشید حتما فیلم طبیعت بی جان را دیده اید فیلمی که بر تکرار زندگی پیرمرد سوزن بان در جابجا کردن اهرم خط آهن و اعلام زمان از آن ساعت شماطه دار تاکید می کند که روایتی از زندگی ساده، تکرار و ملال حاکم بر آن است، ملالی که مخاطب را با خود همراه می کند، و در نهایت حرکت سوزنبان و همسرش به سوی آینده ای نامعلوم… طبیعت بی جان یکی از اثر گذارترین و آوانگاردترین فیلم های معاصر ایران است، فیلمی که هنوز مورد توجه منتقدین و علاقمندان جدی سینما است و اما خالق این اثرسهراب شهید ثالث است مردی که نگاهی نو و غیر متعارف به سینما داشت و هرگز در تعریف ها و قالب های سینمای آن روز ایران نتوانست ارتباط برقرار کند و به نوعی از کارگردانان سینمای موج نو در ایران بود، دهه چهل و پنجاه قطعا برای سینمای ایران دهه خاصی بود زیرا در آن فیلمسازانی ظهور کردند که معنای سینمای هنری و نواندیش را در هجمه سینمای مبتذل، سطحی و بزن بهادر فیلم فارسی تغییر دادند، البته قبل از سهراب شهید ثالث ابراهیم گلستان با خشت و آینه، فرخ غفاری با شب قوزی، مسعود کیمیایی با فیلم قیصر، داریوش مهرجویی با فیلم «گاوبودند، تاثیرات خوبی بر سینمای ایران و شروع جریانی دیگر که مخاطبی خاص را می طلبید، داشتند، سهراب شهید ثالث در کنار بهرام بیضایی، جلال مقدم، علی حاتمی، پرویز کیمیاوی و … در روند سینمای ایران موثر بودند و البته که هر کدام سبک و ویژگی های خود را داشتند. بی شک شهید ثالث، یکی از اصلی ترین و برجسته ترین چهره های این سینما بود، سینماگری منزوی که حتی در فیلم هایش به دنبال آرمانگرایی رایج میان هنرمندان چپ و نجات جامعه نبود؛ او معتقد بود زندگی را باید آنطور که هست نشان داد و برای همین آثار او همیشه اندوه آور و تکان دهنده بود و هست. چهل و سه سال پیش شهید ثالث با یک اتفاق ساده، اتفاقی تازه را در سینمای ایران به راه انداخت، داستان یک روز از زندگی یک پسربچه در شمال ایران داستانی پر از تکرار با ریتمی کند، فیلم های شهید ثالث هیچ گاه قهرمان نداشت و از فرمول فیلم های فارسی آن زمان تبعیت نمی کرد، بازیگران او همیشه مردم عادی کوچه و خیابان بودند حتی اگر در فیلمی بازیگری حرفه ای برای او بازی می کرد آن بازیگر هم باید همچون نابازیگران می بود، بدون حس و بدون تمرکز.
شهید ثالث خود در مورد یک اتفاق ساده گفته است: «سینما در حال حاضر نمی تواند همیشه قصه ساز باشد. مساله من در یک اتفاق ساده نشان دادن واقعیت است و نشان دادن زندگی آدم هایی که قهرمان نیستند. نه فقط قهرمان نیستند، بلکه خیلی هم عادی و ساده اند.»
فیلم یک اتفاق ساده اولین ساخته شهیدثالث بود و نام او را در میان بیشتر منتقدان و سینماگران مطرح کرد، تنها به فاصله دو سال بعد او طبیعت بی جان را ساخت و با این اثر جایگاه، سبک و نگاه خود به زندگی و سینما را به رخ کشید. البته قبل از این شهید ثالث مستندهایی برای وزارت فرهنگ و هنر ساخته بود؛ اما شهید ثالث به دلیل شرایط حاکم بر جامعه و برخی برخوردهای مسئولین برای همیشه از ایران رفت و در آلمان ساکن شد، او در آنجا فیلم در غربت را ساخت که نگاهی تلخ به زندگی کارگران مهاجر داشت، در این فیلم نیز شهید ثالث سبک منحصر بفرد خود را داشت، اتوپیا،زمان بلوغ،یادداشت های روزانه یک عاشق، آخرین تابستان گرابه، یک زندگی: چخوف، اتوپیا، گیرنده ناشناس، درخت بید، فرزند خوانده ویرانگر، گل های سرخ برای آفریقا، هربرت اسلاد کووسکی، هیمز، پل نیز از جمله فیلم های بعدی او بود که در آلمان ساخت.
سینمای شهید ثالث به واقع سینمای خاصی است و به قول امید روحانی یک از همراهان او در سال های دور :« سینمای شهید ثالث طناز نبود، عبوس بود، جدی بود، حتما اجتماعی بود و حتما سیاسی. تحت تأثیر نگاه چخوفی به موقعیت‌ها و آدم‌ها و تحت تأثیر نوع پرداخت برسون، ملویل، اوزو، هرتسوگ و گدار و کلوگه، کافکا و کامو و چخوف.
این نگاه هرچه بود، از همان ابتدا تأثیر گذاشت. این تأثیر را مردم و تماشاگران شاید درنیافتند؛ اما سینماگران بسیاری این تمهیدات را گرفتند و از آن، چه چیزها که نساختند؛ از کیارستمی بگیر تا جارموش، کوریسماکی، تا برادران داردن و… خود شهید ثالث نتوانست (یا مطمئن هستم که نخواست؛ چراکه اصلاً در بند این حرف‌ها نبود و دعوای ما همین‌جا شروع شد) از آن بهره‌مند شود؛ چراکه نه بازاریاب بود و نه اهل روابط عمومی و نه اهل بزرگ‌نمایی و چاپلوسی و مداهنه. یک اصول‌گرای مطلق بود و با اعتقاد و ایمان قلبی به باورهایش.»
سینمای شهید ثالث سینمای بدبین، یأس و تنهایی و تک افتادگی آدم ها است. او یک دغدغه‌مندی دارد که بی قراری های ذهنی و درونی آن از ذات هنرمندانه اش برخاسته و به تصویر در می آید. او علاقه ای ویژه به چخوف و آثارش داشت و سینمای او نیز متاثر از او بود به طوریکه به تعبیر خودش چخوف برایش « مساله‌ای است شخصی و خصوصی» و نمی‌تواند خود را از زیر بار اثرات فرهنگی و دیدگاه‌های او خلاص کند، شهید ثالث خود در این مورد گفته است:« من فیلمهایم را از زاویه نگاه یک نظاره‌گر می‌سازم و با این روش اجازه می‌دهم مخاطبانم خودشان به قضاوت بنشینند.» آیدین آغداشلو نیز سالها قبل در مراسم بزرگداشت این فیلم‌ساز گفته بود:« سهراب، مردم‌گریزی بود که مردم را دوست داشت. او می‌دانست کجا ایستاده و چه می‌کند.»
شهید ثالث با آن که تنها دو فیلم بلند در ایران ساخت؛ اما نقش انکارناپذیری در پیدایش سینمای نوین و مستقل ایران داشت و حتی خیلی از نویسندگان و مورخان سینمایی او را بنیان گذار این سبک از سینما در ایران می دانند. او با فیلم هایش مرزهای جغرافیایی را پشت سر گذاشت و با زبانی ساده و همه فهم دغدغه های انسانی و اجتماعی در جهان معاصر را به خوبی به تصویر کشید.
شهید ثالث در هفتم تیرماه ۱۳۲۲ به دنیا آمد و قبل از انقلاب به آلمان رفت و بعد از آن کانادا و آمریکا.. وی هرگز به ایران بازنگشت و روز یازدهم تیرماه سال ۱۳۷۷، تنها پس از آن که چهار روز از سال-روز تولدش می گذشت، در سن ۵۵ سالگی، در شیکاگو دار فانی را وداع گفت.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.