شنبه ۱۲ دی ۱۳۹۴ شماره ۳۲۲
گروه فرهنگی-وقایع استان:
فردوسی حکیم سخن فارسی زبانان است، کاخ نظم او سال هاست که استوار و مایه مباهات ایرانیان است.
«حکیم ابوالقاسم فردوسی» در سیزده دی ماه سال ۳۲۹ هجری در «طبران» طوس به دنیا آمد. پدرش از دهقانان طوس بود که ثروت و موقعیت قابل توجهی داشت. وی از همان زمان که به کسب علم و دانش می پرداخت، به خواندن داستان هم علاقه مند شد. همین علاقه به داستانهای کهن بود که او را به فکر انداخت تا شاهنامه را به نظم در آورد. چنان که از گفته خود او بر می آید، مدتها در جستجوی این کتاب بوده و پس از یافتن نسخه اصلی داستانهای شاهنامه، نزدیک به سی سال از بهترین ایام زندگی خود را وقف این کار کرده است. فردوسی در سال ۳۷۰ یا ۳۷۱، به نظم در آوردن شاهنامه را آغاز کرد. بی شک اهمیت فردوسی از آن جهت بسیار است که با آفریدن شاهنامه نه تنها زبان بلکه هویت و تاریخ ایران زمین را جاودانه کرد، آنقدر که خود نیز بر آن تایید داشت:
بسی رنج بردم بدین سال سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی/ پی افکندم از نظم کاخی بلند/ که از باد و باران نیابد گزند/ بناهای آباد گردد خراب/ ز باران و از تابش آفتاب
شاهنامه فردوسی هم از حیث کمیت هم از جهت کیفیت نه تنها بزرگترین اثر ادبیات و نظم فارسی است، بلکه می توان گفت یکی از شاهکارهای ادبی جهان است در واقع فردوسی با آفرینش شاهنامه رشته ی از هم گسیخته ملیت ایرانی رابه هم گره زده است؛ صدها حادثه و آشوب زمانه بر ما گذشت ولی هویت ایرانی خود را همچنان نگاه داشته ایم.
شاهنامه تاریخ و فرهنگ ایران کهن، مجموعه بزرگی از آداب و رسوم نیاکان ما و مهمتر از همه، ستون بزرگ زبان فارسی است، زیرا کتابی با این حجم به زبانی تا این اندازه پاک، با مقدار خیلی کمی واژههای بیگانه، بزرگترین ستون زبان فارسی محسوب میشود.
همچنین از آنجایی که شاهنامه در آغاز ادبیات فارسی واقع شده، بیشترین اهمیت را هم برای ادبیات فارسی دارد و در شاعران بعد از خودش چه شاعران حماسی، چه شاعران غیرحماسی تاثیر بسیار زیادی گذاشته است.
تمام آن چیزی را که ما از فرهنگ کهن ایران و از آداب و رسوم میدانیم، مدیون شاهنامه هستیم.
بسیاری از کشورها با وجود سابقه درخشان تاریخی و فرهنگی، بعد از حمله اعراب، زبان عربی را پذیرفتند و عرب شدند. مثل مصر و بسیاری از کشورهای شمال آفریقا ولی شاهنامه، یک حلقه ارتباطی است بین ایران اسلامی و ایران پیش از اسلام. یعنی آن تاریخ و فرهنگ ایران که با حمله اعراب از هم گسسته شده بود، بهوسیله شاهنامه به هم پیوند پیدا کرد و همان آگاهی ملی و آگاهی فرهنگی که نسبت به ایران گذشته داریم و قبول آداب و رسوم نیاکان کهن خودمان را بیش از اندازه به شاهنامه مدیون هستیم و اگر شاهنامه نبود حتی خود زبان فارسی هم در معرض خطراتی بود چه برسد به خودآگاهی ملی و فرهنگی ما.
در شاهنامه تاریخ، فرهنگ باستان، ادبیات پهلوی، فرهنگ ایران اسلامی، ادبیات فارسی و هنر شاعری و ملیت ایرانی جا به جا دیده می شود.
همانطور که می دانیم تاریخ به بیان خودآگاه ها می پردازد؛ ولی ناخودآگاهی مردم در اسطوره های آنان یافت می شود.
و اسطوره از ناخودآگاهی تباری و جمعی برمی آید، به آسانی ساخته نمی شود و هزاره ها باید بگذرد تا نمادی اسطوره ای شکل بگیرد.
در واقع شاهنامه به اسطوره ها و افسانه های نخستین ملت ایران می پردازد درباره آفرینش جهان و برخوردهای نخستین انسان با طبیعت و نیروهای نیک و بد که درگیراگیر این برخورد خدایان و شهریاران و پهلوانان هر ملت ظهور میکنند.
شاهنامه «تاریخ فرهنگ مادی و معنوی اولیهی هر ملت» ایران است و فردوسی با سرودن آن برای همیشه نام خود را در ادبیات فارسی جاودانه کرد.