خانه » جدیدترین » بررسی اندیشه ی سیاسی و اجتماعی در شعر عطار نیشابوری

بررسی اندیشه ی سیاسی و اجتماعی در شعر عطار نیشابوری

دوشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۸   شماره ۱۱۶۵

مدیر فرهنگ کمیسیون ملی یونسکو چندی پیش خبر داد که امسال «عطارنیشابوری» و «محمد فارابی» جزو مفاخری هستند که در فهرست مشاهیر جهانی یونسکو به ثبت خواهند رسید. ثبت عطار نیشابوری در فهرست مشاهیر که تا یک ماه دیگر انجام خواهد شد بیش از دوسال زمان برده است. به همین بهانه روزنامه وقایع استان تصمیم گرفت در پاورقی جدید خود خوانندگان روزنامه را با عطار نیشابوری بیشتر آشنا کند و بدین جهت مقاله «بررسی اندیشه ی سیاسی و اجتماعی در شعر عطار نیشابوری» با لطف نویسندگان آن در اختیار وقایع استان قرار گرفت. این پاورقی را می توانید هـر روز در ستــون «اندیشه های شیخ» بخوانید. فریدالدین ابوحامد محمد عطار نیشابوری مشهور به شیخ عطّار نیشابوری (۱۱۴۶م/۵۴۰ق -۱۲۲۱م/۶۱۸ق) یکی از عارفان، صوفیان و شاعران ایرانی سترگ و بلندنام ادبیات فارسی در پایان سده ششم و آغاز سده هفتم است. او در سال ۵۴۰ هجری برابر با ۱۱۴۶ میلادی در نیشابور زاده شد و در ۶۱۸ هجری به هنگام حمله مغول به قتل رسید. محمدرضا شفیعی کدکنی در مقدمه‌ای که بر منطق‌الطیر نوشته‌است اشاره می‌کند که شخصیت عطار در «ابر ابهام» است و اطلاعات ما حتی درباره سنایی، که یک قرن قبل عطار می‌زیسته، بسیار بیشتر از اطلاعاتی است که از عطار در دست داریم. از جمله مهمترین آثار وی می توان به اسرار نامه، الهی نامه، منطق الطیر و تذکره الاولیا اشاره کرد.

بررسی اندیشه ی سیاسی و اجتماعی در شعر عطار نیشابوری

بخش اول

نویسندگان: جعفر هواسی/ دانشجوی دوره دکتری زبان و ادبیات فارسی
سید احمد حسینی کازرونی/ استاد گروه زبان و ادبیات فارسی واحد بوشهر
فرزانه یوسف قنبری/ استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی واحد دزفول

مقدمه
عطار نیشابوری در چهار مثنوی خود (منطق الطیر ، مصیبت نامه ، الهی نامه و اسرارنامه) در قالب حکایات و تمثیل های گوناگون از گروه ها و قشر های مختلفی انتقاد می کند . صاحبان جاه و مقام، شیفتگان زر و ثروت، دنیادوستان، پادشاهان، صوفیان ظاهرنما ، ریاکاران و مدعیان عشق از تیغ نقادی عطار به دور نمانده اند. شیوه های گوناگون مبارزه عطار نیشابوری در نوع خود قابل توجه و مطالعه است. اینکه روش مبارزه ی یک نویسنده و شاعر مستقیم یا غیر مستقیم باشد بستگی به روحیه ی مردم آن دوره ، حاکمان وقت و شرایط گوناگونی است که در آن دوره مشاهده می گردد. یکی دیگر از روش های مبارزاتی عطار نیشابوری، روش غیرمستقیم است. اینکه چرا شاعر این روش را برای مبارزه با ظالمان و حاکمان وقت به کار گرفته است به خوبی نشان می دهد که شاعر در این فکر بوده است که خود را از تیررس انتقاد ها و آزار و اذیت ها دور نگه دارد. دور ماندن شاعر از تیررس افتراها و تهمت ها یک مزیت برای او بوده است. در اکثر موارد اعتراض عطار نسبت به حاکمان نشان از دلخوری او از این گونه افراد بوده است. حاکمان و ظالمانی که فکر می کرده اند تمام نعمت های این دنیا برای آنان آفریده شده است. عطار نیشابوری در بیان خود گاهی اوقات حاکمان و پادشاهان را ستایش می کند و گاه از زبان مردم عادی آنان را با جملات خــود مورد مذمت قرار می دهد و گاهی اوقات هم در مقابل آنان می ایستد.
بدین منظور می کوشیم برای بسط موضوع و فراهم آوردن بستری مناسب، به بررسی نمونه های شعری از آثار عطار بپردازیم. لازم به یادآوری است که نتایج حاصل از این بررسی نمی تواند از هر حیث جامع باشد زیرا بدیهی است که بررسی جامعی از مبارزات سیاسی و اجتماعی عطار فرصت و زملن طولانی تری می طلبد.
از نظر عطار نیشابوری قدر و مرتبه ی افراد به ظاهر و جایگاهی که قرار گرفته اند نیست ، ای بسا انسان هایی که درجه ای حقیقی دارند و در بازی روزگار در گمنامی به سر می برند. داستان پادشاه و غلام حق شناس او در منطق الطیر گواه این مطلب است. غلام قصه ی ما ، هرچند از میوه های تلخی که از دست پادشاه خود می خورد ، با اینکه بسیار تلخ بود اما خم به ابرو نمی آورد تا قدردان محبت سرور خود باشد و ارزش نان و نمک مولای خود را بداند:

پادشاهی بود نیکو شیوه ای
چاکری را داد روزی میوه ای
میوه ی او خوش همی خورد آن غلام گفتیی خوشتر نخورد او زان طعام
از خوشی کان چاکرش می خورد آن پادشا را آرزو می کرد آن
گفت یک نیمه بمن ده ای غلام زانک بس خوش می خوری این خوش طعام
داد شه را میوه و شه چون چشید تلخ بود ، ابرو از آن درهم کشید
آن رهی با شاه گفت ای شهریار چون ز دستت تحفه دیدم صد هزار
گر ز دستت تلخ آمد میوه ای
باز دادن را ندانم شیوه ای
عطار نیشابوری ، با تسلط و اشرافی که نسبت به جامعه ی خود داشت، در فرصت ها و مناسبت های مختلف به نقد و پندار و اندرز نسبت به همه ی طبقات جامعه پرداخت. او با وسواسی دقیق، بخش های تاثیرگذار جامعه را ارزیابی می کند. عطار علاوه بر نقد گروه های اجتماعی، از پادشاهان و امیران، قاضیان، درباریان، زاهدان و… همه را با زبانی تحسین برانگیز مورد انتقاد قرار می دهد. با استفاده از اشعار اجتماعی عطار نیشابوری ، اطلاعات گرانبهایی از احوال واقعی مردمان روزگار او در دست داریم. عطار، هیچ گاه بی هدف و مقصودی مشخص و یا فقط به منظور عیب جویی از دیگران، به بیان کاستی ها و پلیدی ها رایج در اجتماع زمان خود نمی پردازد، بلکه در تمام موارد به دنبال هدفی والاست:

ای گرفتار تعصب مانده دایما در بغض و در حب مانده
گر تو لاف از عقل و از لب می زنی پس چرا دم در تعصب میزنی
***
زر پرستیدن بود از کافری نیستی آخر زقوم سامری
هر دلی کز عشق زر گیرد خلل در قیامت صورتش گردد بدل
***
چون تو را صد بت بود در زیر دلق چون نمایی خویش را صوفی به خلق
ای محنت جامه ی مردان مدار خویش را زین بیش سرگردان مدار
***
حق ترا پرورده در صد عز و ناز تو ز نادانی به غیری مانده باز
***
در حکایت کوتاه زیر از کتاب منطق الطیر ، عطار نیشابوری با بهره گیری از بیانی روشن و گیرا به ترسیم فساد و تزویر اجتماع عصر خویش پرداخته است:

محتسب آن مرد را می زد به زور مست گفت ای محتسب کم کن تو شور
زانک کزنام حرام این جایگاه
مستی آوردی و افکندی ز راه
بودیی تو مست تر از من بسی نیک آن مستی نمی بیند کسی
در جفای من مرو زین بیش نیز داد بستان اندکی از خویش نیز
دیوانگان در شعر عطار همان شخصیت خود شاعر هستند تا به وسیله ی آنها انتقاد خود را از حاکمان بیان دارد. در حکایت «محمود در ویرانه»، دیوانه ای که در یک ویرانه است از محمود می خواهد که از او دوری کند. در واقع عطار از زبان این دیوانه قدرت پوشالی حاکمان را به رخ آنها می کشد. اگر همین سخنان بی پروا از زبان دیوانه گفته نشود ، جان شاعر و نویسنده آنها به خطر می افتد:
شد مگر محمود در ویرانه ای دید آنجا بی دلی دیوانه ای
سر فرو برده به اندوهی که داشت پشت زیر بار آن کوهی که داشت
شاه را چون دید گفتش دور باش ورنه بر جانت زنم صد دور باش
تو نه شاهی که تو دون همتی در خدای خویش کافر نعمتی
گفت محمودم مرا کافر مگوی یک سخن با من بگو دیگر مگوی
«خصومت دو مرقع پوش» در منطق الطیر عطار ، وصف حال کسانی است که با وجود زشتی باطن می کوشند که ظاهری خوشایند و لباسی زاهدانه و جامه ی تسلیم بر تن کنند و دیگران را فریب دهند. چهره ی فضیح خود را لباس های مرقع رنگین می کنند. اینان به دنبال حل اسرار عشق نیستند و سطح فکری نازل دارند. افرادی عاری از کمال و معنویت هستند و روحی سرد و باطنی متعفّن دارند:
در خصومت آمدند و در جفا
دو مرقّع پوش در دار القضا
قاضی ایشان را به کنجی برد باز گفت صوفی خوش نباشد جنگ ساز
جامه ی تسلیم در بر کرده اید این خصومت از چه در سر کرده اید
گر شما هستید اهل جنگ و کین این لباس از سر بر اندازید هین
ور شما این جامه را اهل آمدید در خصومت از سر جهل آمدید
هر دو را بر فرق مقنع داشتن
به بود زین سان مرقع داشتن
چون تو نه مردی نه زن در کار عشق کی توانی کرد حل اسرار عشق
در گفتگوی بین هارون الرشید و ابن سمّاک بی ارزشی مقام و ملک پادشاهی به روشی طنز آمیز توسط عطار به سخره گرفته شده است. آنجایی که ابوالفضل بیهقی این گونه همین حکایت را روایت کرده است: «پس گفت (هارون) مرا آبی دهید. پسر سمّاک برخاست و کوزه ای آب آورد و به هارون داد، چون خواست که بخورد او را گفت بدان ای خلیفه سوگند دهم بر تو به حق قرابت رسول (علیه السلام) که اگر تو را بازدارند از خوردن این به چند بخری گفت: به یک نیمه از مملکت، گفت بخور گوارنده باد، پس چون بخورد گفت اگر این چه خوردی بر تو ببندد چند دهی تا بگشاید؟ گفت: یک نیمه ی مملکت. گفت: یا امیرالمومنین مملکتی که بهای آن به یک شربت است سزاوار است که بدان بس نازشی نباشد. » (تاریخ بیهقی، ابوالفضل بیهقی : ۶۷۷)
در رهی می رفت هارون الرشید
بود تابستان و آبی ناپدید
تشنگی غالب شد و در تف و تاب
چشم را بود ای عجب گر بود آب
عابدی گفتش که ای شاه جهان
تشنگی چون بر تو افتاد این زمان
گر دلت از تشنگی گردد خراب
ور نیابی فی المثل ده روزه آب
گر کسی یک نیمه خواهد ملک شاه
تا ترا یک شربت آب آرد به راه
گفت ملک خود کنم نیمی نثار
تا رسد جانم به آب خوشگوار
(مصیبت نامه ، ۱۳۵۶ ، حکایت ۸۶ :۱۰-۱)

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.