خانه » جدیدترین » انتقاد به آقای میم وارد نیست!

انتقاد به آقای میم وارد نیست!

چهارشنبه ۹ مهر ۱۳۹۹  شماره ۱۳۲۸

یادداشتی بر رفتار یک کارگردان تئاتر که طاقت نقد منفی ندارد

انتقاد به آقای میم وارد نیست!

 

احمدرضا حجارزاده

چندین سال پیش ـ و اگر دقیق‌تر بخواهید، شهریورِ سالِ نودویک ـ یکی از شناخته‌شده‌ترین ـ و به‌زعم خودِش معتبرترینـ کارگردان‌های عرصه‌ی تئاتر، نمایشی در سالن سایه‌ی تئاتر شهر تهران روی صحنه برده بود که گروهی از به‌ترین بازیگران کشور در آن ایفای نقش می‌کردند. برای انجام مصاحبه با کارگردان نمایش ـ آقای «کاف. میم»ـ قراری گذاشته شد. این قرار به واسطه‌ی دوست محترمی که دبیر صفحه‌ی تئاتر در روزنامه‌ی محل فعالیت بنده بود، گذاشته شد. چند شب پیش از روزِ قرار مصاحبه، نمایش را دیده بودم و آن را دوست نداشتم. به نظرم نمایش ضعیفی بود. به هر حال در روز و ساعت مقرر راهی مجموعه‌ی تئاترشهر و سالن سایه شدم.کارگردان را پیدا کردم و روی صندلی‌های سالن اجرا نشستیم تا درباره‌ی نمایش گفت‌وگو بکنیم. دستگاهِ Recorder یا ضبط صدا را روشن و از آقای کارگردان خواهش کردم آن را در دست خود و نزدیک به دهان نگه دارد تا صدا بهتر ضبط بشود. مصاحبه شروع شد و همان ابتدای امر به جناب کارگردان گفتم نمایش را دوست نداشتم و قرار است درباره‌ی ضعف و اشکال‌های کار صحبت بکنیم.«میم» که گویا انتظار نداشت کسی از نمایش او خوشِ‌ش نیاید، چهره در هم کشید و منتظر پرسش‌ها شد. وقتی گفتم به نظرم طراحی صحنه نمایش یادآور نمایش دیگری است و همچنین داستان نمایش خیلی گنگ و خسته‌کننده پیش می‌رود، آقای کارگردان دیگر به حرف‌هام گوش نداد. ضبط را خاموش کرد، از جا بلند شد و ضبط را به من داد و گفت «من با شما مصاحبه نمی‌کنم! شما خیلی ذهنِ‌ت بیمار است! واااااای! باورم نمی‌شود کسی این نمایش را دوست نداشته باشد!» و بعد در حالی‌که از من دور می‌شد، ادامه داد:«من تنها کارگردان ایرانی هستم که چندین جایزه معتبر بین‌المللی کسب کرده‌ام. آن‌وقت تو می‌گویی نمایشَ‌م خسته‌کننده و ضعیف است؟» و رفت و من را با سالن خالی تنها گذاشت. من که مانده بودم با دست خالی، به ناچار بلند شدم و بساطَ‌م را جمع کردم و از سالن بیرون رفتم. وقتی از مجموعه تئاتر شهر خارج شدم، با خانم «میم. الف» ـ دبیر محترم صفحه‌ی تئاتر روزنامه ـ تماس گرفتم و ماجرا را توضیح دادم. ایشان هم که از برخورد غیرحرفه‌یی کارگردان نمایش دل‌خور شده بود، گفتند صبر کن تا خودم با او حرف بزنم. چند دقیقه‌ی بعد، موبایلم زنگ خورد و در کمال ناباوری دیدم همان کارگردان بدخلق و عصبانی است که من را به مریضی ذهن متهم کرده بود. تلفنَ‌م را پاسخ دادم و دیدم این‌بار آقای کارگردان با لحنی ملایم‌تر و دوستانه مشغول توجیه رفتار چند دقیقه‌ی قبلِ‌ش و هم‌چنین عذرخواهی از بنده است. آن روز گذشت و من در نهایت با آقای «میم» مصاحبه نکردم اما بعدها از دوستان و هم‌کاران دیگر شنیدم این کارگردان تئاتر در چنین رفتاری با خبرنگاران و منتقدان سابقه‌ی طولانی دارد و هر کس او و آثارش را نقد بکند و دوست نداشته باشد، تحمل نمی‌کند و با توهین و تهمت از خود می‌راند. یک سال پس از این ماجرا، همین شخص یکی از نمایش‌های قدیمی‌ش را با حضور چند چهره‌ی مشهور سینمایی و تئاتری در یک سالن خصوصی بازتولید کرد. به تماشای این نمایش جدید از کارگردانی رفتم که خاطره‌ی خوبی در ذهنم به جا نگذاشته بود. این‌بار می‌رفتم تا به جای مصاحبه، نقدی بنویسم. از قضا نمایش جدید آقای «میم» را بسیار دوست داشتم. واقعن نمایش خوبی بود. بنابراین یک یادداشت محترمانه و در ستایش آن نوشتم. چند روز بعد در محل کارم از من خواسته شد درباره‌ی همان نمایش با کارگردانِ‌ش مصاحبه بکنم. مصاحبه تلفنی بود. تماس گرفتم و خودم را معرفی کردم.کارگردان نمایش فوری من را شناخت و بر همین اساس خیلی مودب و محترم صحبت می‌کرد. وقتی با او حرف می‌زدم و از نمایش جدیدش تعریف می‌کردم، متوجه شدم نظر دوستان و هم‌کارانم درباره‌ی او درست بوده، چون وقتی اثر جدیدش را ستایش می‌کردم، حس کردم در آن سوی خط تلفن چه حال خوبی دارد. پیدا بود از خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجد. می‌توانستم لبخند شادمانی را روی لب‌هاش ببینم. مصاحبه با رضایت کامل کارگردان تمام شد و خداحافظی کردیم، ولی هنوز فکر می‌کنم نمایشی که از این کارگردان در مجموعه تئاترشهر دیدم جزو آثار ضعیف او و جریان هنرهای نمایشی کشور بود اما نمی‌دانم چرا این کارگردان حاضر نشد حتا نقدهای من را بشنود و از آنها دفاع بکند. فقط بی‌درنگ ضبط صوت را خاموش و محل مصاحبه را ترک کرد. هرچند دیگر مهم نیست اما امروز معتقدم نقدناپذیری خصلت اغلب مردم این سرزمین و به ویژه هنرمندان آن‌ست.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.