چهارشنبه ۵ مهر ۱۳۹۶   شماره ۶۹۰ *** وقایع استان فرشته غلامی *** شش روز یا شاید هم پیش تر از اینها، شهر در غم و ماتم عجیبی فرو رفته و رخت عزا بر تن پوشیده، چادرها و پرچم های مشکی همان چیزی است که در شهر خودی نشان داده و صدای نوحه ها هم که از تکایایی که در ...

شنبه ۱ مهر ۹۶   شماره ۶۸۶ *** وقایع استان فرشته غلامی *** در چشم بر هم زدنی یکسال دیگر قمری هم گذشت و سال ۱۴۳۸ تمام شد و همه آماده برای شروع دیگر آن هم در سوگ و ماتم برای سید و سالار شهیدان نشسته ایم. اکنون محرم از پس ورق های گرد و خاک گرفته تقویم خودنمایی کرده ...

گروه اجتماعی: چادر گُل گُلی سفیدَمو سرم می اندازم و با قابلمه ای که مامان میده دستم، می دوم تا ته کوچه جلوی در خانه حاج اسد، مریم و ریحانه هم آمدند، سه تایی می ایستیم تو صفی که داره کم کم می رسه تا وسطای کوچه ، حاج خانم یه سطل بزرگ رو از زیر چادرش می ده دست ...

گروه اجتماعی: یادش بخیر محرم و عزاداری هایش، با شروع ماه محرم خیابان ها و کوچه و شهر به پرچم های سیاه مزین می شد، روضه خوانی، نوحه خوانی، سینه زنی و تعزیه خوانی در مساجد برگزار می شد. نوحه خوان با یک بلندگوی فکستنی دلها را می برد به حرم اباعبدالله همه لبریز عشق حسین بودند، از سر شب ...