یادداشت دوم     شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۸ شماره ۱۲۴۵ بهاریه، بی ریه رضا مهدوی هزاوه بچه بودیم و صبح اول عید به خانه‌ی بزرگ‌ترها می‌رفتیم. اسکناس‌ها نو بود و اراک خالی از غبار بود. ماشین کم بود. دود در آسمان نبود. کبوترهای اصغرآقا بر بالای بام از صدای ترقه‌ها می‌ترسیدند. در باغ ملی دو سینما بود و اما انگار ...

سه شنبه ۶ اسفند ۱۳۹۸ شماره ۱۲۳۸ در ستون «خاطرات قابل حمل» یـادداشت هـایم در حوزه های متنوع فرهنگی، ادبـی، مسایل روز و خاطرات نوستالژیک، در روزنامه وقایع استان منتشر می شود. رضا مهدوی هزاوه باغ بی برگی خیابان ها شلوغ است. نزدیک عید است. پیاله های سفره ی هفت سین در پیاده روها به فروش می رود. ترس از ...

دوشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۸  شماره ۱۲۳۰ در ستون «خاطرات قابل حمل» یادداشت هـایم در حـوزه های متنــوع فـرهنـگـی، ادبــی، مسایل روز و خاطرات نوستالژیک، در روزنامه وقایع استان منتشر می شود. رضا مهدوی هزاوه بلندی های گدوک بچه هایم را به شمال برده ام. شب دوم اقامت مان در خزر آباد ساری باران بارید. مینو و کیمیا و آیرا – ...

دوشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۸   شماره ۱۲۲۵ در ستون «خاطرات قابل حمل» یادداشت هـایم در حـوزه های متنــوع فـرهنـگـی، ادبــی، مسایل روز و خاطرات نوستالژیک، در روزنامه وقایع استان منتشر می شود. رضا مهدوی هزاوه آن بیرون، نورهایی است کتاب «سر کلاس با کیارستمی»، اثر «پال کرونین» را ورق می زنم. در صفحه ۴۱ می خوانم: «…هر کس از حرف های ...