خانه » پیشنهاد سردبیر » گفتگو با «یوسف نیک فام» به مناسبت چاپ کتاب «تاریخ شفاهی مطبوعات استان مرکزی»/حمایت های کور

گفتگو با «یوسف نیک فام» به مناسبت چاپ کتاب «تاریخ شفاهی مطبوعات استان مرکزی»/حمایت های کور

یکشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۶   شماره ۷۷۸

***

وقایع استان

سمیه انصاری فر

***

کتاب «تاریخ شفاهی مطبوعات استان مرکزی» به کوشش «یوسف نیک فام» به تازگی منتشــر و در اختیـار علاقمندان قـرار گرفته است. نیک فام یکی از پژوهشگرانی است که کتاب های زیادی در عرصه استان مرکزی تالیف کرده است از جمله «طنزآوران اراک»، «دستان»، «سفر شاهان به اراک»، «تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی در اراک»، «اراک نامه»، «سینما دنیای اراک» و… . نیک فام در این کتاب به بررسی نقش دو نشریه « هفته نامه سروش استان اراک» و « لاله سرخ» که اولین نشریات منتشر شده در اراک بوده اند، در تاریخ مطبوعات بعد از انقلاب استان پرداخته است. در این کتاب خاطرات شفاهی، جستارها و یادداشت‌های «بهمن ابراهیمی» پیشکسوت مطبوعات استان مرکزی که در هر دو نشریه حضوری فعال و اثرگذار داشته، آمده است. به بهانه چاپ این کتاب به گفتگو با وی نشسته ایم.
 قبل از اینکه به سراغ کتاب برویم بگویید اهمیت تاریخ شفاهی از دید شما که چند کتابی در این حوزه با موضوعات مختلف داشته اید چیست؟
تاریخ شفاهی یکی از پژوهش های تاریخی است که شیوه نوتر و جدیدتری در پژوهش های تاریخی است. در روش های دیگر محقق تحقیقــات میدانی و کتابخانه ای را انجام می دهد و آن داده ها را در نهایت بر اساس افکار و نگاه خودش منتقل می کند و در آن دخالت دارد؛ اما تفاوت تاریخ شفاهی حفظ اصل بی طرفی است که نزدیک به چند دهه است در دنیا مورد توجه است. البته این روش نیز چالش ها و نقاط ضعف و قوت خود را دارد.
 از آنجایی که تاریخ شفاهی بر گفتگوها و روایت های افراد استوار است چقدر همین مسئله چالش ساز است؟
در تاریخ شفاهی محقق در ابتدا باید افراد مرتبط به موضوع را پیدا کند تا سوال ها و خلاهایی که در مورد آن موضوع هست را به پاسخ برساند. در اینجا دو چالش وجود دارد یکی اینکه آیا افراد مرتبط در قید حیات هستند و یا نه و اگر در قید حیات هستند چقدر در دسترس و چقدر آماده همکاری در مورد آن موضوع هستند. در مورد افرادی که از دنیا رفته اند باید در میان چیزهایی که از آن ها بر جای مانده است جستجو کرد مانند یادداشت یا تالیفی که مرتبط با موضوع مورد تحقیق باشد یا به دست آوردن اسناد و مدارکی از فرزندان و بازماندگانشان، حتی یک عکس هم می تواند در این مسیر کمک کننده باشد. در مورد آنهایی که در قید حیات هستند هم چالش ها متفاوت است برخی به هـر دلیل نمی خواهند همکـاری کنند و برخی نیـز نمی توانند اطلاعات کاملی در اختیارت قرار دهند. در واقع اینجا باید گشت و افرادی که بیشتر در آن موضوع و بزنگاه هایش حضور داشتند را پیدا کرد برای همین کم کم دایره افراد مطلع کمتر می شود. از طرفی از آنجایی که تاریخ شفاهی بر حافظه افراد استوار است و محقق با توجه به گفته ها می خواهد به پاسخ هایی برای سوالاتش برسد. اینجاست که ممکن است به دلیل فراموشی یا خطا روایت اشتباهی به محقق دهد.
 پس در واقـع ممکن است حتـی به روایت های اشتباه نیز برخورد کنید، برای رسیدن به روایت صحیح و درست چه می کنید؟
همانطور که گفتم اصل بی طرفی مهم ترین اصل در تاریخ شفاهی است. محقق بدون دخالت و تغییر و با امانتداری روایت را پیاده می کند و روایت های مختلف را که در گفتگو ها و پرسش هایش از گفتگو شونده ها به دست آورده است کنار یکدیگر می گذارد اینجاست که ممکن است به تناقضاتی برسد و مثلا در یک تاریخ یا نحوه وقوع یک ماجرا. بنابراین محقق باید بگردد و سندی معتبر برای روایت درست تر پیدا کند و سختی کار پژوهشگر در این مورد رفع ابهاماتی از این دست است. اما اگر در نهایت به چیزی که او را به یقین برساند دست پیدا نکند باید تنها به روایت افراد مختلف استناد کند و مسئله را به عنوان یک سوال باقی بگذارد و هیچ قطعیتی به ماجرا ندهد. در واقع اینجاست که پای خواننده به میان می آید و برداشت او از ماجرا. البته باید تاکید کنم هیچ پژوهشی هرگز کامل نیست که اگر کامل بود هرگز یک موضوعی دوباره مورد تحقیق قرار نمی گرفت در مورد تاریخ شفاهی و کتاب های من نیز مسئله همین است کاستی هایی قطعا وجود دارد.

چقدر تعداد افراد مصاحبه شونده به این روند کمک می کند؟
بدون شک هرچقدر منابع و افراد مطلع بیشتری در دسترس باشد نتیجه قابل قبول تر است؛ اما این نکته در انتخاب افراد مهم است که آن فرد چه نقشی در آن ماجرا داشته و چه ابعاد پنهانی را می تواند برای ما روشن می کند. از آنجاییکه در تاریخ شفاهی جزئیات مهم است بنابراین باید افرادی انتخاب شوند که به ما در این روند کمک کنند. از طرفی تمامی صحبت هایی که میان گفتگو کننده و گفتگو شونده رد و بدل می شود را نمی توان منتشر کرد زیرا ممکن است گفتگو شونده در مورد فردی حرف زده باشد که امکان دفاع از خـود نداشته باشد بنـابراین مـا سعی می کنیم حتی اگر ماجرای او را بیان می کنیم از او نامی نبریم تا حقی به این شکل ضایع نشود.

در مورد کتاب اخیرتان تاریخ شفاهی مطبوعات چه ضرورتی شما را به تحقیق در این مورد سوق داد؟
اراک پیشینه بیش از صد سال در مطبوعات دارد و اولین نشریه آن « اتفاق» با مدیریت میرزا حبیب الله خان طاهری عکاسباشی حدود صد و ده سال پیش منتشر شد. اراک جزو شهرهایی بوده که در مطبوعات پیشگام بوده و حتی اخباری که در روزنامه وقایع اتفاقیه از سلطان آباد منتشر می شده نشان می دهد که پیشینه خبری در اراک وجود داشته است. کم کم افرادی که دغدغه روزنامه نگاری داشتند وارد این جرگه شدند. یکی از افراد موثر در عرصه مطبوعات اراک محمدباقر موسوی بوده که در اصفهان چاپخانه داشته است؛ ولی تصمیم می گیرد که بیاید و در اراک چاپخانه ای دایر کند و نشریه « نامه اراک» را بیرون بیاورد. همین حضور یعنی زمینه های چاپ و استقبال از نشریات در اراک وجود داشته است. نشریه نامه اراک بیش از چهار دهه منتشر شد؛ ولی در اوایل دهه ۵۰ انتشار آن متوقف شد و دیگر تا بعد از انقلاب در اراک هیچ نشریه محلی ای منتشر نشد و فقط برخی نمایندگی روزنامه های سراسری در اراک فعال بودند. اما در مورد ضرورت انجام این پژوهش باید گفت ما در حوزه مطبوعات دو کار پژوهشی داشته ایم که یکی را مرحوم مرتضی ذبیحی در جلد اول کتاب «تاریخ اجتماعی» اراک آورده است که به نشریات ابتدایی تا قبل از انقلاب پرداخته است. منبع بعدی کتابی است که در دوره اول خانه مطبوعات استان به چاپ رسید که مشتمل بر سه مقاله است که به نشریات قبل و بعد از انقلاب نیز پرداخته؛ ولی من احساس کردم در خصوص نشریات بعد از انقلاب در استان کار جدی صورت نگرفته است و جای خالی آن حس می شد.

چرا دو نشریه «هفته نامه سروش استان اراک» و «لاله سرخ» را برای این موضوع انتخاب کردید.
این دو نشریه اولین نشریه های جدی ای بودند که بعد از انقلاب در اراک منتشر شدند در سال ۵۸ اولین شماره سروش استان اراک با مدیرمسئولی علی معطری که صاحب چاپخانه سیرنگ و چهره ای تحصیلکرده و فرهنگی بود منتشر شد. از آنجاییکه مطبوعات بازتاب دهنده شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی یک دوره هستند. بررسی این نشریه به خوبی وضعیت التهابات بعد از انقلاب را که متاثر از آن بوده را بازتاب می دهد. این نشریه در سال ۶۳ توقیف شد و بعد از آن بود که نشریه لاله سرخ به همت گردانندگان شروش اراک مجوز گرفت و در سال ۶۶ با تلاش علی معطری و محمدحسن فخرزاده منتشر شد. این دو نشریه به درستی بازتاب دهنده شرایط اراک در آن دوران بودند و برای همین من سعی کردم در کتاب به آن ها بپردازم که خودشان نیز متاثر از شرایط دارای فراز و نشیب بسیاری بودند.

برای پرداخت به این دو نشریه سراغ چه افرادی رفتید چون در نهایت دیده می شود در کتاب شما به گفتگو با یک فرد یعنی بهمن ابراهیمی اکتفا شده است.
در مورد هفته نامه سروش استان اراک دسترسی به افراد مرتبط خیلی کم بود زیرا اکثر آن ها در قید حیات نبودند و تعداد کمی نیز که بودند به هر دلیل حاضر به همکاری نشدند. همچنین به دلیل آتش زدن نشریه و انبار آن هیچ آرشیوی از آن در دسترس نبود. در مورد لاله سرخ نیز تلاش های بسیاری برای پیدا کردن تعداد افراد بیشتر بود؛ ولی برای من همانطور که گفتم فردی مهم بود که در بزنگاه های اتفاق های این دو نشریه بوده باشد و روایت دقیق تری به من بدهد. در نهایت به دو گزینه رسیدم، مرحوم دکتر قاضی سعیدی و بهمن ابراهیمی که هر دو در این دو نشریه حضور جدی داشتند و در نهایت به پیشنهاد دکتر قاضی سعیدی گفتگوی اصلی را با بهمن ابراهیمی که در هر دو نشریه حضور پررنگ داشت و از چم و خم تمام ماجراها و پشت پرده ها آگاه بود انجام دادم. البته در کنار آن ها جستارها و یادداشت هایی از دیگر نویسندگان و خبرنگاران و همچنین تصاویر و اسنادی از این دو نشریه در کتاب آمده است.

با توجه به این نگاه تحقیقی و اینکه خودتان نیز در عرصه مطبوعات فعال هستید چه نگاه مقایسه ای می توانید در زمینه مطبوعات آن دوران با مطبوعات کنونی داشته باشید؟
به نظر من اصلا قابل قیاس نیستند حتی شرایط کنونی را با پنج سال گذشته نیز نمی توان مقایسه کرد در تمامی زمینه ها چه شیوه های روزنامه نگاری چه طراحی و چینش تغییرات محسوس است. البته یکی از مشکلات کنونی مطبوعات در استان ما این است که تعداد مجوزها بی شمـار است و هر فردی می تواند درخواست مجوز نشریه بدهد و هیچ فیلتر و استانداردی برای ارائه این مجوز وجود ندارد و همین باعث می شود که ما گاه شاهد چاپ نشریاتی با کیفیت پایین و بدون رویکرد و نگاه رسانه ای باشیم البته تاثیر شرایط اقتصادی را نیز نباید نادیده گرفت با این وجود من همچنان به آینده مطبوعات استان خوش بین هستم.

جدای از فضای مطبوعات، شما در عرصه تالیف کتاب فعال هستید، وضعیت نشر و حمایت ارگان های فرهنگی از نویسندگان بومی را چطور می بینید؟
این یک واقعیت است که چرخه نشر در کشور ما معیوب است. اما بعد از چاپ کتاب چرا نباید ارگان های فرهنگی مانند آموزش و پرورش و کتابخانه ها یا فرهنگ و ارشاد کتاب ها را از نویسندگان خریداری کند؟ از طرفی برخی ارگان های فرهنگی پا را فراتر گذاشته اند و به تولید مشغولند. نهادهایی مانند حوزه هنری چرا باید در چاپ کتاب یا حتی تولید نمایش دخالت داشته باشند. من به این نتیجه رسیده ام که دستگاه های دولتی نباید در تولید هنر دخالت داشته باشند. به نظرم هنرمند باید کارش را تولید کند و دستگاه دولتی حمایت کند کار تولید را به بنگاه های خصوصی هنری و فرهنگی بسپارد. بحث فرهنگ در تمام دنیا حمایتی است و دولت نمی آید مستقیم در آن دخالت کند زیرا این دخالت مستقیم تولید را سفارشی می کند و همین بــاعث می شود اثر برای عموم مردم قابل درک نباشد. بسیاری از سازمان ها و ارگان ها هستند که وظیفه ذاتی شان حمایت از هنر است و بودجه فرهنگی دارند؛ ولی متاسفانه این حمایت ها از سوی آن ها کور است. به عنوان مثال برنامه ای در شهر اراک برگزار شد که در آن هشت طنزپرداز از سراسر کشور حضور داشتند؛ ولی از خود استان هیچ شاعر طنز پردازی به برنامه دعوت نشده بود. مگر می شود در استانمان چنین ظرفیتی وجود نداشته باشد این یعنی مسئولین هنرمندان را نمی شناسند و یا اگر می شناسند نگرششان همان نگرش مرغ همسایه غاز است. به هر روی این وظیفه ارگـان هایی مانند فرهنگ و ارشاد و حوزه هنـری است کـه هنـرمندان را به دستگاه های اجرایی که متولی برخی برنامه ها هستند و بودجه های کلان فرهنگی دارند، معرفی کنند .

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.