خانه » جدیدترین » بازیگر مرکز اجرا است

بازیگر مرکز اجرا است

یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳  شماره ۱۸۲۲

گفت و گو با «میثم عبدی» بازیگر و کارگردان تئاتر به بهانه روز ملی بازیگر

فاطمه چاپاری: میثم عبدی از بازیگران و کارگردانان تئاتر استانمان است که بازیگری را در شهرستان خمین شروع کرده و طی این سال ها توانسته موفقیت های بسیاری را در این عرصه رقم بزند و اخیرا هم نمایش «رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر» را در تئاتر هامون تهران روی صحنه برده که به عنوان بازیگر هم در آن نقش آفرینی کرده است به مناسبت روز ملی بازیگر گفت و گویی داشتیم با این هنرمند خوش ذوق که در ادامه خواهید خواند.

ابتدا دوست داریم مختصری از فعالیت های هنری که داشتید را از زبان خودتان بشنویم…
بازیگری را از سال ۷۲ با گروه نمایش دبیرستان شروع کردم.

پس این طوری وارد دنیای بازیگری شدید؟
بله آقای احمد رمضانی که گارگردانی نمایش را بر عهده داشت معلم پرورشی مان بود که وقتی پرسید چه کسی در نمایش بازی می کند به جز من کسی دست بلند نکرد، شهر کوچک خمین که هنوز هم امکانات فرهنگی مناسبی ندارد اما از بخت خوشم مادرم که ایشان هم معلم بود مرا به کانون پرورش فکری فرستاده بود و من در این فضا با کتاب های غیردرسی و مقوله خلاقیت آشنا شدم و معلوم نیست اگر من به این کانون نمی رفتم چه سرنوشتی برایم رقم می خورد و این پیش زمینه در گرایش من به سمت هنر موثر بود. در دوران راهنمایی سریال مدرس که پخش می شد من بدون شناخت از علم بازیگری بچه های فامیل را جمع می کردم در باغی که درختانش را قطع کرده بودند و تنه های کوتاهی باقی مانده بود که برای ما حکم صندلی پیدا می کرد و در آن جا قسمت قبلی سریال را بازسازی می کردیم و فکر نمی کردم روزی وارد این عرصه خواهم شد. و پس از بازی در نمایش « بچه تابستان» تشویق شدم و با اینکه در دبیرستان علوم انسانی می خواندم در کنکور هنر شرکت کردم .

یعنی بعد از نمایش بچه تابستان کار نمایش را در دانشگاه هنر دنبال کردید؟
البته قبل از آن وارد یک جمع تئاتری شده بودم و قطعا خیلی ها می دانند که خمین یک پیشکسوت در هنر تئاتر دارد به نام شمس الله اکبری که مغازه تابلونویسی داشت که به نوعی به خانه هنرمندان خمین مبدل شده بود آنجا موسسه نبود چون پولی رد و بدل نمی شد اما خیلی ها کتاب هایشان را در این مغازه گذاشته بودند و من در این جا با خیلی از نمایشنامه ها آشنا شدم و شمس الله اکبری و حضورش در شهرستان خمین در زندگی من خیلی تاثیر داشت.

در دانشگاه رشته بازیگری را انتخاب کردید؟
سال ۷۷ وارد دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر شدم و بعد از دو سال گرایش بازیگری را انتخاب کردم، با اینکه همه می گفتند تو ذهن ات فانتزی است و به درد نمایش عروسکی می خوری و در کارگردانی موفق تر خواهی شد اما بازیگری را انتخاب کردم چون خیلی به بازیگری علاقه داشتم و می دانستم کارگردانی را هم دنبال خواهم کرد اما می خواستم با مفهوم بازیگری بیشتر آشنا شوم.

یعنی فکر می کنید برای شما بازیگری به عنوان یک پله و اساس در کارگردانی هم موثر بوده ؟
بله یکی از بزرگترین کارهای کارگردان در تئاتر انتخاب درست بازیگر منطبق با نقش در کنار انتخاب درست متن است. کارگردان باید برای رساندن بازیگر به نقش بتواند تعامل درستی با وی شکل دهد. بازیگر مرکز اجرای نمایش است و هر آنچه را که باید بگیرد از کارگردان می گیرد و یک چیز غم انگیز هم در تئاتر وجود دارد. خیلی ها معتقداند بازیگر یک مولف است اما من نمی فهمم این یعنی چه تالیف یعنی شما یک جهان بینی را وارد اثر کنی و بازیگر نمی تواند چنین کاری بکند و فقط باید اجراگر خوبی باشد و وقتی می تواند موفق باشد که کارش را مطابق با جهان بینی کارگردان و در جهت انتقال آن به مخاطب انجام دهد و اینکه با چه متدهایی به نقش برسد تا در نهایت نقش هم برای تماشاگر باورپذیر باشد بر عهده بازیگر است.

و اما بعد…
بعد از آن سلسله کمدی های افتضاحات، ارتباطات، اکتشافات، ارتفاعات و استشمامات نوشته امید طاهری را کار کردم و بعضا به خوبی مورد استقبال قرار گرفتند. بعد از آن هم نمایش های دیگری را کار کرم و الان هم آخرین اجرای نمایش «رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر» را در تئاتر هامون را پیش رو دارم که خودم هم در آن بازی کرده ام.

آقای عبدی از آن روزی که در دبیرستان کار تئاتر را آغاز کردید تا به امروز تعریفتان از بازیگری چقدر تغییر کرده است؟
خیلی .. من روزی در اتاقم عکس هایی از بازیگران بزرگی چون جمشید هاشم پور، فرامرز غریبیان داشتم و هنوز هم این افراد اسطوره های بازیگری در دوران خودشان هستند اما نگاه من امروز به بازیگری خیلی تغییر کرده چرا که بازیگری خیلی علمی تر شده و آشنایی من با این مقولات خیلی در نگاهم تاثیر داشته، من همین چند سال پیش هم فکر می کردم متد اکتینگ که خیلی هم در گفت و گو بین استادان بازیگری باب شده، خیلی عجیب و غریب است اما با ترجمه هایی که انجام شد نگاهم عوض شد و امروز من خیلی شیفته آقای مایزنر هستم در بازیگری، و اگر خیلی ساده بخواهم بگویم در دوران دبیرستان فکر می کردم اگر من روی صحنه گریه کنم شاهکار کردم و امروز می دانم که با این کار خیلی چیزها را در برابر تماشاگر از دست خواهم داد و اگر گریه نکنم تماشاگر همچنان تشنه لحظه اوج احساسی من می ماند. اما یک چیز تغییر نکرده و آن اضطراب در برابر تماشاگر است و غیرممکن است صحنه برای کسی توامان مجذوب و پر از ترس نباشد مثل آدمی که دوست دارد رالی کار کند ما بازیگر ها هم دوست داریم دوباره این هیجان را مقابل انبوهی از تماشاگر تجربه کنیم. به نظر من هنر این گونه است که انگار تو رازی را کشف کردی و آن را در برابر مخاطب قرار می دهی و هر چه برای خودت این راز شکوهمندتر باشد آن را شکوهمندانه تر ارائه خواهی داد و این در صحنه بازی، بوم نقاشی، پرده سینما و .. هست.

صحبت های شما مرا یاد فیلم «درایو مای کار» انداخت که کارگردان نمایش دایی وانیا زیر بار بازیگری در نمایش نمی رفت چون معتقد بود این کار بهم اش می ریزد و او را با عمیق ترین واقعیت هایی که پسشان زده روبرو می کند، برای شما تجربه بازی چگونه بوده ؟
قطعا تئاتر تراپی است و بازگیری برای خیلی ها شاید سخت باشد اما توام با لذت است همان طور که شاملو می گوید من به شعر پناه آوردم خب من هم به تئاتر پناه آوردم. در همین نمایش اخیرمان این مضمون دبنال می شد که دنیا پر از روزمرگی ها است و تنها با رفتن به دنیای خیال می توان بر این روزمرگی غلبه کرد و به این واقعیت کسالت بار پایان داد، سفر به جهان خیالی در بازیگری واقعا اتفاق می افتد و فقط در صحنه تئاتر است که جزو عمرمان حساب نمی شود. جالب است من فیلم مستندی از آلبرکامو دیدم که همه روی نگاه ابزود و پوچ انگارانه آن اتفاق نظر دارند، در حالی که کامو می گوید از من می پرسید چرا تئاتر کار می کنم برای اینکه فقط روی صحنه تئاتر است که خوشحالم .. تئاتر جزیره کوچک خوشبختی است و روی صحنه هیچ دغدغه دیگری نداری جز اینکه جهان زیبایی را که نویسنده نوشته و کارگردان، کارگردانی اش کرده را به تماشاگر منتقل کنی.

شاید بازیگری برای خیلی ها جذبه داشته باشد و به نظر شما چطور می توانند بفهمند راه درستی را انتخاب کرده اند یا نه و به درد این حرفه می خورند؟
من معتقدم که بازیگری یک علم است و نیازی نیست که بدانی استعداد داری یا نه، تو اگر دلت بخواهد بازیگر شوی باید تمرین کنی و آموزش ببینی، اگر استعداد داشته باشی راهت کوتاه تر است و اگر استعداد نداشته باشی راه بیشتری را باید بروی و خیلی از بازیگران بزرگ در خاطرات خود می گویند که ما در تست اول رد شدیم اما خواستند و ادامه دادند و اتفاقا کسی که تلاش بیشتری می کند نسبت به فردی که استعداد دارد موفق تر است چون جهان مال آدم های درجه دو است چون درجه یک ها فکر می کنند نیازی به تلاش ندارند، به نظر من استعداد داشتن یا نداشتن مهم نیست مهم انگیزه است. عین هملت که قدرتی در مقابله با پادشاه ندارد مهم انگیزه ای است که دارد و ان انتقام پدرش است که به او قدرت می دهد و خب حالا تو هم ممکن است آدم ضعیفی باشی در برابر بازیگری اما مهم این است که چه قدر انگیزه داری اما اینکه بازیگری از نظر شغلی چه آینده ای دارد افتضاح! بسیاری از هنرمندان بزرگ جهان بعد از مرگشان معروف شدند.

یعنی به عنوان یک حرفه آن طور نیست که تو انتظارش را داری که بتوان پول زیادی درآورد؟
قطعا.. بله مگر این که مناسبات تو با جهان عوض شود یا اینکه شانس را هم نباید در زندگی آدم ها دست کم گرفت. بعضی ها خوش شانس می شوند دمشان گرم و این چیزی است که باید با آن کنار بیایی من آدمی نیستم که ناله بکنم و اگر ده بار دیگر هم به دنیا بیایم همین راه را انتخاب می کنم چون تئاتر نگاه من به جهان را عوض کرده و این برای من ارزشمندترین چیز است و حالا اگر پول توش نیست خب نباشد.

ممکنه ما به پول برسیم ممکنه نرسیم…
بله مهم این است که نگاه تو به دنیا عوض می شود و در ره منزل لیلی که خطرها است در آن شرط اول قدم آن است که مجنون باشی .. اگر تو مجنون باشی بقیه راه را پیدا می کنی…

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.