خانه » پیشنهاد سردبیر » گفتگو با پیام فیروزی در حاشیه نمایشگاه نقاشی اش « ایدآلتو»/سوال هایی که نقاشی شد

گفتگو با پیام فیروزی در حاشیه نمایشگاه نقاشی اش « ایدآلتو»/سوال هایی که نقاشی شد

یکشنبه ۱۵ بهمن ۹۵ شماره ۵۴۴
وقایع استان- سمیه انصاری فر:
نمایشگاه نقاشی «ایدآلتو» نمایش نقاشی های پیام فیروزی بود که جمعه سیزدهم اسفندماه به مدت یک روز در کارگاه شخصی وی برای علاقمندان برگزار شد. چهارده تابلوی انتزاعی که هر کدامشان برای مخاطب و بیننده آن ایجاد کننده سوال های متعدد بود. نکته ای که در تابلوهای این نقاش دیده می شد به تصویر کشیدن انسان هایی بود که چهره مشخصی نداشتند، انسان هایی که می توانستند نماد کلی از همه انسان ها باشند چه زن و چه مرد و رودرویی آن ها با جهان هستی و پرسش های آن. رنگ های خاکستری، استفاده از عناصر هندسی نقاشی ها را به سمت یک نمادگیری شخصی برده بود و ما را با یک فضای انتزاعی ولی چالش برانگیز رو به رو می کرد. پیام فیروزی ده سال است که به طور جدی به نقاشی مشغول است و تاکنون چندین نمایشگاه انفرادی و گروهی برگزار کرده است. در ادامه وقایع استان گفتگویی با این هنرمند نقاش اراکی داشته است.
***
ایده کشیدن این نقاشی ها و موضوع و دغدغه ای که شما را به سمت این سبک انتزاعی سوق داد چه بود؟
در واقع فضای کشیدن این نقاشی ها از سال ۹۰ در ذهن من بود و شاید علت اصلی آن اندیشیدن من به این مساله بود که چرا نقاشی می کشم و دلیل آن چیست؟ قطعا نقاشی فقط برای کشیدن زیبایی های اطراف نیست هرچند که باز معتقدم همین زیبایی نیز یک مفهوم است و برای هر فردی یک تعریف دارد، بنابراین به تعریف های متعددی از زیبایی می رسیم نکته بعدی آشنایی من با فلسفه بود و علاقه داشتم بدانم چطور می شود با نگاه فلسفی نقاشی کشید، بنابراین دغدغه ای که همه انسان ها با آن رو به رو هستند، مرا نیز درگیر خود کرده بود و تصمیم گرفتم آن را تصویر کنم. اینکه چرا وجود دارم؟ و دلیل اینکه هستم چیست؟ بنابراین فلسفه وجودی انسان و به نوعی یک تفکر اگزیستانسیالیستی محض سوژه نقاشی های من شد.
و سوال هایی چون اینکه انسانی که وجود دارد چه چیز را پیش می برد؟ و در جهان هستی چه می کند و یا قرار است چه کند؟ منگی، گنگی و سردرگمی انسان ها از چیست؟ اینکه انسان یک سری تفکرات و قالبها برای خود تعریف کرده است تا زندگی کند ولی واقعا می خواهد به کجا برسد؟ این ها سوال هایی است که نه تنها ذهن من بلکه ذهن خیلی ها را درگیر کرده است، بنابراین شروع کردم به نقاشی آن ها در این سبک. البته با این وجود هنوز این سوال ها برای من وجود دارد و حتی گاه با دیدن برخی از نقاشی هایم می گویم من این را برای چه کشیدم و منظورم چه بوده؟ و شاید دیدگاه مخاطبم باعث شود که خودم به نکته درون نقاشی ام پی ببرم. مساله ای که زمان کشیدن نقاشی ناخودآگاه درون نقاشی من متبلور شده و به آن پرداخته شده است. این نقاشی ها در واقع انعکاس جهان بینی من است.
به نوعی این همان نگاه فلسفی بود که می خواستید به نقاشی تبدیل شود؟
بله، واکنش و جواب های انسان ها و افراد مختلف به این سوال ها متفاوت است برخی ایمان دارند و می گویند به عروج خواهند رسید ولی برخی می گویند، این هستی حاصل همان انفجار بزرگ بود و … بنابراین من سعی کردم این ریتم را در آثارم حفظ کنم. مثلا تابلوی اول من داستان آدم و حوا را بیان می کند یعنی جنس زن و مرد در کنار یکدیگر قرار گرفتند تا این مسیر را با هم طی کنند. من سوال هایی که در ذهنم بود و مطالعاتی که انجام داده بودم را اینطور تصویر کردم.
چرا به طور خاص در هیچ کدام از نقاشی ها چهره ای دیده نمی شود و در واقع صورت ها بدون اندامی چون چسم، لب و بینی است؟
من می خواستم بدون این عنصرها به انسان های نقاشی ام شخصیت بدهم، برای ما معمولا شخصیت افراد با چهره شان تداعی می شود من آن ها را حذف کردم یکی به دلیل اینکه می خواستم به شخص خاصی اشاره نکنم و دیگر اینکه می خواستم با برخی نمادها و اشکال هندسی و خطوط شخصیت سازی کنم البته ممکن است هنوز به آن پختگی نرسیده و تنها عنصری که در برخی آثار دیده می شود گوش است.
در مورد نمادهایی که سعی کرده اید در آثار داشته باشید بگویید؟ از ماهی، شیار در برخی صورت ها و … و در مورد دو پرتره ای که می گویید یکی خودتان و دیگری پدرتان است هم توضیح دهید.
همانطور که گفتم دنیا، دنیای انتزاع است و این ها بازتاب چیزهایی است که درون ذهن من بوده است. در برخی آثارم از ماهی استفاده کرده ام ماهی برای من نماد زن است و اینکه چرا ماهی، به این دلیل است که از دید من زن همیشه مانند ماهی صید می شود و در دنیای امروز سرنوشت زن همین است.
یا گل کاکتوس برای من نماد استقامت و پایداری است . در مورد شیارهای روی صورت ها باید بگویم این شیار و چاک نشانه درون گرایی شخصیت است. بهرحال تمام تلاش من این بود که در این نقاشی ها نمادسازی کنم.
در مورد پرتره خودم و پدرم. در پرتره ای که از خودم کشیدم تمام تلاشم این بود که به سمت فضایی شاعرانه بروم و در مورد پرتره پدرم اولین چیز که مشخص است تفاوت رنگ این پرتره با ســــایر نقاشی هاست زیرا نمی توانستم پدرم را با آن رنگ های سرد بکشم و اینکه با استفاده از یک سری هندسه ها و پرسپکتیو کامل به چهره پدرم عمق دادم.
در واقع می توان تفکر خود را از زندگی و هستی در قالب این نقاشی ها ارائه داد، به نظر شما نقاشی چقدر ظرفیت این بازنمایی را دارد؟
قبل از هرچیز باید گفت تفکر عامل تفاوت بین انسان هاست، اندیشه و جهان بینی هر فرد با توجه به شرایط و تاثیر پذیری اش از آن متفاوت است، اگر قرار بود همه انسان ها شبیه هم فکر کنند، دیگر یک انسان و یک اندیشه کافی بود. بنابراین این تفکر است که باعث می شود نقاشی، بوم و رنگ مفهوم و حیات بگیرد و بتوان آن را خوانش کرد. نقاشی هم یک علم است باید آن را شناخت درونش رفت در نقاشی باید زبان و بیان رنگ با زبان و بیان فرم یکی شود و به یک قالب که در دل خود یک مفهوم دارد رسید.
هر نگاهی می تواند فرم را بسازد، زندگی برای هر فردی یک شکل و فرم دارد ممکن است برای یکی فرم مثلث باشد و برای یکی دیگر منحنی در واقع این بیان تجسمی است که می آید و این تفکرات را تصویـــر می کند. برای من نقاشی یک ابزار است ابزاری که بتواند درون را خالی کند و به من امکان حرف زدن و بیان خودم را می دهد، برای هر فردی این ابزار متفاوت است یکی ممکن است بخواهد با موسیقی و آهنگسازی حرف بزند. موسیقی هم یک دنیای بزرگ است، هر چند موسیقی یک عنصر و فضای خالی است ولی می تواند با کنار هم قرار دادن هزاران تونالیته یک دنیا را بسازد، از دید من نقاشی هم همین کارکرد را دارد ولی گسترده تر زیرا در نقاشی رنگ، فرم و تصویر است. من با این ها درگیر هستم به خاطر همین نقاشی را انتخاب کردم.
در نقاشی های خود چقدر از دیگر هنرمندان سبک اکسپرسیونیسم تاثیر پذیری داشته اید؟ و علت آن.
من از فرانسیس بیکن و بهمن محصص تاثیر گرفته ام و آن را انکار نمی کنم، هیچ فردی وجود ندارد که تحت تاثیر نباشد قطعا ما از آنچه در گذشته بوده وام می گیریم ولی مساله این است که چقدر در کنار آن تاثیر پذیری بیان و نگاه شخصی خود را در اثر می آوریم، تقلید محض و آوردن بینش و تفکر هنرمند دیگر نمی تواند خلق اثر باشد. زیرا یک هنرمند با نگاه خود اثر را متعلق به خود می کند. من سعی کردم این تاثیرپذیری خیلی نباشد و تا جایی که توانسته ام با بازی فرم و بافت ها فضای کاری و شخصی خود را ایجاد کرده ام.
علت اصلی تاثیر پذیر من از این دو هنرمند شاید این باشد که ابزار و قالب سبکی که این ها به من دادند امکان برون ریزی و بیان تفکرم را بیشتر به من می داد و به من نزدیک بود. من با سبک اکسپرسیونیم محض و یا پاپ آرت نمی توانستم این کار را کنم بنابراین سبک اکسپرسیونیم انتزاعی به من خیلی کمک کرد.
شما گفتید در نقاشی هایتان خود انسان مهم بوده است نه یک شخص خاص برای همین چهره مشخص نیست ولی به نظر می رسد که در نقاشی هایتان نقش زن پررنگ تر است یعنی به نظر می رسد بیشتر این انسان ها زن هستند، آیا درست است؟
ممکن است اینطور باشد ولی من به دنبال این مساله نبودم یعنی به طور خاص نمی خواستم زن را برجسته کنم بلکه برای من آنچه مهم بود خود انسان بودن فارغ از جنسیت بوده است، یک انسان که دارد زندگی می کند.
چرا این نقاشی ها در فرهنگسرا یا گالری ماندگار نمایش داده نشد و تصمیم گرفتید که نمایش خصوصی در کارگاه خودتان برایش داشته باشید؟
دلیل اصلی می تواند سبک و نوع نقاشی های من باشد زیرا این کارها قالب فیگوراتیو دارند و بیشتر مخاطبی که نقاشی را می شناسد و با سبک ها آَشنایی دارد می تواند با آن ارتباط بگیرد و شاید مخاطب عام خیلی نتواند این ارتباط گیری را داشته باشد، البته برخی محدودیت های دیگر نیز هست ولی در مجموع من بعنوان یک نقاش باید آثارخود را ارائه دهم و بازخورد و نقدهای دوستان کاربلد را دریافت کنم بنابراین تصمیم گرفتم این بار نمایش آثارم به صورت خصوصی در کارگاه خودم باشد.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.