خانه » پیشنهاد سردبیر » گفتگو با علی رویین برگزیده بخش پژوهش سی و پنجمین جشنواره تئاتر فجر/بهبود وضعیت تئاتر اراک با ایجاد فضای گفتگو

گفتگو با علی رویین برگزیده بخش پژوهش سی و پنجمین جشنواره تئاتر فجر/بهبود وضعیت تئاتر اراک با ایجاد فضای گفتگو

یکشنبه ۱۷ بهمن ۹۵ شماره ۵۲۳

سمیه انصاری فر
وقایع استان

هر سال جشنواره های هنری فجر فرصتی برای نگاهی به یک سال هنری در رشته هایی چون فیلم، تئاتر، موسیقی و تجسمی است. جشنواره تئاتر فجر نیز امسال با برگزاری برگزیدگان خود در رشته های مختلف به کار خود پایان داد. بخش پژوهش یکی از این بخش های جشنواره تئاتر فجر است هرچند همچنان در جشنواره های هنری ما بخش پژوهش مانند سایر بخش ها پرسروصدا نیست ولی قطعا اهمیت پژوهش در جریان های هنری یک اولویت است.
امسال در میان برگزیدگان این رشته یکی از هنرمندان و پژوهشگران اراکی نیز وجود داشت هنرمندی که سال گذشته نیز توانسته بود باز در این بخش عنوان برتر را کسب کند
علی رویین، فارغ التحصیل رشته سینما از هنرستان شهید آوینی اراک، کارشناس ادبیات نمایشی از دانشکده هنرهای زیبایِ دانشگاه تهران و کارشناس ارشد ادبیات نمایشی از دانشکده هنر دانشگاه تربیت مدرس تهران است. او در زمینه پژوهشگری، نمایشنامه و فیلمنامه نویسی، فیلمسازی و تصویربرداری سینما فعالیت دارد. رویین امسال در بخش پژوهش جشنواره بین المللی تئاتر فجر با مقاله «تاثیرکلان شهر بر حیات ذهنی شخصیت های نمایشی موفق به کسب عنوان برتر شد.»
به همین بهانه در بحبوحه داغی بازار تئار فجر و برگزیده هایش که کمتر در آن پژوهش مورد توجه است گفتگویی با علی رویین هنرمند و پژوهشگر اراکی داشته ایم.
اصولا ما چرا پژوهش میکنیم و هدف از این امر چیست ؟
مدت هاست که سخن گفتن از پژوهش به چند دلیل مشخص و نامشخص لوث شده است زیرا در کارهایی که انجام می شود به شکل جدی و قطعی به نتیجه و چرایی کار توجه نمی کنیم یعنی انجام آن کار مهم تر از چگونگی انجام آن است. همان بحث آشنای زندگی و چگونگی زندگی که تعمیم پیدا می کند به کمیت و کیفیت در هر حوزه نوشتاری و اجرایی، یعنی فکر نمی کنیم که پژوهش بتواند برای ما کاری انجام دهد بر این اساس شکل های مختلفی از پژوهش و پژوهش گری و تعریف هایی از آن ارائه می دهیم تا فقط کارمان پیش برود. اما در کشور ما پژوهش با اهداف مختلفی انجام می شود یک مثال بارز آن در حوزه دانشگاهی است که اغلب به دلیل ارتقا و کسب درجه علمی صورت می گیرد.
شکل دیگر پژوهش و هدف از انجام آن درآمدزایی است که البته این طبیعی است زیرا هر خط و جمله ای که برآیند تلاش و اندیشیدن به یک موضوع باشد نیاز به هزینه دارد زیرا پشت آن صفحاتی از کتاب هایی است که همگان نخوانده است و نمی خواند اما در ذهن یک نفر که دارای جهان بینی و اندیشه است جمع می شود و چکیده اش در اختیار افرادی که علاقمند و نیازمند به دانستن هستند قرار داده می شود.
وضعیت پژوهش و پژوهش گری در جامعه ما چگونه است؟
در کشور ما نوشتن مقاله و انجام پژوهش بالا است؛ ولی متاسفانه دارای کیفیت نیستند زیرا آن جهان بینی و یکپارچگی لازم در پس زمینه امر پژوهش لحاظ نمی شود بنابراین نتایجی که حاصل می شود کاربردی نیست. یعنی پژوهش اغلب در کشور ما به این دلیل نیست که نتیجه و برآیند آن در کار یا موضوعی بهره داشته باشد بنابراین پژوهش هایمان کوتاه مدت و گاه حتی در تعریف کوتاه مدت نیز نمی گنجد و صرفا برای کسب درجاتی است.
دلیل این نگاه و وضعیت چیست؟
شاید در وهله اول به این دلیل باشد که بستر برای خود پژوهش فراهم نیست البته ما نمی گوییم نه به شکل ایده آل ولی باید حداقل هایی فراهم باشد، پژوهش به منابع و افرادی که اهل این کار باشند نیاز دارد، کسانی که قواعد را بدانند جدای از آن جایگاهی باید برای انتشار این پژوهش و استفاده از آن باشد. همچنین باید برای پژوهشگر نیازهای مالی تامین شود. از همه مهم تر موضوعی که در پزوهش وجود دارد این است که مخاطب داشته باشد مخاطب یکی از کارکنش های پژوهش است، پژوهش وقتی خوانده نشود و به عمل در نیاید مثل این است که وجود خارجی نداشته است پژوهشگر در واقع به مخاطب نیاز دارد که شوربختانه این بخش نیز در کشور ما با کاستی رو به رو است.
چرا ما پژوهشگر و مخاطب پژوهش نداریم؟
به مسئله پژوهش باید نگاه زیرساختی داشت، درواقع پژوهش گر و مخاطب پژوهش باید تربیت شوند، ما پژوهشگر ذاتی نداریم بلکه باید تربیت شود، این قضیه به طور مستقیم به نظام آموزشی ارتباط دارد شود از ابتدا در نظام های آموزشی چون مهدکودک ها و مدرسه ها و البته خانواده ها آموزشِ جستجو به کودکان داده نمی شود. در واقع سرفصل ها و روش هایی که کتاب ها و نوشتارهای درسی در دهه های مختلف آموزشی به دانشجو یا دانش آموز ارائه می شود سرفصل های درستی نیست.
این روند باید در آموزش و پرورش آغاز و در دانشگاه تکمیل شود؛ ولی هیچ کدام از این ها به شکل کامل رخ نمی دهد و یک حرکت سینوسی دارد و این از نبود برنامه ریزی دقیق و آینده نگری درست که در آن کودکان برای آینده تحت یک جریان آموزشی و فرآیند درست قرار بگیرند، ناشی می شود. در واقع در کشور و نظام آموزشی ما مدل های آموزشی وجود دارد که در مرحله نظریه موفق به چشم می آیند؛ ولی معمولا در اجرای آن ها موفق نیستیم بنابراین به دلیل آماده نشدن بستر پژوهش کاستی هایی در این حوزه داریم.
پس در این میان نقش خود پژوهشگر و علاقمند به این حوزه سنگین تر می شود
البته در جامعه ما اصولا پژوهشگر خود باید خودش را بسازد و پرورش دهد و در واقع امکانات لازم و سواد مانند زبان منابع مختلف و اطلاعات در حوزه دانش خود را به دست آورد که همه این ها مجموعه ایست که باید گرد هم بیاید تا امر پژوهش انجام شود. البته عوامل دیگری چون جغرافیا و استانی که زندگی می کند هم تاثیر دارد شاید برای همه مثل من فرصت وجود یک مدرسه سینمایی در شهرشان نباشد هم اکنون در برخی شهرها حتی امکانات تحصیل در مقاطع پایین هم به راحتی فراهم نیست چه برسد به اینکه امکانات پژوهش و روند آن فراهم باشد بر این اساس همه عوامل مادی و غیرمادی جمع می شوند تا شخص نتواند این فرآیند را به درستی انجام دهد و باز هم تاکید می کنم که آموزش و پرورش در این روند بسیار موثر است.
از آنجاییکه دانشگاه هم اکنون جایگاه اصلی انجام پژوهش هاست و با توجه به گفته هایتان در آنجا هم این روند به طور کامل صورت نمی گیرد، آیا می توان گفت پژوهش هنوز در کشور ما به ذات اصلی خود نرسیده است و تاکنون بهره ای از آن نبرده ایم؟ اصلا پتانسیل پژوهش و پژوهشگری در کشور ما وجود دارد؟
نه، اینکه یک سوی نگاه کنیم و بگوییم روند پژوهش در کشور ما مطلوب نیست به دور از منطق پژوهشی و استنباطی است. قاعدتا باید هر دو سو را با هم بنگریم. باید بخش های مثبت را هم دید زیرا هم اکنون پژوهش هایی در دانش های تجربی و علوم پایه انجام می شود که نتایج آن می تواند جان میلیون ها نفر را نجات دهد، در این حوزه نمی توان مثبت و منفی را تفکیک کرد؛ ولی اینکه این روند در کشور ما باید جدی تر باشد مهم است اهمیت پژوهش هم اکنون در کشورهای دیگر به حدی است که با استفاده از دیتا و داده های علمی خود درآمدزایی دارند، این مسئله اگر در کشور ما هم شکل درستی بگیرد می تواند زمینه ساز اتفاق های خوبی باشد و دانشجویان و اساتید کشور ما را بیش از پیش در دنیا مطرح کند و هم اینکه می تواند پژوهش و پژوهیدن به یک پیشه مشخص و مطمئن تبدیل شود و از لحاظ مالی می تواند برای پژوهشگر حاشیه امنیت ایجاد کند.
دقت کنید کشورهای دیگر چه هزینه هایی می کنند و چه امکاناتی در اختیار پژوهشگرهای کشور ما قرار می دهند و بر روی دانشجویان نخبه ما تمرکز دارند زیرا می دانند و می بینند این ظرفیت و پتانسیل در کشور ما وجود دارد. در کشور ما پتانسیل هست؛ اما جدی نیست، البته اتفاقات خوب و خوشایند هم در این بین وجود دارد اما قاعدتا با گفتن و یاد کردن از اتفاق های خوشایند کاستی ها کم نمی شود.
جایگاه پژوهش و پژوهیدن در جریان های هنری را چگونه ارزیابی می کنید.
صحبت از هنر در این دوران کمی پیچیده است به واسطه اینکه خیلی به تکنولوژی وابسته است و تکنولوژی هم شیوه های ارتباطی یا نسبت ارتباط آدم ها با یکدیگر را تغییر داده است بر این اساس فهم و درک در حوزه های آفرینش تا رسیدن به مخاطب ما دچار دگرگونی شده است. در واقع نمی توانیم بگوییم هنر به تکنولوژی، تکنیک و فن وابسته نیست و بر این اساس تمامی قوانین هنری امروز برعلم و دانش هایی استوار شده که یا فیزیکی اند یا روانشناختی یا اینکه بر دیگر علوم یا داده ها و یافته های پایدارند.
قدر مسلم این است که هنر باید بر پایه پژوهش شکل بگیرد آن هم پژوهشگری به گونه ای خودمحور یعنی پژوهش گری که یک هنرمند در خودش و بر خودش انجام می دهد که اگر انجام نشود اثرش کم مایه می شود و نمی تواند با مخاطب و جامعه ارتباط بگیرد و انتقال پیدا کند. در هر حوزه ای از هنر اگر قبل از ورود کند و کاو نکرد برآیند مناسبی به دست نخواهد آمد. ممکن است خیلی از بچه های هنری بگویند خواندن تاریخ هنر برای ما چه فایده ای دارد بی شک اگر در این ها دقیق نشویم اگر از تاثیر رخدادها بر هنر ندانیم نمی توانیم اثر خوب و ماندگاری خلق کنیم. در واقع این نگاه پدیدارشناسانه و یافتن اطلاعات و داده ها منتج از پژوهش است پس اگر این نگاه نباشد اولین گام اشتباه برداشته شده پس نباید انتظاری برای انتقال به مخاطب داشت.
البته در این خصوص ریخت های پژوهشی متفاوت می شوند مثلا وقتی برای خلق یک اثر می رویم این مسیر که طی می شود خود یک فرم پژوهیدن است. البته بیشتر فرمی خود محور می باشد. در واقع اثر هنری پدیده ای است که قرار است یک هنرمند آن را خلق کند بنابراین باید فرآیندی باشد که آفریننده طی کند تا به شناخت برسد و وقتی این فرآیند پدیدار شناسی یا پدیده شناسی طی شود و به انجام برسد آن زمان است که آن هنر یا اثر خلق می شود.
مثلا هیچ شاعر یا فیلمساز یا در واقع هنرمندی نیست که کارش خوب باشد ولی شناخت یا مطالعه ای از آثار گذشته و تاریخ آن هنر نداشته باشد زیرا این با ذات آفرینش نو در تضاد است.
بنابراین این فرآیند پدیدار شناسانه است که می بایستی هنرمند یا آفریننده آن را به شیوه خودش یعنی به شیوه و قواعد پژوهش طی بکند تا بتواند هنر خود را بیافریند که قطعا بر پژوهش استوار است.
در مورد مقاله برگزیده خود در جشنواره تئاتر فجر و ضرورت پرداخت به چنین موضوعی توضیح دهید؟
موضوع فراخوان امسال جشنواره شهروندی و تئاتر بود موضع جالب و پیچیده ای که با همه اهمیتش تا کنون به آن پرداخته نشده بود و در خصوص بحث بنیادی و اسطوره ای شیرین چون شهر و تئاتر که در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر هستند کار اساسی نشده بود. در واقع من در مقاله خود با توجه به تفاوت های شهر و کلان شهر بعنوان نماینده جامعه مدرن و روستا بعنوان جامعه سنتی به جایگاه تئاتر و اهمیت آن پرداخته ام. بر این اساس چند نمایشنامه از اسماعیل خلج را گزینش و مقاله را با توجه به چند شخصیت منتخب از این نمایشنامه ها و همچنین با تکیه بر مقاله ای در تفاوت کلان شهر و روستا و با توجه به ایده اصلی ام که زندگی در شهر چه تاثیری بر کارکنش های شخصیت های نمایشی دارد آن را تدوین کردم.
این مقاله برآیند خوبی بود از اینکه در تقسیم بندی ها و تعریف از شهر و کلانشهر فقط معیار جمعیت در نظر گرفته می شود و در هیچ کدام تعریفی از فرهنگ و هنر دیده نشد بنابراین در این مقاله با دو نکته اصلی مواجه هستیم یکی تئاتر و یکی شهر که هر دو ساخته دست بشر است و هر دو مکمل یکدیگر یعنی اگر در جامعه ای تئاتر وجود نداشته باشد به حتم و یقین می توان گفت در آن یک ناخوشایندی وجود دارد یا به وجود می آید. در واقع تئاتر یک آینه است و اگر نباشد شهر و شهروندان چگونه می توانند خود را ببینند بر این اساس آن فرآیند شهری شدن و شهروند شدن به شکلی که باید رخ نمی دهد.
با توجه به اینکه شهر و شهروندی پدیده های مدرنی هستند و اهمیت فرهنگ و هنر در آن، اصلا ما کلانشهر و شهر داریم؟
از نظر من شهر یک پدیده مدرن نیست بلکه یک پدیده خیلی کهنسال هست و ما ایرانی ها کهن ترین شهر را داریم مانند شوش که دارای تمدن بوده است، این قاعده ای که به نام شهر از آن یاد می کنیم چیز نویی نیست ولی در تعریف کنونی که ما از بخش هایی چون شهر و کلانشهر داریم نمی توان هنر و فرهنگ را نادیده گرفت و غیاب آن امکان پذیر نیست در واقع خیلی از آشفتگی هایی که هم اکنون در شهرها وجود دارد به دلیل این است که ما آینه ای نساختیم که این ها به شهروندان یا بودباش کنندگان در یک شهر ارائه شود. بنابراین از آنجایی که مردمان یک شهر خودشان را نمی بینند مانند این است که در دایره ای گرد آمده اند و نمی توانند از آن بیرون بیایند و خود را ببینند. بنابراین تئاتر بعنوان همان آینه و یک هنر این کار را می تواند انجام دهد که متاسفانه در شهرهای ما وجود ندارد و این کوتاهی که در زمینه پژوهش انجام می گیرد در زمینه هنر هم متاسفانه وجود دارد.
بعنوان آخرین سئوال وضعیت تئاتر اراک را چطور می بینید؟
متاسفانه کلیت رخدادهایی که در تئاتر اراک پیش می آید به نظر من تعریفی از آن ارائه نمی دهد، البته در تمام کشور این معضل را داریم و به غیر از تهران در بقیه شهرها اتفاقات تئاتری به ندرت رخ می دهد و خیلی کم پیش می آید که مردم به تئاتر اقبال داشته باشند و این هم به هزار و یک دلیل ناگفتنی هست؛ اما عجیب تر از آن این است که ما در اراک سالن تئاتر نداریم، متاسفانه سالن هایی که الان در اراک وجود دارد بیشتر سالن های کنفرانس و سخنرانی است یعنی جایی که فقط یک نفر در آن حرف می زند و برای سخنرانی یک نفر طراحی شده اند. بنابراین اصلا نباید انتظار داشت که در این سالن ها تئاتر رخ دهد زیرا برای این کار ساخته نشده است. در حالیکه تئاتر مقوله ایست که در آن گفتگو رخ می دهد یعنی اینکه به واسطه گفتگو می توان از پس مشکلات برآمد و زندگی بهتر داشت.
سوی دیگر ماجرا اهالی تئاتر هستند، بیشتر این دوستان زمان اندکی را برای فرآیند تولید تئاتر قرار می دهند در حالیکه کاوش نیاز یک اثر هنری است برای خلق یک اثر باید خیلی درباره اش خواند و دانست. در واقع باید آنقدر پژوهش کرد که تمام زوایایش را دریافت و دید تا بعد توانست گفته خود را ارائه داد و اگر این رخ ندهد اثری که ساخته می شود نمی تواند چشمگیر باشد.
بنابراین ما از دو سوی ماجرا دارای کاستی هستیم؛ اما درباره سالن تئاتر باید دید قطعا این نیاز به یک پویش و جنبش دارد. باید دید این وظیفه بر عهده چه کسی است؟ وقتی سالن تئاتر نیست نباید انتظار رخداد آن را داشت در واقع تئاتر تا زمانی که مکانش ثابت نباشد نمی تواند هویت خود را به دست آورد، تعریف تئاتر در یونان گذشته به عنوان مکان اجرا بوده است، منظور از تئاتر در آن سوی آب ها مکان است بنابراین ما آن تئاتر را نداریم یعنی تئاتر اراک مکان ندارد و بر این اساس نمی توان خیلی انتظار داشت که چرا دوستان تئاتری کتاب نمی خوانند؟ چرا پژوهش نمی کنند؟ چرا تئاتر نمی بینند؟ اصولا چقدر تئاتر می بینند که بخواهند تئاتر تولید کنند هرچند که ما می بینیم افراد بزرگی در حوزه هنرهای نمایشی از اراک برخاستند بعنوان نمونه رضا بدیعی که پدرخوانده تلویزیون آمریکا است. اما نکته این است که هیچ کدام از این افراد در اراک نماندند که این اتفاق برایشان افتاد در واقع اراک مثل دیگر شهرها به این دچار است که توانایی نگه داشتن آدم های بزرگش را ندارد و خیلی از این آدم ها می روند به جاهایی که بتوانند خود را ارائه دهند و کارشان دیده شود.
و آخرین سخن؟
به نظرم برای بهبود وضعیت تئاتر باید فضای گفتگو بسازیم یعنی سالن تئاتر بسازیم تا اتفاق های مثبت برای شهرمان رخ دهد از طرفی امیدوارم افراد دغدغه مندتری عهده دار مسئولیت شوند و یا به این کار گمارده شوند.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.