خانه » پیشنهاد سردبیر » گفتگو با «عبدالمجید یوسفی نکو» به بهانه چاپ کتاب « اینجا کسی است پنهان مانند قند در نی»/روایت یک حماسه عرفانی

گفتگو با «عبدالمجید یوسفی نکو» به بهانه چاپ کتاب « اینجا کسی است پنهان مانند قند در نی»/روایت یک حماسه عرفانی

پنجشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۶ شماره ۷۷۶

***

وقایع استان

سمیه انصاری فر

***

«اینجا کسی است پنهان مانند قند در نی» کتابی است که به تازگی به قلم محقق و استاد حوزه ادبیات دکتر «عبدالمجید یوسفی نکو» منتشر شده است. این کتاب در ابتدای بهمن ماه با حضور جمعی از اهالی قلم و اساتید دانشگاه در اراک رونمایی شد. یوسفی نکو دکترای زبان و ادبیات فارسی است و تا کنون مقاله ها و پژوهش های بی شماری از وی در نشریه های تخصصی ادبیات چه داخل و چه خارج از کشور از جمله مجله تخصصی دیار متعلق به بخش مطالعات خاورمیانه و ایران شناسی دانشگاه تورنتو منتشر شده است. کتاب « اینجا کسی است پنهان مانند قند در نی» به تاثیر مثنوی مولانا بر منظومه های عرفانی پس از خود چون «رباب نامه»، «دفتر هفتم»، «اسرارالشهود» و «طاقدیس» پرداخته است. به بهانه انتشار این کتاب با این استاد و محقق حوزه ادبیات به گفتگو نشسته ایم.
 به چه علت به سراغ مثنوی مولوی رفتــه و تاثیر آن بر شــاعران بعد از وی چه بود و اینکه جایگاه مـولانا در ادبیات ایــران را چقدر رفیع می بینید؟
در ادبیـات ایران قله های بلندی وجود دارند که نمی توان یکی را بر دیگری برتری داد. در زمینه ادبیات عرفانی ما سه قله بلند چون سنایی، عطار و مولانا را داریم که به گفته محقق معاصر استاد شفیعی کدکنی هرسه این ها کوه موج هستند که بلندترین این کوه موج ها مولوی است. این استاد همچنین تعبیر دیگری دارد در خصوص مثنوی که می تواند پاسخ سوال شما باشد، وی می گوید: «مثنوی بزرگترین حماسه عرفانی بشریت است که خدا برای زنده نگاه داشتن فرهنگ ایرانی به زبان فارسی هدیه اش کرده است.» به نظر من مثنوی مولوی اثر سترگی است و حتی محققین اروپایی کـه انسان های منصفی هستند نیز اذعان دارند که نمونه ای همچون مثنوی را در جهان نداریم که همین نشان دهنده جایگاه مثنوی در ادبیات و عرفان است. اما اینکه چرا تصمیم به تحقیق در مورد این تاثیرپذیری گرفتم به این دلیل بود که شرح های مختلفی بر مثنوی وجود دارد که خیلی هایشان راهی به جایی نمی برد و آدم به مقصود درستی نمی رسد. بنابراین من احساس کردم اگر بر روی مثنوی هایی که به تقلید از مثنوی نوشته شده کار کنم بخشی از تاریکی های ادبیات ما در این حوزه روشن می شود. زیرا از این رهگذر می شود فهمید شخصی که تا این حد به مثنوی علاقه داشته چقدر توانسته نکات پنهان آن را کشف کند و اثری که خلق کرده به چه اندازه نزدیک به مثنوی و تاثیر پذیر از آن است.

 در مقدمه کتاب هم اشاره داشتید که تعداد زیادی از شاعران به تقلید و تاثیر از مثنوی سرودند در این خصوص بگویید و شاعرانی که در این کتاب به بررسی آثارشان پرداخته اید.
در طول هشت قرن گذشته شاید حدود ۱۰۰ کتاب تحت تاثیر مثنوی سروده شده که به تعداد زیادی آن ها در ابتدای کتاب اشاره کرده ام. این تاثیر پذیری از دوران خود حضرت مولانا تا دوران معاصر ما ادامه داشته از تقلیدهایی که پسرش «سلطان ولد» از او داشته است تا تاثیر پذیری های اساتید بزرگ معاصرمان. در دوران نزدیک به خودمان «محمدکریم صابونی» شاعر اواخر دوران قاجار، مثنوی متاثر از مولانا با بیش از ۲۰ هزار بیت سروده است. حتی یکی از بزرگترین و خوش نامترین محققان دوران دکتر «عبدالحسین زرین کوب» نیز تعدادی بیت بر اساس علایق خودش نه در کتاب خاصی بلکه در جاهای مختلف به تقلید از مثنوی نوشته است که این نشان می دهد که مثنوی همیشه مورد توجه محققان و بزرگان بوده است. من از میان این کتاب ها چهار منظومه از ادوار مختلف را که به نظرم نزدیک تر و موفق تر بودند انتخاب کردم.

اولی « رباب نامه» اثر سلطان ولد پسر مولانا که شاگرد و هم دوره خودش بوده، کتاب بعدی « دفتر هفتم» است که نویسنده گمنامی آن را سروده و هدفش از این گمنامی این بوده که بگوید این کتاب ادامه دفاتر مثنوی است؛ که البته موفق نبوده و در قرن نهم سروده شده، کتاب بعدی «اسرار الشهود» اثر شمس‌الدین محمد لاهیجی شاعر قرن دهم و مثنوی بعدی « طاقدیس» اثر ملا احمد نراقی که مربوط به قرن سیزدهم است.

کتاب به مقایسه چه بخش هایی از این چهار کتاب با مثنوی پرداخته است؟
کتاب در چهار فصل به بررسی تاثیر قرآن بر مثنوی، داستان، روایت و تداعی در این آثار می پردازد. فصل اول تاثیر قرآن بر مثنوی و مثنوی های دیگر است. به عبارتی در این فصل تعداد آیه های مشترکی که هم مولوی و هم چهار شاعر دیگر از آن بهره برده اند تحلیل شده است. بعنوان نمونه بررسی کرده ام اگر مولانا از آیه امانت در مثنوی استفاده کرده چند بار و با چه نگرش هایی بوده و آیا دیدگاهش یکسان بوده یا متفاوت. بعد از آن بررسی کرده ام چهار شاعر دیگر اگر از این آیه استفاده کردند آیا توانستند به ظرافت مولانا پی ببرند و چقدر موفق بوده اند.

یکی از ویژگی های مثنوی داستان هایش است در فصل دوم به آن اشاره کرده اید در این خصوص توضیح دهید.
ما در تاریخ و فرهنگ خود نکته های ارزشمندی داریم که ممکن است خیلی به آن توجه نشده و بعدها غربیان به آن رسیده باشند. بعنوان مثال دستور زبان را ایرانی ها اختراع کردند یا در مورد زیان شناسی کتاب ها و مراجعی در تاریخ ادبیات ایران است مانند زبان شناسی جرجانی که امروز محققان بزرگ غربی به مطالب و مضامین آن رسیده اند. در مورد داستان ما بوطیقایی نداریم که چارچوب روشن و متقنی از ساختار داستان به ما بدهد؛ ولی این دلیل بر این نیست که بگوییم داستان نداشته ایم زیرا اگر اینطور بود این همه درخشندگی در مثنوی و داستان های نظامی یا در شاهنامه از کجا آمده است. درست است که نبوغ این افراد موثر بوده؛ ولی بدون شک آن ها بر بنای محکمی پا گذاشته اند و این یعنی سابقه داستان گویی و داستان پردازی با عناصر آن در فرهنگ ما وجود داشته است. دلیل اصلی اینکه ما سابقه مشخصی از داستان نداریم به این دلیل است که سنت ایرانی شفاهی است و بیشترین اندیشه ها سینه به سینه به مخاطب و نسل بعدی منتقل شده است.
با توجه به داستان ها و شخصیت های موجود در مثنوی می توان پی برد که مولوی بیشتر یک داستان پرداز است تا داستان گو بعنوان مثال او قصه ای را از کلیله و دمنه می آورد؛ ولی نه همانطور که بوده است بلکه خودش با توجه به علایق خودش قصه را به سویی که می خواهد هدایت می کند بنابراین می آید در شخصیت ها تغییر ایجاد می کند و در نهایت نتیجه داستان نیز تغییر می کند. در مورد شاعران مقلد مولانا، نیز شیوه داستان پردازی را بررسی کرده ام بعضی از آن ها خیلی باهوش بودند و توانستند به برخی از این ظرافت ها پی ببرند مانند ملا احمد نراقی؛ ولی برخی این ظرافت هار ا کشف نکردند. من در این فصل به بررسی عناصر مهم داستان مثل پی رنگ، شخصیت پردازی، گفتگوها، زاویه دید در مثنوی پرداخته ام و بعد به این موضوع که با چهار کتاب دیگر چند قصه مشترک داشتند و کدام موفق تر بوده اند.در دو فصل دیگر به روایت شناسی که مبحث بسیارز یبا و پیچیده ای است و در فصل بعد به تداعی ها پرداخته ام. تداعی از جمله ویژگی هایی است که در مثنوی دیده می شود.

با توجه به این بررسی آیا همچنان مثنوی را کامل ترین می دانید؟
بدون شک، مثنوی اثر بزرگی است که با وجود تلاش های بسیار باز هم تمامی ابعاد آن کشف نشده و اعتقاد من این است که مولانا و مثنوی اصل است و باقی فرع در واقع یک بیت از مثنوی به بسیاری از مثنوی های چند ده هزاری بیتی می ارزد. مرحوم استاد «فروزانفر» که یکی از قله های بزرگ ادبیات ما بوده سخنی دارد که مضمونش این است که اگر کاری انجام دادی که قبل از تو به بهترین شکل انجام شده بدان که هیچ کاربزرگی نکرده ای و فقط یک وجود مکرر هستی. بزرگانی چون فردوسی، سعدی، حافظ و مولانا دارای ویژگی هایی هستند که در طی این قرن ها تنها بخش هایی از آن کشف شده است به نقل از دکتر شفیعی کدکنی «ما اگر به راز و رمز بزرگی این هنرمندان پی ببریم دیگر اثرشان هنر نیست».

شما سال ها استاد ادبیات بـوده اید فکر می کنید چرا قرابت جوان های ما با ادبیات کلاسیک و شاعران بزرگمان اینقدر کم است در حالیکه ممکن است واکنششان نسبت به ادبیات غربی بهتر باشد؟
من با صراحت می گویم اینکه برخی ادعا می کنند از ادبیات غربی لذت می برند یک ژست است و بسیار دیده ام شاعران و داستان نویسانی که ادبیات غرب را خوانده اند؛ ولی به ادبیات خودشان و پیشینه آن توجه نداشته اند ممکن است جنگ و صلح را خوانده؛ ولی یک صفحه از شاهنامه را نخوانده و به ظرافت های آن پی نبرده باشند. در حالیکه هر چقدر شاعر و نویسنده نسبت به فرهنگ خودش آشناتر باشد اثرش محکم تر و ماندگارتر است. شما آثار بزرگان ادبیات معاصر همچون شاملو، اخوان، شهریار مندنی پور و… را بخوانید خواهید دید چه تاثیر پذیری ای از ادبیات کلاسیک ایرانی و فرهنگ خودمان داشته اند. من فکر می کنم بخشی از این بیگانگی به ما معلمان و اساتید برمی گردد من ویژگی یک معلم ادبیات را ندارم تا شاگردانم را به ادبیات علاقمند کنم. ممکن است با رفتار و شیوه درس دادنم بیشتر بچه ها را از ادبیات گریزان کنم. من همیشه به شاگردانم می گویم اگر خطایی دیدید به نام خودم بزنید نه ادبیات. متاسفانه این روزها حتی استادهایی که به طور تخصصی ادبیات درس می دهند خیلی هایشان بی مایه اند و خیلی از لحاظ انسانی جایگاه خوشی ندارند و نمی توانند با دانشجو ارتباط برقرار کنند.
مرحوم استاد «همایی» در کتابی نوشته است: «من اگر بی سواد باشم چاره دارد می روم کتاب می خوانم؛ ولی اگر انسان نباشم چه کنم.» در مورد دانشجویان ادبیات هم وضعیت خیلی مساعد نیست تعداد زیادی از آن ها تنها رشته ادبیات را بعنوان یک انتخاب در ۱۰۰ رشته دانشگاه انتخاب کرده اند و قبول شده اند. بنابراین خیلی نمی توان انتظار داشت که نگرش به ادبیات در دوران ما مطلوب باشد.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.