خانه » پیشنهاد سردبیر » گفتگو با «عبدالعلی بهزاد» از چهره های فرهنگی استان به بهانه مرگ استاد «رضا میری»/ادیب آشنا

گفتگو با «عبدالعلی بهزاد» از چهره های فرهنگی استان به بهانه مرگ استاد «رضا میری»/ادیب آشنا

پنجشنبه ۱۶  آذر ۱۳۹۶   شماره ۷۳۸

سمیه انصاری فر: « شصت و پنج سال پیش هنوز دست چپ و راستم را نشناخته بودم که قلم بر دست به کاغذی خط دار نقش آرزو می زدم، نه کودکانه که چون نقاشی بچه های دبستان در کلاس بالا، پدرم مشوقم بود، بی نهایت بزرگوارانه و بعدها در دبستان به شعر علاقمند شده و با نقاشی توامش دانسته راه دنیای پر از رویای هنر مینیاتور را یافتم. سپس بــه شعر پرداخته، آن چه می دانــم، اینست که شـاید با نوشتن کلامی موزون رنج بودن آسانتر می شود. استاد گرامی ام جناب آقای یدالله تبریزی همواره راهنما و دستگیرم هستند، الحمدلله و اکنون دست به گریبان با عوارض پیری و هنوز زنده ام، و بهار هفتاد و دوسالگی را در پیش رو دارم و در دانشکده ی اجتماع شاگردی مشتاقم، شاید به کعبه نرسم. اراک، سیدرضا میری، ۱۳۸۲»

این یادداشت کوتاه را زنده یاد استاد «سید رضا میری» در کتاب «کِلک و کلام» در مقدمه اشعار خود نوشته اند. چهره ادیب و فرهنگی ای که به تازگی دار فانی را وداع گفته است شاعری که از همان جوانی به صورت مستمر در جلسات شعرخوانی حضور داشت و عضو اولین انجمن های ادبی شهر اراک بود.
وی در تاسیس انجمن های ادبی «نور»، «نکیسا» و انجمن «ادب و هنر شهر اراک» حضور موثر داشت. وی همچنان دلبسته شعر کلاسیک بود و این اواخر مجموعه شعر او به نام «دفتر آشنا» در دست چاپ بود که بیماری مجال دیدن آن را به وی نداد.
استاد سیدرضا میری در سن ۸۴ سالگی و در اثر بیماری سرطان در آذرماه سال ۹۶ دار فانی را وداع گفت. یاد کردن از اساتید و چهره های فرهنگی که با فروتنی و بدون حاشیه در حال کار هستند و همچنان چراغ گردهمایی های ادبی و فرهنگی را روشن نگاه داشته اند زمانی شایسته است که آن ها در قید حیات هستند و نگاه به زندگی و آثار مثبتشان در این عرصه آن هم زمانی که دیگر از وجودشان بی بهره ایم کم لطفی است؛ غربت چهره های فرهنگی و ادبی در شهر ما دیگر به یک رسم نامبارک تبدیل شده و حالا در مجالی که از دست رفته است به گفتگو با دوست نزدیک استاد میری نشسته ایم. مهندس عبدالعلی بهزاد دوست نزدیک استاد و یکی از چهره های فرهنگی و از نخبگان حوزه صنعت است که تالیفات متعددی نیز دارد. او که دلبسته شعر و ادب نیز هست از بی توجهی ها به فرهنگ و ادب شهر انتقاد دارد و معتقد است که خیلی از چهره های فاخر و ادیب این شهر بدون شناسایی در دوران حیات و در غربت از دنیا می روند.
وی در معرفی استاد میری اینگونه می گوید: وی کارمند بازنشسته بانک ملی بود. کار هنری را از نقاشی و بعد مینیاتور آغاز کرد و بعد از آن وارد حوزه شعر و ادب شد و در قالب های مختلف کلاسیک چون غزل، مثنوی و رباعی شعر می سرود.
بهزاد ادامه می دهد: استاد میری در بسیاری از انجمن های ادبی عضو بودند و عضو هیات موسس سه انجمن ادبی نکیسا، نور و انجمن ادب و هنر اراک بودند که به طور مشخص بنیانگزار و مبدع انجمن ادب و هنر اراک بودند و با وجود پیشنهاد برای ریاست انجمن ها این پیشنهاد را قبول نکردند؛ ولی بیشترین حمایت ها از سوی وی بود.
وی با بیان اینکه ظرفیت های وجودی و روحیات هر فرد مسیر زندگی او را مشخص می کند، اضافه کرد: در مورد زنده یاد میری این قلیانات و روحیات به سمت مثبت حرکت می کرد. وی معتقد بود که ادبیات ماندگار است و سخن اگر در قالب شعر و موضوعیت باشد در اذهان باقی می ماند.
بهزاد افزود: جوانگرایی از مهم ترین شاخصه های رفتاری و نگرشی استاد بود به همین دلیل بیشترین انگیزه اش در انجمن ادب و هنر شهر اراک این مسئله بود و هر جوانی که به وی رجوع می کرد خالصانه کمک و راهنمایی اش می کرد.
وی در خصوص فعالیت انجمن ادب و هنر اراک گفت: این انجمن نزدیک به سه سال پیش به پیشنهاد استاد میری تاسیس و زمینه اصلی فعالیتش ادبیات بود؛ ولی در ظرفیت های موسیقیایی نیز فعال بود و استاد در جذب نخبگان بومی و غیر بومی ساکن در اراک بسیار تلاش می کرد.
این شاعر و ادیب اراکی ادامه داد: وی مینیاتوریست بودند و در این زمینه نیز آثار باارزشی دارد همچنین در حوزه فرش کارشناس خبره ای بود. در زمانی که یکی از کاخ موزه های بزرگ ایران قرار بود فرش هایش را قیمت گذاری کند وی به همراه دو نفر دیگر از سراسر بعنوان کارشناس حضور داشتند.
بهزاد افزود: وی این اواخر شیفته خوشنویسی و خطاطی شده بود و از قضا در این حوزه نیز با توجه به کسالت موفق بودند.
وی ادامه داد: طرز تفکر او در ادبیات خاص و در جهت توجه به اخلاق بود بدون تظاهر به مرشد بودن، هرگز در خلاف ادب سخنی نمی گفت از دیگر ویژگی های استاد سنگ صبور و همراز بودن دوستان و سطح ارتباطاتش با مردم بسیار خوب بود. وی همچنین روحیه خیرخواهانه داشت و اغلب اقدامات نیکوکارانه اش با حفظ کرامت افراد بود.
بهزاد گفت: آدمی در این حد از وارستگی که تمامی توجه اش به معنویات بود همواره اعتقاد داشت که باید اثری از او برای زمانی که نیست به یادگار بماند بنابراین مجموعه شعر وی با عنوان «دفتر آشنا» به کوشش دکتر ایزدیار جمع آوری شد و چه حیف که کتاب را ندید و تنها کاری که شد در مراسم ختمش از ماکت کتاب رونمایی شد.
وی ادامه داد: استاد میری نگاه بسیار مثبتی به مسائل و پیرامون داشت و مثبت اندیشی شاخصه اصلی زندگی وی بود. از نگرانی هایش برای حوزه فرهنگ و ادب شهر اراک بی توجهی ها و عدم حمایت ها بود و به طور جد تمام توصیه اش به حفظ و نگهداری انجمن های ادبی بود.
بهزاد در پاسخ به این سوال که چرا چهره های ادبی و فرهنگی این شهر در غربت از دنیا می روند و بعد از مرگ ممکن است یادی از آن ها شود، گفت: متاسفانه این شرایط وجود دارد شاید خود استان مرکزی به طور تقریبی به اندازه سایر استان ها شخصیت برجسته داشته باشد؛ ولی اگر دقت کنیم می بینیم که این افراد در خود اراک رشد و نمو نداشتند و در جای دیگر پرورش یافته و شناخته شدند. در واقع محیط اراک به طور ژنتیک خوب است؛ ولی فضا و محیط نگهدارنده برای چهره ها و نخبگان مساعد نیست.
وی ادامه داد: متاسفانه متولیان و مدعیان فرهنگ اراک و استان سهل انگار هستند و هیچ فردی را نمی شناسند و بسیاری از چهره های فرهنگی و ادبی در غربت کامل فوت می کنند در حالیکه مسئولین و متولیان فرهنگ و هنر امکانات و تجهیزات را در اختیار دارند تا برای این حوزه کار کنند ولی دریغ از اینکه توجهی به این بخش داشته باشند.
بهزاد تصریح کرد: من معتقدم آمار جمعیت اراک منفی است زیرا مهاجرت نخبگان از آن زیاد است و جای خالی این افراد را کسانی پر می کنند که نخبه نیستند بنابراین این سوال پیش می آید که شهری که این آمار درخشان را دارد چرا به این حد از مشکل رسیده به طوریکه که هر کسی ذره ای احساس توانایی کند تصمیم می گیرد از این شهر برود.
این روزها شهر اراک یکی از چهره های آرام، متین و دلسوز ادبی و فرهنگی خود را از دست داده است و کاش توجه به گنجینه این افراد در زمان حیات مورد توجه باشد.
نمی بندم به رویت دیدگان را تا بمیرم/ نمی میرم مگر در آبی دریا بمیرم
که چشمانت بود دریا، نگاهت طیف امید/ شوم تا حلقه رنگین کمان آنجا بمیرم
من آن قویم که زیبا زاد وهم زیبا بمیرد/ چو می خواهم به دریای تو من زیبا بمیرم
امیدی بسته بودم تا ز دریای نگاهت/ بگیرم گوهر عشقی و در رویا بمیرم
ندیدم چون نشان عشق در ژرفای دریا/ در عمق ناامیدی بی گمان فردا بمیرم
شکست آیینه عشقم ز سردی نگاهت/ یقین در تکه های آینه صدها بمیرم
شنیدم « میری» آزرده می گفت این سخن را/ به زعم گفته ام خواهی اگر حالا بمیرم
شعر « گر تو خواهی» از استاد سید رضا میری

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.