خانه » جدیدترین » کورسویی در محفل

کورسویی در محفل

پنجشنبه ۱۶  آذر ۱۳۹۶   شماره ۷۳۸

آرش زرنیخی.کارگردان تئاتر و مدرس دانشگاه

تاثیر محافل ادبی و فرهنگی در تاریخ معاصر ما انکارناپذیر است. عدم وابستگی های دولتی، عشق و احساسات زلال اعضایش به فرهنگ و ادب ایرانی و همچنین خانه نشین بودن اینگونه گردهمایی ها باعث می شود تا فارغ از فرسایش های بوروکراتیک ، انجمنی تشکیل شود ، اهدافی برای خود مشخص کند و بهانه ای باشد برای محفلی که به دور از هر گونه خوش آمد یا نیامدی، در حد بضاعتش شعله ادبیات و فرهنگ کهن ایرانی را روشن نگه دارد . پرسش نخست درباره شکل گیری محفل های ادبی و فرهنگی این است که مگر لااقل در محدوده زمانی ادبیات معاصر ما یکی از وظایف دولت ها صیانت و ترویج فرهنگ و ادب نیست؟مگر بودجه فرهنگی تخصیص داده نمی شود تا در سراسر مملکت ریل گذاری فرهنگی انجام شود تا رفت و آمد اهل قلم و تعاطی فرهنگی به آسانی انجام شود ؟ پاسخ این پرسش شفاف و تشکیل انجمن ها و محفل های ادبی خانگی دلیل قاطعی بر قهر سردی است که مبین کارآمد نبودن های سیستم فرهنگی در تاریخ معاصر ایران و البته به رسمیت نشناختن این ساختارها از سوی صاحب نظران و قلم ورزان است. فرهنگ ، این کهنه ارثیه اجدادی بقول اخوان ثالث: روح مجروح قبیله ماست کز قتل عام هولناک قرن ها جسته ! گویا محفل سازان هم دریافته اند که در روزگار معاصر نیز همچنان سنت سینه به سینه بسیار کارآمدتر از ساختارهای دولتی است . بقول حافظ: آه از آن جور و تطاول که در این دامگه است ، آه از آن سوز و نیازی که در آن محفل بود. در اراک ما نیز سترگ مردانی بوده و هستند که محفل دار و جریان ساز بوده وهستند. بزرگانی چون زنده یادان عطاالله مجدی ومحمدرضا محتاط. خاطرم هست که روزی با استاد محتاط در کتابخانه اش نشسته بودیم و وی می گفت : فلانی من در همین زیر زمین جشن مهرگان برگزار می کنم ، جشن سده برگزار می کنم و . . . پیش از برگزاریشان هم برای همه مقامات ذیربط یک دعوتنامه رسمی می فرستم تا فردا نگویند محتاط دارد کار خــلاف قانون می کند. می خواهم بیایند، ببینند و بـدانند که اینجا هرچه هست عشق به ایران و فــرهنگ ایـرانی است ولاغیر. پر بیراه نیست اگر جریان دوام فرهنگ و ادب ایران را در همین انجمن ها جستجو کنیم. چنانکه اسلاف فرهنگی معاصر نیز لزوم این مجموع نشستن ها را لازم دیدند. زنده یاد ملک الشعرای بهار انجمن جرگه دانشوری را بنیان نهاد و خروجی اش مجله وزین ادبی دانشکده در ادبیات ایران شد . همچنین گروه ربعه که به مرکزیت صادق هدایت شکل گرفت . گروهی که برای ابراز عقیده مقابل گروه سبعه شکل می گیرد. یعنی صادق هدایت، مجتبی مینوی ، مسعود فرزاد و بزرگ علوی در مقابل بزرگانی همچون بدیع الزمان فروزانفر و سعید نفیسی. وجود اینچنین جریان هایی در دل فرهنگ یک کشور به خوبی نشان می دهد که همــواره مردان وزنـان دغدغه داری بوده و هستند که بدون اعتنا به خوش آمد و نیامد های اداری مرسوم، بدنه فرهنگ را ترمیم می کنند تا بقول اخوان: این پوستین کهنه، یادگار ژنده پیر از روزگاران غبار آلود، این سالخورد جاودان مانند به دست نسل های بعدی برسد. افسوس که بهانه قلم زدن خیلی وقت ها مرگ عزیزانی است که با رفتنشان شعله یک محفل دیگر خاموش می شود ۱۳ آذر ۹۶ مسجد حاج آقا صابر اراک مملو از مردان و زنان فرهنگ و ادب دوستی بود که برای شرکت در مراسم یادبود مودب مردی از تبار شعر و رنگ و عشق آمده بودند. زنده یاد رضا میری که متاسفانه در آخرین دیدارمان از آن پیرمرد شیک پوش، درد پیوسته ای در چهره بود و حسرت کتابهای ناخوانده ای در نفس. سالهای بسیاری از آشنایی خانوادگی نگارنده با آن زنده یاد می گذرد. زنده یاد رضا میری را به گمان نگارنده پیش از آنکه شاعر ونقاش بدانیم و بخوانیمش مهمترین ویژگی او محفل داریش در ادبیات بود. محفلی که حتی پاتوق برخی از استادان دانشگاه بود و گاه به زخمه سازی مترنم می شد و از بحث های ادبی منعم. نکته ای که پس از پایان مراسم در ذهن و دهان حاضران می گشت افسوس و دریغ از مرگ بزرگانی همچون محمد رضا محتاط، مرتضی ذبیحی، دکتر سعید قاضی سعیدی، چوبندیان و. . . بود، نیز جایگزین نداشتن ایشان در جامعه فرهنگ امروز اراک. مرگ میری بهانه خوب و تلخی بر تاکید و اهمیت مسئله فرهنگ است که این روزها به امید خدا رها شده و خاموش شدن چراغ هر محفل ادبی به کم رمق تر شدن فرهنگ در اراک می انجامد. بی گمان به طور مکرر این پرسش و مطالبه مطرح است که بنا نیست بودجه فرهنگی صرفا صرف حقوق دادن به کارمندان یک سیستم برای روشن نگه داشتن چراغ ویترین عناوینی اداری شود.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.