خانه » پیشنهاد سردبیر » گفتگو با «سینا خانبابایی» به بهانه برگزاری نمایشگاه مفهومی عکس «زُبآدم»/زباله های درون ما

گفتگو با «سینا خانبابایی» به بهانه برگزاری نمایشگاه مفهومی عکس «زُبآدم»/زباله های درون ما

چهارشنبه ۳ خرداد ۹۶ شماره ۵۹۴
***
وقایع استان
سمیه انصاری فر
***
«زیپ»، «زنگوله»، «بطری واره»، «هیس در و دیوارهای شهر حضور دارند»، نمایشگاه هایی در چند سال اخیر بودند که تجربه های متفاوتی از ارائه هنر مفهومی برای مخاطب داشتند. سینا خانبابایی ایده پرداز این نمایشگاه ها این تجربه را در نمایشگاه مفهومی عکس «زُبآدم» به صورت انفرادی دنبال کرده است. اشیایی که در اطراف ما وجود دارند و ما به راحتی از کنارشان رد می شویم هر کدام نشان دهنده افکار و عقاید یک منطقه هستند زیرا هر شی یک ناخودآگاه و خود آگاه جمعی دارد. برخی اشیا در فرهنگ ها مفاهیم و کاربرد مختلف دارد. شی برای من بهترین ابزار است تا بتوان انسان را حذف کرد زیرا دیگر درگیر جنسیت، قومیت، ایدئولوژی، ملیت نیستم و هیچ جهت گیری به من نسبت داده نمی شود. این اعتقاد کلی این هنرمند جوان است. او دلبستگی عجیبی به اشیا دارد و در عکس ها، فیلم ها، شعرها، نقاشی ها و مجسمه هایش اشیا مهم هستند. به بهانه برگزاری نمایشگاه مفهومی عکس زبآدم با وی به گفتگو نشستیم. نمایشگاه از هفت عکس در قطع بزرگ تشکیل شده که سیاه و سفید بودن و آدم هایی که درون کیسه های زباله قرار دارند مشخصه مشترک آن هاست بعد از آن نمایشگاه به یک ویدئو آرت ختم می شود.

در مورد نمایشگاه و مفهومی که به دنبال تولید آن بودید بگویید؟
در این نمایشگاه نیز مانند سایر نمایشگاه های انفرادی و گروهی سه سال اخیر، من به دنبال تولید یک مفهوم هستم. البته قرار بود این نمایشگاه به صورت پرفورمنس باشد ولی از آنجاییکه جمع آوری تعداد مورد نظر برای پنج روز متوالی و در چند ساعت پیوسته دشوار بود، تصمیم گرفتم که از عکس به جای پرفورمنس استفاده کنم بعد از آن بک گراند عکس ها را گرفتم و آن ها را در صفحه سفیدی قرار دادم. اما اینکه ایده شکل گیری آن از کجا آمد باید بگویم در زندگی همه ما انسان ها مکث هایی وجود دارد که باعث رکود و آسیب به زندگی می شود. از دید من این مکث ها مانند دوختن یک کیسه زباله به تن است. البته برای هنر مفهومی نمی توان فقط یک مفهوم ارائه داد؛ ولی یک نتیجه که می توان از این عکس ها و در نهایت ویدئو آرت گرفت این است که انسان ها در زندگیشان کیسه زباله ندارند؛ ولی گاه یک مکث از سوی خودشان یا دیگران باعث می شود که بر روی یک واقعه گیر کرده و یک کیسه زباله به تن خود بدوزند و سالیان سال با آن زندگی و هر روز هم انباشته ترش کنند. این کیسه زباله می تواند خاطره باشد یا گذشته حتی می تواند ارث و عادتی که به ما رسیده نیز باشد.

چطور این مفاهیم و تاکیدها را در عکس ها آوردید در مورد انتخاب شرایط و وضعیتی که هر کدام از عکس ها نشان دهنده آن است( در واقع در مورد کیسه های زباله) توضیح دهید؟
در اولین عکس دختری درون کیسه زباله است و دارد موسیقی گوش می دهد این یعنی اینکه موسیقی که گوش می دهد موسیقی مناسبی نیست و ممکن است به او احساس منفی و بد دهد و این موسیقی بد یک انباشت زباله غلط است. در مورد عکس بعدی که پسری درون کیسه زباله تابلوی ورود ممنوع در دست دارد باید به این اشاره کرد این زباله ها اینقدر برایش باارزش شده است که دلش نمی خواهد کسی به نزدیکی او راه پیدا کند، در یکی از عکس ها خانواده ای را می بینیم که همگی از بزرگ و کوچک درون کیسه هستند این نشان دهنده همان تاثیر خانواده در نگاه اعضای خانواده و دیکته بعضی امور به اجبار است. یا در عکسی که زنی از درون کیسه به صندلی خالی نگاه می کند شاید صندلی نشانه فردی که نیست و یا یک خاطره از گذشته باشد. در عکس دیگر خانمی بیرون را جارو می کند ولی خودش اسیر یک کیسه زباله است. یا در عکس آخر که مرد درون کیسه زباله در حال کتاب خواندن است که اشاره به این دارد که هر کتابی نمی تواند ارزش خواندن داشته و مناسب باشد.

پس به نوعی در هر عکس به دنبال انباشتی هستید که هر فردی در کیسه زباله اش خواهد داشت؟
بله ما چیزهایی را که نیاز نداریم را داخل کیسه می ریزیم و جمع می کنیم مثل خاطراتی آزاردهنده یا رفتارهای ازار دهنده.
در این نمایشگاه غیر از عکس هایی که توضیح دادید یک عکس از خودتان در حال عکاسی هست، شما هم درون کیسه زباله هستید توضیح دهید چرا مخاطب در بدو ورود این عکس را می بیند و بقیه عکس ها پشت به مخاطب نصب شده اند؟
من می خواستم مخاطب در مواجهه اول چیزی را نبیند و فقط یک عکاس را ببیند که در کیسه زباله در حال عکاسی است و دارد از او عکس می گیرد وقتی که مخاطب بر می گردد دیگر عکاس را نمی بیند بلکه حالا تک تک عکس ها از آدم ها و شرایط مختلف را می بیند. شاید یکی از آدم ها خودمان باشیم که ممکن است این عکاس از او عکس بگیرد. البته خود این عکاس هم یکبار در معرض دوربین یک عکاس دیگر قرار گرفته است. برای من این عکس ها به منزله نگاهی دوباره و انتقاد از شرایط است.

در واقع شما در این نمایشگاه نگاه انتقادی دارید؟
بله و من برای نشان دادن آن از اشیــا استفاده کرده ام. اشیا اینجا هویتشان را از دست نداده اند برعکس این آدم ها هستند که رنگشان را از دست داده اند. خود این اشیا یک نوع دریچه هستند برای ورود به انتقاد از آدم ها فرقی نمی کند با هر عقیده و ایده ای، حتی انتقاد از خودم.

اشیا چطور این پتانسیل را دارند که با آن ها دست به نقد انسان ها و شرایطشان زد؟
به نظر من در تک تک اشیایی که دیده می شود یک عنصر انسانی وجود دارد. مثلا انسان برای راحت طلبی و آسایش خود صندلی را خلق کرد. اشیا همواره دارای یک نمود بیرونی از بشر هستند و نشان می دهند که چه طور انسان دست به خلق زده و خالق چه چیزی را از خلق جهانش می خواسته است؟ آن چیز می تواند راحتی، آسایش، خودخواهی، امنیت و هر چیزی باشد. بنابراین با همان شی می توان انسان را نقد کرد و بدون اشاره مستقیم از دلالت ضمنی یک شی به انسان یا یک ویژگی او استفاده کرد و یا در مقام تشبیه آن را به کار برد.

با توجه به اینکه می گویید شما خودتان را نیز نقد کرده اید در هنر مدرن چقدر انتقاد از خود مهم است؟
شاید شالوده هنر مدرن این بود که نویسنده یا هنرمند خودش را روی تختی می گذاشت و سلاخی می کرد تا بتواند به درونیات بشر برسد چیزی که تا قبل از هنر مدرن نبوده است. نمونه هایی از این دست در ادبیات بسیار دیده می شود. چه در بوف کور صادق هدایت که به نوعی سلاخی روح خودش است چه بر سنگی بر گوری جلال آل احمد که باز هم انتقاد از خودش است. من در این نمایشگاه ابتدا خود را نقد کرده ام بعد دیگران را. انتقاد من به همان انباشت های اشتباه در زندگیمان است که رهایشان نمی کنیم. من به فردیت به شدت اعتقاد دارم ولی اگر فردیت آلوده شود به دیگران نیز سرایت می کند و باعث گندیدن روح می شود.

در آخرین بخش نمایشگاه شما با یک ویدئو آرت مواجه می شویم در مورد آن هم توضیح دهید؟
ویدئو آرت کلیت کار است یک آدم را می بینیم که می آید چیزی در دست هایش ندارد، کیسه زباله ای را می بیند به درون آن می رود و برای لحظاتی در آن می ماند بعد بیرون می آید، رنگ ها از بین می رود و این آدم دوباره به راه می افتد؛ ولی این بار یک کیسه زباله پر را با خود حمل می کند.

با توجه به تاکید شما به هنر مفهومی در مورد این دلبستگی توضیح دهید و اینکه چرا کمتر هنرمندی به دنبال این هنر می رود؟
من نه خود را شاعر می دانم نه عکاس، نه فیلمساز و نه نقاش و مجسمه ساز. به نظر من در هنر مفهومی شما فقط هنرمندی و تمام این ها ابزاری است برای بیان مفهومی که به دنبالش هستی. از نظر من وقتی می خواهیم یک هنر مفهومی خلق کنیم نباید صرفا یک کارگردان یا نقاش بود باید دائما با هر روزمان، تاریخمان، علوم مختلف چه اجتماعی چه انسانی چه علوم پایه دیگر در ارتباط بود زیرا این ها در رابطه مستقیم با مفاهیم است. همین، کار را برای خیلی سخت می کند. دیگر اینکه تکنولوژی باید وارد هنر مفهومی شود. نقطه ضعفی که در اراک به شدت دیده می شود این است که سالن های ما از تکنولوژی خالی است و حتی برای تهیه یک ویدئو پروژکشن نیز ما مشکل داریم. اگر امکانش بود من از لیزر و مواد شیمیایی نیز در نمایشگاه هایم استفاده می کردم این مساله در دنیا پیش پاافتاده است؛ ولی در ایران و خصوصا اراک چیز عجیبی به نظر می آید. در دنیا یک هنرمند ممکن است یکباره مرز بین یک تکنیسین شیمی و یک تکنیسین برق را بردارد. همه چیز برای هنرمند ابزاری برای رسیدن به محتوا و تولید مفهوم جدید است. متاسفانه هنرمندان ایرانی به شدت تکنیک گرا هستند و تولید مفهوم برایشان دردسر دارد. البته فرم هم مهم است ولی در هنر مفهومی؛ محتوا و مفهوم به فرم ارجحیت دارد و وقتی تولید شود فرم هم مجبور به همخوانی با آن می شود.

در مورد نام نمایشگاهتان زبآدم بگویید چقدر در راستای مفهوم تولیدی آن است؟
باید گفت در زبان شناسی یکی از مشکلاتی که زبان فارسی دارد این است که در پله های سوم و چهارم ساخت زبان که ساخت مفهوم است دچار مشکل می شود و در تولید مفهوم ناتوان است. ما دائما یا مفاهیم را از دیگران قرض می کنیم و یا از کلماتی که بار مفهومی گذشته دارند استفاده می کنیم ما کلمه جدید به ندرت می سازیم زیرا برای ساخت کلمه جدید نیاز به مفهوم جدید است. زبآدم که مفهومی از زباله و آدم است یعنی همان چیزی که نمایشگاه به دنبالش است. در اینجا می بینیم مفهوم کلمه ای هم تولید شده است.

در این نمایشگاه هم مانند چهار نمایشگاه قبلی موسیقی ساخته شده است. چرا و این موسیقی چقدر در راستای مفهوم مورد نظر شما بود؟
بله، برای همه نمایشگاه ها موسیقی ساخته می شود زیرا نمی خواهیم هیچ چیز خارج از این مفهومی که تولید می کنیم وارد کار شود. موسیقی به شدت به محتوا تاکید می کند مثلا پایه ای که زده می شود انگار در آن لحظه دارد چیزی پرتاب می شود به داخل کیسه زباله ، موسیقی در فرم چون انتخاب سازها نت بندی و ترکیب سازها نیز با محتوا همخوانی دارد.

شما چند نمایشگاه گروهی و انفرادی داشته اید، چرا تصمیم گرفتید این نمایشگاه را نیز انفرادی برگزار کنید؟
شاید در دفعات اول ترجیح می دادم که دوستان دیگری که در کارهایی مثل نقاشی و عکاسی حرفه ای هستند این بخش ها را انجام دهند و من کار چیدمان و پرفورمنس را، البته من در این موارد نیز فعالیت دارم ولی آن زمان این تصمیم را گرفتم؛ ولی در انجام کار گروهی مشکل این بود که باید دوستان همراهم در ابتدا مفهوم کلمه، نماد و جهان بینی فلسفه را به خوبی می دانستند تا می شد روی آثار مانور داد برای همین در این مسیر گاه با چالش هایی رو به رو می شدیم بنابراین کم کم تصمیم گرفتم که مفاهیم مورد نظرم را شخصی و برای خودم بکنم و تنها بخش غیر تجسمی کار یعنی موسیقی را به دوست حرفه ای تری بدهم. «زبآدم» نمایشگاه مفهومی عکس سینا خانبابایی با آهنگسازی میثم سهیلی مقدم یکم تا پنجم خرداد ماه در فرهنگسرای آیینه اراک دایر است.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.