خانه » پیشنهاد سردبیر » گزارشی از روزهای شلوغ تئاتر در اراک و نمایش هایی که این روزها روی صحنه می روند/با سرعت نور

گزارشی از روزهای شلوغ تئاتر در اراک و نمایش هایی که این روزها روی صحنه می روند/با سرعت نور

شنبه ۲۱ مرداد ۹۶   شماره ۶۵۲

***

وقایع استان

سحر یاری

***

هفته ای که گذشت یکی از هفته های شلوغ تئاتر در اراک بود. تب اجراهای عموم همیشه در استان مرکزی با نزدیک شدن به جشنواره استانی تئاتر بالا می رود. این را دیگر مخاطبین تئاتر نیز می دانند که اگر دلشان بخواهد تئاتر ببینند بیشتر باید دلخوش به یکی دو ماه آخر تابستان باشند که با سرعتی سرسام آور و پشت سر هم نمایش به روی صحنه می رود؛ این مسئله هم برای مخاطب و هم برای گروه های اجرایی دردسر ساز است. برای مخاطب از این بابت که در این فرصت فشرده اجراها ممکن است نتواند اجراهای گروه مورد علاقه اش را ببیند و یا آنچه می بیند یک کار عجولانه است که به دلیل فرصت کم هنوز به پختگی نرسید و قرار است در همین اجراها کامل شود زیرا غایت نهایی شرکت در جشنواره است. برای همین مخاطب خود متوجه می شود که از سوی کارگردان و گروه اجرایی خیلی جدی نگرفته شده است. این تداخل اجراها و همزمانیشان باعث شد که حتی برخی برای دیدن تئاتری دیگر بیایند و به طور اشتباه بلیت تئاتر دیگر را تهیه کنند. بدون شک این پراکندگی خیلی منطقی نیست. ده ماه در سال کل اجراهای استان به تعداد انگشتان دست هم نمی رسد آن گاه یک ماه در سال به ناگاه در یک روز شاهد اجراهایی بیشتر از تعداد انگشتان دست هستیم.
اما به غیر از این، مشکل نبود سالن نیز در این روزها چالش بزرگی برای گروه های نمایشی است. هم اکنون بغیر از سالن آمفی تئاتر فرهنگسرا آیینه که تنها مکان استاندارد اجرای تئاتر آن هم فقط به صورت قاب صحنه ای در اراک است دیگر هیچ سالن و یا باکسی برای روی صحنه بردن این نمایش ها نیست. همین کمبودها در کنار تعداد بالای اجراها باعث شده تا گروه های نمایشی از هر مکانی که امکان اجرا بردن نمایش در آن باشد استفاده کنند. از خروجی سالن آمفی تئاتر فرهنگسرای آیینه تا سالن امتحانات دانشگاه علمی کابردی و حتی زیرزمین حوزه هنری. مکان هایی که هم بر کیفیت کار گروه های اجرایی و هم بر دریافت مخاطب تاثیر دارد. هم اکنون بغیر از نمایش «کلبه بابا کرم» که در آمفی تئاتر فرهنگسرا اجرا می رود. بقیه اجراها در سالن هایی که حتی شبیه سالن نمایش نیستند به اجرا می روند. نمایش «این مکان مجهز به دوربین مداربسته است» به نویسندگی و کارگردانی شهرام سلطانی و نمایش «سینیور» به نویسندگی عابد حدودی و کارگردانی حشمت الله زارعی هر دو در سالن پروفسور حسابی فرهنگسرای آیینه اجرا می رود سالنی که چند کاربری متعدد در دانشگاه فرهنگ و هنر دارد این سالن در میان اهالی تئاتر استان معروف است سالنی که در تمام سال های گذشته بعنوان بلک باکس در اراک برای اجراهای نمایش استفاده می شده است. برای تبدیل این سالن به بلک باکس ابتدا باید تمام دیوارها و پنجره های آن را با پارچه سیاه پوشاند و با داربست برای نشستن تماشاچیان سکو آماده کرد و معمولا این تمهیدات از همان روزهای شلوغی اجراهای عموم انجام و تا پایان جشنواره ادامه داشت؛ ولی امسال متاسفانه دیده می شود که این تمهید نیز در نظر گرفته نشده و تنها چیزی که وجود دارد چند ردیف صندلی پلاستیکی پشت هم چیده شده است که در نهایت خیلی ها تا آخر نمایش روی آن بند نمی شوند و مجبورند برای دیدن نمایش مخصوصا وقت هایی که میزانسن های کف صحنه است بلند شوند و پابلندی کنند تا چیزی ببیند. البته امکان اجرای این نمایش های مذکور در قاب صحنه ای نیز بود؛ ولی بخاطر تراکم اجراها و دکور سنگین یکی از نمایش ها سالن آمفی تئاتر در دسترس گروه های دیگر نبود.
نمایش « برزخ تا سپیده دمان» نیز یکی از نمایش های اجرایی است که به علت فرم و دو سویه بودنش نیاز ضروری به سالن باکس دارد که با امکانات موجود تنها جایی که می شد این نمایش را اجرا رفت و مخاطب را در دو سو نشاند خروجی سالن آمفی تئاتر بود که دو ردیف پله های خروجی دو طرفش و فضای خالی میانش این امکان را فراهم می کرد. مکانی که نه تنها ظرفیت ۴۰ تماشاچی بلکه هیچ تجیهزاتی ندارد. در مورد اجراها در زیرزمین حوزه هنری که حتی همین شرایط موجود در این دو سالن گفته شده را ندارد هم بهتر است حرفی زده نشود چون اصولا آنجا مکانی نیست که مخاطب تئاتر خیلی با آن آشنا باشد و اغلب اجرا در آن مکان تنها به منزله تامین شرط اجرای عموم برای حضور در جشنواره است نه ذات خود اجرای عموم.
همانطور که گفته شد نمایش های متعددی این روزها بر روی صحنه است و نمایش های دیگری نیز در نوبت اجرا هستند. درادامه نگاهی کوتاه داریم به چند نمایشی که اخیرا روی صحنه رفته اند.
نمایش «این مکان مجهز به دوربین مداربسته است» از روز دوازدهم اجرای خود را آغاز کرد و امروز آخرین روز اجرای آن است. نمایش روایتگر رابطه سه دوست است. دو دختر و یک پسر که حضور یک مرد دیگر بر نوع روابط آن ها تاثیر می گذارد. دو دختر دانشجو در یک خوابگاهِ در حال تعمیر که تعطیل است مانده اند و با گول زدن نگهبان آنجا نامزد یکیشان را با خود به درون خوابگاه می آورند. در این میان مشخص می شود که پسر بدون اطلاع نامزد خود با همکاری دوست نامزدش مقداری از طلا از طلافروشی ناپدری اش دزیده اند و کیف را در خوابگاه پنهان کرده اند؛ ولی زمانی که به سراغ پول ها می روند متوجه می شوند که کیف نیست. در ابتدا به یکدیگر شک می کنند و بعد با ورود نگهبان و اینکه او از تمام ماجراها با خبر است معادلات بهم می خورد و کم کم روی دیگری از خیانت دوستان به یکدیگر آشکار می شود. شهرام سلطانی در این نمایش سعی کرده است تا یک آسیب اجتماعی ناشی از فقر را به رخ بکشد؛ این نمایش نیز مانند دیگر نمایش های نوشته و کارگردانی شده از سوی او با فضایی رئال همراه است. انگار سلطانی همان آدم ها را از توی خیابان و کوچه برداشته است و در صحنه گذاشته ؛ ولی مسئله این است که آیا صرف اینکه بگوییم فضای کارمان رئال است. می تواند دلیل بر باورپذیری آنچه باشد که روایت می شود و قابل قبول؟ کار شهرام سلطانی در برابر کاری چون بوتیک و کی؟ که تم هایی اینچنینی داشت در شخصیت پردازی و باور پذیری موقعیت های پیش آمده ضعیف بود. برخی اتفاق های رخ داده بدون هیچ رابطه علت و معلولی وارد ماجرا شده بود و برخی واکنش های شخصیت ها بعد از آشکار شدن مسائل قابل قبول نبود و حتی علت رخ دادن بسیاری از مسائل… عمق روابط در این نمایش نشان داده نمی شد و غیر از متن بازی ها نیز در آن بی تاثیر نبودند. به نظر می رسید بازیگران هیچ درکی از موقعیت ها ندارند و فقط داد و بیداد می کنند و عصبانی می شوند حتی شوخی ها و سرخوشی هایشان نیز از این دست بود. گاه حتی به نظر می آمد آنها تکه کلام ها را بداهه می گویند. قطعا هر بداهه گویی و نشستن آن در کار یعنی اشکال در ساختار و متن. بازی گرفتن از پوریا رضایی در نقشی که این سال ها اغلب نزدیک به آن را بازی کرده نیز شاید در لحظاتی از مخاطب خنده می گرفت؛ ولی چیزی از تکرار و تیپ سازی آن هم به مدد لهجه و ژست در روی صحنه نبود. این نمایش می توانست با کمی تمرکز بر روی نمایشنامه و پر کردن حفره ها از جمله هتل یا خوابگاه بودن آن مکان، دلیل منطقی برای رابطه هر یک از دخترها با نگهبان پیر، سنتی و بی سواد خوابگاه و … و کمی تلاش بازیگران برای واقعی جلوه دادن شرایط موجود و حذف حرکات و کلام های اضافه به یک اجرای چارچوب دار و منطم رسید نه اینکه با یک شلختگی محض برای صحنه رو به رو بود.
نمایش دیگر نمایش «سینیور» است. این کار را عابد حدودی نوشته و حشمت زارعی کارگردانی اش کرده است. این نمایش داستان ژنرال آمریکایی را روایت می کند که در جنگ ویتنام بدون هیچ دل رحمی حتی کودکان را نیز به آتش می بسته است. او حالا دوران بازنشستگی اش را می گذارند و البته شب های بسیاری کابوس آن کودکان را می بیند. او مستاجر جوانی دارد که کارهایش را انجام می دهد. مستاجر به او پیشنهاد می دهد تا در یک طرح مخصوص بازنشسته ها به نام سینیور شرکت کند و در نهایت مشخص می شود که او گول پسر جوان را خورده و همه چیزش را از دست داده است. این پسر جوان یکی از همان کودکان ویتنامی بوده که زنده مانده و به دنبال انتقام بوده است.
قبل از هر چیز باید گفت عابد حدودی نمایشنامه قابل قبولی نوشته است؛ آن هم از این بابت که متن منطق روایی و ساختار خود را دارد؛ ولی الزاما هر متنی با این ویژگی ها نمی تواند در زمره نمایشنامه های خوب باشد. به نظر می رسد حدودی خط کش گذاشته و نمایشنامه را نوشته است؛ ولی نمایشنامه لخت است، روح ندارد نه تلخی جنگ را یادآور می شود و نه ما را با شخصیت ها همراه می کند. شاید بهتر بود عابد حدودی موضوعی را انتخاب می کرد که دغدغه به روزتر مخاطب بود البته منظور آوردن نعل به نعل شرایط جامعه نیست؛ اما روایت حدودی با تمام دلمشغولی های او به جنگ نمی توانست جهانشمول باشد و مخاطبی در جامعه ما با آن خیلی ارتباط برقرار نمی کند. جنگ تجربه مشترک همه انسان هاست ولی وقتی خودمان آن را با پوست و خون درک کرده ایم چرا به سراغ آدم هایی از جغرافیایی دیگر برویم.
در مورد روند داستانی متن نیز باید گفت بهتر بود همانجایی که نویسنده ضربه را می زند و پرده از نقشه مستاجر بر می دارد باید نمایش تمام می شد نه اینکه حالا پسر جوان به مرثیه سرایی و یادآوری کشتارهای ژنرال بپردازد زیرا در نمایش با حضور بچه ها در کابوس هایش و در برخی دیالوگ های این مسئله به کرات رد و بدل شده و مشهود بود و همین کار را با یک پایان بندی ضعیف و شعارگونه همراه کرد. در کارگردانی نیز باید گفت با میزانسن های تکراری رو به رو بودیم و بیشتر بازیگران سعی بر اجرای خوب داشتند نه ایجاد ارتباط با مخاطب و همراه کردن او با خود از آنجا که تئاتر یک ساختار است و ساختار یعنی پیوند ارگانیک اعضا با یکدیگر انتظاری جز این از بازی ها در قبال این متن نبود. بازیگر نقش ژنرال نیز بیشتر این نقش را به سمت کمدی می برد در حالیکه به نظر می آمد کاملا این شرایط ناخودآگاه ایجاد شده است. مساله آزاردهنده دیگر صداسازی از طرف هر سه بازیگر این نمایش بود که نمایش را تصنعی تر می کرد.
نمایش «برزخ تا سپیده دمان» به نویسندگی قدرت الله فتحی و کارگردانی محمد جواد شریفی شاید قابل تامل ترین نمایشی است که این روزها بر روی صحنه رفته است. اولین نکته مثبت در این نمایش وجود متنی قوی است که با توجه به افسانه های کهن ایران نوشته شده است؛ ولی ارجاعات به زمان معاصر نیز دارد. خوروش زنی است که در زمان اژدهاک زندگی می کند، اژدهاک هر روز برای تغذیه مارها روی دوش خود نیاز به مغز سر دو مرد جوان دارد. زن های سرزمین او هر روز بیم دستگیری و کشتن مردان خود را دارند. روزی ماموران اژدهاک سه مرد خانه خوروش همسر، پسر و برادرش را دستگیر می کند. او به دادخواهی نزد اژدهاک می رود، اژدهاک می گوید: تا سپیده دم فرصت داری تا یکی را انتخاب کرده و از مرگ برهانی…نمایش در واقع برزخ انتخاب زن را روایت می کند. جواد شریفی با انتخاب چنین شیوه ای در اجرا یعنی استفاده از مکعب تو خالی گردان بعنوان تنها وسیله صحنه و چیدن میزانسن ها با توجه به این چرخش نشان داد که برای این کار اندیشه کرده است. قرار گرفتن خوروش در ضلع بالایی مکعب و حضور باقی شخصیت ها در اطراف مرکزیت و اهمیت این شخصیت را نشان می دهد خصوصا در مقابله با اژدهاک و تنها در مواردی که روی سخنش با سه مردش است با آن ها شانه به شانه می شود.
بازی خوب نفیسه مهری در نقش خوروش و چهار زن دیگر در نقش های متعددی که گاه به خود می گیرند چون زنان داغ دیده، پسر، همسر و برادر خوروش، اژدهاک، نکهبانان، جلادان و … روان و قابل قبول است البته گاه در برخی موارد ممکن بود ناهماهنگی ها و یا خارج شدن از نقش پیش آید؛ ولی قابل اغماض است.
استفاده از دو رنگ سیاه و قرمز بعنوان نماد، نواختن طبل بعنوان یادآور اجرای حکم ها در زمان گذشته و… از نکات مثبت اجرا بود البته با توجه به اینکه از ابتدا با توجه به برخی میزانسن ها به نظر می رسید که کار باید چهار سویه باشد ولی اجرا در سالنی که فقط قابلیت حضور تماشاچی در دو سوی سالن را داشت این ذهنیت را ایجاد می کرد که باید دوسویه باشد.
متن خوب قدرت الله فتحی و جسارت محمدجواد شریفی در این شیوه اجرا و استفاده از بازیگرانی که اغلب کم تجربه اند نشان داد که می توان با تمرین خوب و جدی گرفتن به مخاطب کار قابل احترامی ارائه داد.
در هفته پیش رو نمایش های دیگری بر روی صحنه خواهد رفت؛ اجراهای فشرده و همزمانی هایشان نشان از اولویت حضور در جشنواره استانی دارد نه مخاطب و متاسفانه سقف تئاتر استان را در همین اندازه پایین آورده است؛ کاش در این وانفسا هم مسئولین و متولیان فرهنگی برای تامین امکانات و تجیهزات مناسب و هم مسئولان انجمن و اهالی نمایش تمهیدی برای داشتن تئاتر در تمام فصول سال و نه فقط نزدیک جشنواره چاره ای می اندیشیدند.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.