خانه » پیشنهاد سردبیر » چرا زلزله کرمانشاه به یک فاجعه تبدیل شد؟/«هَلپرکی» بی تو نتوانم کرد…

چرا زلزله کرمانشاه به یک فاجعه تبدیل شد؟/«هَلپرکی» بی تو نتوانم کرد…

چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۶   شماره ۷۲۳

از کمبود آب، چادر، خون و… سخن گفتن خود فاجعه دیگری است یکی بگوید ما تاکنون چه کار کرده ایم که هیچگونه آمادگی برای حمایت از مردم آسیب دیده نداریم؟

***

وقایع استان

مهرداد یاری

***

شاید وقتی که سال۱۳۸۳ عباس محمود العراقی مرد کوتاه قامت کُرد، مخفیگاه صدام حسین دیکتاتور فراری عراق را لو داد،کردها گمان کردند حالا که بزرگ تـرین دشمن خـود را نـابود شـده می بینند وقت آزادی، شادی و هلپرکه فرا رسیده است، اما چه حیف وقتی که در میانه هلپـرکه سـرچوپی دستمـالش را در هوا می چرخاند دنیا برای شان «لرزم لرزانه» خواند تا رقص شان را عزا کند. چه تلخ بود که کردها فهمیدند تا دوران دوران است اسیران این روزگار صد دام اند.
بدبین ترین کرمانشاهی هم فکرش را نمی کرد روزی بر اثر زلزله از دنیا برود. زاگرس تا به امروز تنها از مصیبت زلزله، برای مرگ فرزند کرد خویش غم در دل نکاشته و ورم نکرده بود. بزرگان کرد جمع شوید حالا وقت آن است که شما بر این عزای عظیم «چمر» برقصید. شیر زنان کرد گرد هم آیید و همچون پدر سرپل زهابی که در غم چهار عضو خانواده و پسر جوانش مویه می کرد، برای تمام از دست رفتگان مان مویه بخوانید. مادران غمخوار، برای فرزندان پدر و مادر مرده لالایی هایی از صبر اورامان نجوا کنید. دست و دل مان به غم رفته است و گشنه گشنه دل مان یک دل سیر گریه می خواهد. داغ کوبانی و سنجار تازه داشت فراموش مان می شد که داغ کرمانشاه، سرپل زهاب، قصرشیرین، ثلاث بابا جانی، جوانرود و… دلمان را مثل حلبچه و سردشت سوزاند.
راست می گویند، ما اهالی خاورمیانه شغل مان مردن است در جنگ می میریم، در دریا غرق می شویم، سیل با خود می بردمان، تصادف می کنیم، زلزله می کشدمان و… ما بم دیده بودیم و به خیال خود دام از دست روزگار صیاد گرفته و خانه محکم بنا کرده ایم اما، داغ دل مان را این مسکن مهرهای نــامهربان و بی مروت چند برابر می کند که به قول بختیار رحمانی، مسکن مهرها انگار از کاغذ ساخته شده بودند. درد دارد وقتی خانه های شخصی ساز در دو قدمی خانه های مسکن مهر سالم اند و ساختمان به ساختمان این مساکن ریخته و تنها اسکلت هایی برای حسرت دل باقی مانده است. آخر این چه درد بی درمانی است که آن همه خانه نوساز و خوش نما آدم ها را بلعیدند؟ آن هم خانه هایی که خون دل خوردن برای صاحب شدن شان، سال ها کار مردم بود. حالا از آن دسته های رقص نه کسی مانده که شال کمرمان را بگیرد و نه دستمالی که در هوا بچرخانیمش.کی کسی دیده کردی بدون ساز و دهل تنها برقصد و دست بر شانه و شال هوا بگذارد؟ این همه مصیبت به لطف دست اندرکاران طرح مسکن مهر به وجود آمد. حال هر چه دو دو تا چهار تا می کنیم، می بینیم این گورهای مهر، محبت جناب احمدی نژاد به ملت بودند و باید گفت:سپاس مرد هاله اندیش. متاسفانه بدون شک این قصه روایتگر حال و روز تمام این ساختمان ها در سراسر کشور است. حالا درست این است که احمدی نژاد پای میز محاکمه کشانده شود تا بلکه عدالت رعایت گردد. آنچه ما را ناراحت تر و عصبی تر کرده این است که دادها زده شد که ای مردم خانه های تان را بر اساس اصول و قانون بسازید تا محکم و ایمن باشند. حالا وقت آن بود که ساختمان های دولتی ایمن بودن خود را به مردم نشان دهند تا مردم ببینند ایمن ساختن مسکن یعنی چه و سودش چیست؟ اما این باعث تاسف است که دولت هر چه ساخته بود پیش پای مردم فرو ریخت تا همه انگشت به دهان بمانند و به همدیگر و به آن تل خاک و آجر و سیمان که آوار شده است بر سر قوم و خویش شان خیره نگاه کنند و از هم سوال کنند که متولی امور جامعه دولت ها هستند یا ما مردم؟ ما باید به دولت ها بیاموزیم یا آن ها به ما؟ وقتی می بینیم که ساختمان های نوساز بیمارستان اسلام آباد غرب پیش از آنکه افتتاح شوند تخریب شده اند در حالی که ساختمان اصلی بیمارستان با قدمتی بالای۵۰ سال هنوز سالم است چه می توان گفت؟ وقتی به خاطر این خرابی ها ۱۲۴ بیمار بـر روی تخت های خـود در برابر ســرما می لرزند تا شاید مداوا شوند چه می توان گفت؟ به این فجایع زاده شده در دل فاجعه چه بگوییم؟ اگر چند روز است اشک هایمان سرازیر شده تنها به خاطر همین حسرت هاست. ایران عزادار شد چون بی تدبیری هنر آقایان زمانه ماست. خدا می داند اگر کانون زلزله در مناطق مرکزی کشور مثل استان مرکزی، اصفهان یا قم بود حالا عزادار چند صد هزار یا چند میلیون نفر بودیم؟ !ما نمی دانیم کک های تن برخی مسئولان کی می خواهد بلرزد دیگر؟
اینکه از کمبود آب، چادر، خون و … سخن به میان آمده خود فاجعه دیگری است که دل آدم را از جا می کند. یکی بگوید ما تاکنون چه کار کرده ایم که هیچ گونه آمادگی برای حمایت از مردم آسیب دیده نداریم؟ هر کدام از مسئولین تا جلوی دوربین قرار دارند از اوضاع مطلوب انبارها و آمادگی بالا حرف می زنند اما وقت عمل که می رسد حرف ها پوشالی از آب در می آیند. سازمان های امداد رسان هر لحظه خود به امداد نیاز دارند. مگر بودجه هلال احمر و … چقدر کم است که همواره دست پیش مردم دراز می کنند؟
چه بگوییم از منابع و نیروگاه های آب و برق و گاز؟ در همین اراک که کلان شهری صنعتی است چند روز پیش به یک نم باران برق بخش هایی از شهر قطع شد حالا دیگر معلوم است وضع شهرهای مرزنشین زلزله زده چگونه است.
متاسفانه اخبار محلی از ورود دزدها و سواستفاده گران به برخی مناطق زلزله زده خبر می دهند این درحالی است که نیروهای نظامی و انتظامی در منطقه حضور دارند. هر چه بگوییم از اوضاع نا به سامان و عدم آگاهی های لازم در هنگام وقوع زلرله، کم گفته ایم و هر چه بنویسیم هیچ ننوشته ایم. ایران ما شده است میدان قتل گاهی که قاتلش زمین لرزه های ۷ ریشتری اند.امروزه ۷ ریشتر زلزله ای است که تنها کشورهای عقب مانده را ویران می کند. شاید همین عوامل طبیعی نشانه های خوبی باشند تا مردم بدانند حرف ها تا چه میزان بی اعتبارند و واقعیت چیست؟!ا یران عزادار کرمانشاه شد تا شاید عده ای بفهمند امنیت معناهای متفاوتی دارد و تمامادر خطوط مرزی و فرامرزی خلاصه نمی شود. به قول هومن صیدی، شب ها چگونه خواب تان می برد؟
چه بگوییم که کسی نداند؟چه بنویسیم که جدید باشد؟در هر کجای دنیا که فاجعه ای رخ می دهد آن ملت می کوشند تا خود را در برابر آن تجهیز کنند اما ما همواره منتظریم رخداد ویرانگر خود یک جایی دلش رحم بیاید و ما را به حال خود رها کند.همان طور که دیدیم متاسفانه برنامه و کارهای دولت سراسر غلط بود و پر ضرر. مسئولین یا به خود بیایند یا خود کنار بروند تا مردم کشورشان را بسازند. مردمان امیدوار بوند به خیر کسان/ ما را به خیر تو امید نیست شر مرسان.
روز گذشته با یکی از دوست هایم که از کارکنان زحمتکش اورژانس ۱۱۵ کرمانشاه است صحبت می کردم. با وجود اینکه جمعی از خویشاوندان نزدیکش را از دست داده بود اما چنان در شوک فرو رفته بود که اعلام می کرد: من حالم خوب است و هیچ گاه از این بهتر نبوده ام. حال شما تصور کنید حال روز مردم عادی را. حال آن پدری که در ۵۰ سالگی زن و فرزند و خانه و سرمایه از دست داده است و یک شبه به دوران جوانی و مجردی خود بازگشته! به جوانی فکر کنید که به علت فقر و بیکاری تازه در ۳۵ سالگی داماد شده بود و حال نوعروس از کف داده و دل به جوانمردی آوار بسته است.
کـرمانشاه همیـن طــور آمــار خودکشی هایش سر به فلک می کشید حالا دیگر فلک هم به داد مردمش نمی رسد. به قول ضرب المثل کـردی: ای کاش دو دل داشتم تــا یکی را از غم و اندوه کـرمانشاه پـاره می کردم.
خیلی دلم می خواست از تجارب ژاپنی ها، شلیایی ها و آمریکایی ها در برخورد با زلزله های۸/۵ تا ۱۲ ریشتری بنویسم و بیان می کردم که چگونه سه مرحله پیشگیری، آمادگی و کمک رسانی را انجام می دهند، تلفات شان چقدر کم است، سرعت بازگشت شان به حالت پیش از وقوع حادثه چقدر بالاست و بسیاری مسائل دیگر اما همیشه تعداد کسانی که ناله سر می دهند که اووووه ما کجا و شیلی کجا؟مرد حسابی ما را با ژاپن مقایسه می کنی؟ و… زیاد است به همین خاطر چیزی ننوشتم. ما استاد عزاداری هستیم به همین خاطر به سمتی حـرکت می کنیم که احتمال وقوع عزا و ماتم بیشتر باشد. شاید اگر سوگواری مردم ایران در غم خودشان به درازای تاریخ بکشد آن وقت قرن ها بعد دولت ها شاید بتوانند از قبل برای عزای مردم تدارک لازم را ببیند و آمادگی لازم را کسب کنند.
***
امروز، احساس می کنم که تنها هستم
همانند آخرین روز خزان
و همچون دیارم
بعد از به خاک سپاری ترانه ی جوانی؛
تنهایم
امروز همه چیز تنهاست
همانند غربت مادرم
و همچون پیکر پدرم
و جسد یک قربانی شناخته نشده

«شیرکو بیکس»

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.