خانه » جدیدترین » چراغ فرهنگ همچنان خاموش است

چراغ فرهنگ همچنان خاموش است

شنبه ۷ اسفند ۱۴۰۰  شماره ۱۵۳۶

امیر مولوی

کارشناس مسائل فرهنگی

مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان مرکزی، یکی از چالش‌های فرهنگی استان را که در جریان اکران فیلم‌های جشنواره فیلم فجر، نمایان شده است، کمبود سالن‌های سینمایی در استان و اراک عنوان کرده و گفته است: یک سینما برای کلانشهر اراک کافی نیست. سینا دلشادی، از ساخت پردیس‌های سینمایی و بازگشایی سالن‌های سینمایی تعطیل‌شده به عنوان بخشی از سیاست‌های فرهنگی این اداره کل یاد کرده و از احیای فرهنگ رفتن مردم به سینما سخن گفته است. وی ایجاد محیطی ایمن، فرهنگی، جذاب و متناسب با ارزش‌های ملی، دینی و اخلاقی و تاریخی را از عوامل فرهنگ‌سازی برای افزایش رغبت مردم به سینما یاد می‌کند و می‌گوید: باید فضای سینمایی مطابق با سلایق و ارزش‌های ملی در استان مرکزی و شهر اراک ایجاد شود. ذکر چند نکته اساسی در خصوص اظهارات مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان که به تازگی مسنددار بخشی از مدیریت فرهنگی استان شده است، ضرورت دارد. اولا اینکه ضعف زیرساخت‌های فرهنگی استان تنها محدود به کمبود سالن‌های سینمایی نیست و همه حوزه‌های فرهنگی مثل تئاتر، موسیقی، کتابخانه‌های عمومی، کتابفروشی‌ها، نشریات و مطبوعات محلی و سایر رسانه‌های جمعی مکتوب و الکترونیکی، کانون‌های فرهنگی و هنری، چاپ کتاب از نظر تیراژ و کیفیت، تعزیه و هنرهای دینی و مذهبی و هر آنچه که با فرهنگ و ملحقات آن در ارتباط است، کاملا مشهود بوده و غیرقابل انکار و اغماض است. این وضعیت را باید محصول سال های بی‌تدبیری و تعارض و سردرگمی در سیاستهای فرهنگی، بی‌توجهی افراطی به مسئله فرهنگ و تاثیر و تاثرات آن بر سایر بخش‌های اجتماعی در اثر تضادها و تزاحم‌های موجود درمیان نیروهای اجتماعی دانست. از سوی دیگر به نظر می‌رسد ایران در وضعیت جدید فرهنگی، به نوعی بهت‌زدگی در مقابل فرهنگ غرب رسیده و در ادبیات دویست سال پیش جهان غرب گرفتار مانده است. در حالی که نگرشی نو به جامعه امروزی ایران و آمیختگی آن با یک نوع مدرنیته، می‌تواند خروج از این تنگنای فکری را تسهیل بخشد.
علاوه بر آن جامعه امروز ایران به رغم برخورداری از ظاهری اخلاقی و فرهنگی از محتوای مادی بیشتری برخوردار شده است که ایجاد تناسب بین صورت اخلاقی و محتوای مادی و متناسب با اخلاق، دین، فرهنگ و ایده‌آل‌گرایی را باید از مهمترین وظایف سیاستگذاران فرهنگی دانست، چرا که این صورت اخلاقی و فرهنگی در تنگناهای موجود، رو به ناتوانی و ابتذال می‌‌گذارد.
در دهه‌های اخیر عمل فرهنگی و سیاستگذاری فرهنگی کشور بیش از آنکه توافق‌گونه باشد، تضاد‌گونه بوده و تزاحم بین نیروهای اجتماعی شامل روشنفکران، مدیران، سیاستمداران و مردم عادی، هرگونه رسیدن به تعامل در میان این نیروها را کمرنگ نموده که آثار آن در وضعیت فرهنگی جامعه امروز ایران نمایان است.
دولت‌ها همواره به عنوان تولیدکننده فرهنگ، سیاستگذاری و عامل فرهنگی، خود را در موضع صواب دیده‌اند و برای روشنفکران نقشی مخرب تعریف کرده‌اند که بخشی از آن به صبغه تاریخی روشنفکری و تلاطمات آن در دوره مشروطه باز می‌گردد و برخی‌ها به تغییر شرایط جامعه ایران و جامعه جهانی امروز نسبت به دوره مشروطه و قبل و بعد آن بی‌توجه‌اند.
این وضعیت موجب شده است تناسب واقعی بین داشته‌ها و نیازها برآورد نشود. سودای ام‌القرایی جهان اسلام را در سر می‌پرورانیم در حالی که خود را از تجهیز به ابزارهای مدرن و به روز فرهنگی بی‌نیاز می‌دانیم و در مقابل هر ابزار فرهنگی جدید ابتدا راه انکار و تکفیر پیش گرفته‌ایم، در حالیکه ابزارهای جدید فرهنگی مبتنی بر اینترنت با در نوردیدن محدودیت‌های زمانی، مکانی و مرزهای جغرافیایی، مرزهای فرهنگی را مخدوش کرده اند و در ذهن سیال بشر امروز جریان دارند، انکار و تکفیر آن بدون اقدام عملی متناسب، راه به جایی نمی‌برد و فرهنگ متناسب با آن ابزار، خود را بر ما تحمیل کرده است آنهم مطابق با اغراض و امیال سیاستگذاران و سازندگان عمدتا غربی‌شان و نه سیاستگذاری‌های چاره‌جویانه ما. چالش مهم دیگر در سیاستگذاری فرهنگی ایران، نبود دیدگاه یکسان در این خصوص در میان نیروهای اجتماعی از جمله سیاستگذاران ایرانی است.
عده‌ای با اشاره به ماهیت فرهنگ، آن را قالب‌پذیر و برنامه‌پذیر نمی‌دانند و معتقدند فرهنگ، یک امر بسته‌بندی شده‌ای نیست که قابل کنترل و مدیریت باشد.
در مقابل، عده‌ای دیگر مهندسی فرهنگی را برای وضعیت امروز ایران ضروری می‌دانند. در عین حال فارغ از دو دیدگاه مذکور، دولت‌های راست، چپ، لیبرال یا محافظه‌کار همواره حوزه فرهنگ را متناسب با دیدگاه‌های خود مورد دستکاری قرار داده‌اند که این امر سیاستگذاری بلندمدت در حوزه فرهنگ را به آرزویی محال تبدیل کرده و بنای فرهنگ در ایران بنایی کوتاه قامت و همچنان ناتمام مانده است.
ارتباط بین نسلی نیز از غفلت‌های اساسی در حوزه سیاستگذاری فرهنگی است و اندیشه و عمل اجتماعی سیاستگذاران فرهنگی متعلق به نسل قبل با آرزوها و آمال نسل جدید، هماهنگی و هم‌آوایی ندارد اینگونه است که یک لمپن ضداجتماعی با برگزاری یک کنسرت مبتذل در کشور همسایه، یک شبه ۶ هزار نفر از جوانان ایرانی را به این کنسرت ابتذال می‌کشاند و ده‌ها میلیارد دلار از سرمایه‌های کشور فقط در یک کنسرت ضداجتماعی به باد می‌رود؛ در حالیکه سیاستگذاران فرهنگی کشور با ده‌ها دستگاه فرهنگی عریض و طویل و میلیاردها تومان اعتبار سالانه در جذب و هدایت اجتماعی نسل جوان، موفقیت چندانی نداشته و ندارند.
اینکه در آغاز سخن از خاموشی فرهنگ در اراک سخن گفتیم هم استعاره‌ای از تعطیلی چند ساله سینما فرهنگ اراک به عنوان یکی از قدیمی‌ترین سینماهای شهر است و هم خاموشی کلیت فعالیت‌های فرهنگی که روشن شدن این چراغ کاری نیست که تنها از عهده اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان برآید، بلکه غلبه بر این چالش‌ها مستلزم نقد فضاهای فکری، تزاحمی ندیدن جامعه و فرهنگ، پذیرش ناگزیر آمیختگی فرهنگ ایرانی با مدرنیته، رفع تضاد و تزاحم بین نیروهای اجتماعی چهارگانه و ساماندهی به ساختار مدیریتی و برنامه‌ریزی فشل و بیمارگونه در کشور است.
فارغ از اینکه توسعه فرهنگی استان امری وابسته به تصمیمات کلان در سطح ملی است، هر گونه تغییر مثبت در زیربخش های فرهنگی استان نیز در گرو تعاملات بین بخشی و تصمیمـاتی است کــــه دستگاه های اجرایی دخیل را به هماوایی و همکاری و هماهنگی در برنامه ریزی برای عمل فرهنگی، سوق دهد. در این میان با توجه به تحمیل خواسته یا ناخواسته سیاست های نولیبرالی بر حوزه فرهنگ و کاهش حمایت های مالی دولت از فعالیت های فرهنگی در قالب ارائه تسهیلات مالی و یارانه ای، کاستن از تصدی گری در حوزه فرهنگ و حرکت به سمت تولی گری و نظارت بر فعالیت های فرهنگی، چاره ای جز تن دادن به الزامات تحقق این این سیاست ها وجود ندارد.
سینماها، روزگاری با برخورداری از ساختمان های مجلل و بزرگ با سر درب های آنچنانی و تبلیغات محیطی مهیج، از مهمترین ساختمان های شهر محسوب می شدند و حتی مبنای آدرس دهی به دیگر مکان ها بودند. اما با توسعه امکانات جدید سمعی و بصری و راه یافتن فیلم ها به سیستم دیجیتال، و نیز افزایش شبکه های تلویزیونی داخلی و ماهواره ای خارجی، دسترسی مردم به تماشای فیلم در خارج از سالن سینما بیشتر و راحت تر شد. این عوامل مخاطبان سینما را هر روز کمتر و کمتر کرد و سینماداری، که روزگاری یک شغل با پرستیژ اجتماعی بالا و درآمد مطلوب، آرزوی بسیاری از سرمایه گذاران بود در روندی رو به افول قرار گرفت. در این حال علاوه بر سینماداران، در آمدهای افسانه ای تهیه کنندگان فیلمهای سینمایی نیز رو به کاهش گذاشت. آنان در واکنش به این بازار کساد، به سمت تولید فیلمهایی با هزینه و کیفیت کمتر روی آوردند و مجموعه این عوامل، سینمای ایران را از فیلم خوب خالی کرد. در حالی که از فیلم های سینمایی بالیوودی و هالیوودی نیز دیگر در سینماهای ایران خبری نبود. که گویا این ممنوعیتها با هدف حمایت از سینمای داخلی و یا صیانت از فرهنگ ملی و دینی اعمال شد. به هر روی سینمای ایران جایگاه خود را از دست داد و دیگر کمتر فیلمی می توانست سالن های بزرگ چندصدنفره را پر از تماشاگر کند. قطع حمایتهای دولتی از سینماگران نیز در چنین هنگامه دشواری مزید بر علت شد تا چراغ بسیاری از سینماها در شهرهای کوچک و بزرگ به علت به صرفه نبودن و یا فرسودگی ساختمان و ناتوانی مالی در تجهیز و نوسازی، خاموش شود. تا اینکه ساخت پردیس های سینمایی که به جای یک سالن چندصد نفره، چند سالن کوچک دارند و همزمان چند فیلم با ژانرهای مختلف را در سالن های متعدد خود نمایش می دهند، به تقلید از کشورهای اروپایی در دستور کار معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار گرفت و پردیس سینمایی آزادی تهران به عنوان اولین پردیس سینمایی آغاز به کار کرد. به نظر می رسد این سیاست توانسته است جانی دوباره به سینمای ایران ببخشد.
موضوع مهم دیگر در این خصوص قانون منع تغییر کاربری اماکن فرهنگی بود که تا سال های سال، سرمایه سینماداران را بلوکه کرده بود و سینماهای تعطیل شده و خاموش، حق هیچگونه تغییر کاربری نداشتند. در عین حال معمولا سینماها در بهترین و گرانترین محله ها و مناطق شهرها قرار داشتند. مثل سینماهای اراک که از چهار سینمای فعال در دهه های اخیر، سه سینما در هسته مرکزی و پر تردد ترین و تجاری ترین میدان و خیابان شهر قرار دارند. در این میان ابتدا اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی دست از سینماداری کشید و با تغییر کاربری تنها سینمای خود در اراک، آن را به مجتمع فرهنگی تغییر داد و مدیریتش را به بخش خصوصی واگذار کرد.
متعاقب آن شهرداری اراک نیز تنها سینمایش را بدون هیچگونه تغییر یا توسعه در ساختمان و با همان حالت سینمایی، به فرهنگسرا تغییر داد که این تغییر، تنها در حد نام و فرار از سینماداری بود. از دو سینمای دیگر که متعلق به بخش خصوصی بودند سینما عصر جدید به شکلی رو به پردیس سازی آورد و با ایجاد سه سالن کوچک و متوسط به فعالیت خود ادامه داد. اما سینمای فرهنگ به دلیل اقامت مالک آن در خارج از کشور و عدم علاقه مندی به ادامه این فعالیت و از سوی دیگر فرسودگی ساختمان، به منظور جلوگیری از بروز خطرات احتمالی از سوی دادستان وقت اراک تعطیل شد. در حالی که این سینما از بهترین موقعیت مکانی و سابقه دیرینه ای برخوردار است و از ابژه های نسلی فرهنگی برای مردم اراک محسـوب می شود. در شهرهای دیگر از جمله تهران که با موضوعی مشابه مواجه شدند راهکار ساخت سینما در طبقات فوقانی مجتمع های تجاری، پاساژها، فودکورت ها و هایپرهای بزرگ مورد عمل قرار گرفته است که هر چند مطلوب صنعت سینما نبوده، اما نقش مهمی در نجات این صنعت از ورشکستگی کامل داشته است. حتی در برخی مگامال ها نیز بخشی به ایجاد یک یا چند سالن سینمایی کوچک و متوسط اختصاص یافته است. به نظر می رسد آنچه که اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی می تواند در شرایط کنونی برای روشن شدن دوباره چراغ سینمای فرهنگ اراک در پیش گیرد ارائه چنین پیشنهادی به مالک یا مالکان این سینماست. و علاوه بر آن جذب سرمایه گذاران جدید برای احداث سینما در دل مجتمع های تجاری با همکاری و هماهنگی شهرداری، برای نجات سینمای اراک از وضعیت فعلی یک امر ضروری است. از سوی دیگر با توجه به تغییر در سیستم های پخش فیلم و تبدیل شدن آن به سیستم دیجیتال، سینماهای جدید نیازی به آپاراتچی و آپاراتخانه با آن تشکیلات عریض و طویل گذشته و هزینه نگاتیو و پوزتیو ندارند و نمایش فیلم بسیار آسانتر و کم هزینه تر از گذشته شده است. در این شرایط سزاوار نیست درب سالن های سینمایی ارشاد و شهرداری بسته باشد و فعالیت آنها به برگزاری همایش ها و مراسم دولتی و کنسرت های گاه گاهی، محدود شود و با اندکی درایت و البته مسئولیت پذیری، امکان نمایش فیلم در این سالنها نیز همچنان وجود دارد.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.