خانه » جدیدترین » اراک در دورانِ جنگ جهانی اول (بخش سوم)

اراک در دورانِ جنگ جهانی اول (بخش سوم)

شنبه ۷ اسفند ۱۴۰۰  شماره ۱۵۳۶

به کوشش یوسف نیک فام

از دیگر کتاب های مهمی کــه به وقایع جنگ جهانی اول در سلطان آباد پرداخته است، «وقایع غرب ایران در جنگ اول جهانی» به قلمِ رضاقلی قائم مقامی است. این کتاب به درگیری های نیروهای مهاجر در برابرِ لشکر روسیۀ تزاری در مراحلِ نخست جنگ اول جهانی در ایران می پردازد. رضاقلی قائم مقامی یکی از صاحب منصبانِ رژیمانِ هفتمِ ژاندارمری بود. فوجی که در ابتدای جنگ جهانی اول در بروجرد تشکیل شد و فرمانده اش «ماژر نیلس دماره» از افسرانِ سوئدی بود. کتاب بر مشاهداتِ نویسنده و گزارش های دریافت شده به ستادِ فرماندهی فوجِ بروجرد پایه گذاری شده است. ابراهیم دهگان دربــارۀ کتـاب رضاقلی قائم مقامی می نویسد: «… مندرجات تاریخِ آقــای قائم مقامی در حادثۀ بزرگِ اول جهانی، وقایع غرب ایران، یکی از بهترین مدارکِ تاریخ است که به چند بخش تقسیم می شود: بخش اول وقایع داخلی نواحی لرستان، بخش دوم جنگ های واقعه در غرب ایران تا اسارت نویسندۀ کتاب، حقاً برای افسران ارتش شاهنشاهی و نسلِ جوان آینده درسی از فداکاری و خودگذشتگی و وطن پرستی است…» (رضـــاقلی قائم مقامی، ۱۳۹۸، ۴۰۹- ۴۱۰). رضاقلی قائم مقامی در بخش ۱۸ کتاب به تصرفِ اراک توسطِ قوای روس می پردازد. به بخشی از زدوخوردهای قوای روس و قشونِ محلی و فوجِ بروجرد از این کتاب می پردازیم:
تهدید اراک و تخریبِ پلِ دیزآباد
در اواخرِ ماه صفر ۳۴ هجری، تمامِ صفحۀ قم و اراک به تصرفِ روس ها درآمده و عناصرِ مقدم و پیشتازانِِ خود را در نوازن و ساروق راه ارابه رو به مرکز می دادند. خوشبختانه، مهاجرینِ داوطلبانِ جنگ و همچنین اتباعِ آلمانی مقیمِ اراک و نیز مهاجرینِ محلات و کمره از راه های مختلفه به طرفِ بروجرد و ملایر رهسپار شده بودند و از عقب ماندگانِ آن ها نگرانی برای فرماندهی قوای ایران تولید نمی شد، بلکه با اطمینانِ بیشتری ارتفاعاتِ قریه و میلِ دیزآباد الی گردنۀ بابارئیس در خطِ عمومی و از سمتِ بلوکِ کزازِ تنگِ توره را به دست داشته و تا ممکن می شد مواضعِ فوق را از حیثِ نفرات تقویت کرده بودند. با این وصف، فرماندهی نقاطِ مذکور را در مقابلِ تعرّض و پیشروی قوای روس ضعیف می دانست. از این جهت خود نیز با یک تیپِ سوار، مرکب از یک اسواران، شش قبضه مسلسلِ سنگین و هفت اسوارانِ سوار نظامی و جوانانِ متهورِ محلی، از اطرافِ ملایر، نهاوند و الشتر در خاکِ شراء دسترس به گردنۀ بابارئیس و تنگِ توره، در سه دهکده تقسیم و در کمین قرار گرفتند. چند روز بعد از این عملیات، از تلگرافخانۀ ملایر خبر رسید ژنرال باراتف به نامِ رسیدگی به عملیاتِ قوای پیش جنگ، خود وارد اراک شده و در باغشاه متوقف گردیده است. به علاوه، چند ستون از قوای روس در قراء بینِ راه متمــرکز می شوند و شاید قصدِ پیشروی دارند.
عرصۀ میدان
ماژر دماره از اخبارِ تلگرافخانۀ ملایر دریافت که قوای روس مسلماً از راه ارابه رو ساروق با عدۀ کافی تعرّض می مایند و به علاوه از ورودِ ژنرال باراتف حدس می زد به زودی جنگ در این گازانبر آغــاز می شود. چنان که دو روز بعد، یک گردان پیاده با توپخانه و یک اسواران سوار دراگون [تفنگ کوتاهی که نظامیان به کمربند می آویختند] پیش آمده، اولِ آفتاب جلودارانِ این ستون در ارتفاعاتِ میلِ دیزآباد به پاسگاه های مقدمِ گردانِ اکتشافی یاور مسعودخان، که خود در گردنۀ بابارئیس بود، درآویخته و کم کم تنورِ حرب را روشن کردند. پیشتازانِ روس سعی داشتند به پیشرویِ خود تسریع نمایند. در صورتی که پاسگاه های مدافع با جدیّتِ بسیار دفاع نموده و مواضعِ خود را تا ظهر نگاهداری کردند و با این که از قوای عمدۀ بابارئیس دور بودند، مع الوصف، تا کمی بعدازظهر مردانه نبرد کردند و می خواستند اقلاً تا غروب به سختی پایداری نمایند. ولی روس ها مهلت نداده با افزایشِ آتشِ شدیدِ توپخانه و مسلسل پیشروی خود را سریع تر می نمودند و عرصۀ میدان را چنان به مدافعین تنگ کردند که یک ساعت بعدازظهر پاسگاه های مقدم گردانِ مدافع سقوط کرده و ارتفاعاتِ متصرفی خود را ترک گفته عقب کشیدند و پس از طی دو کیلومتر به قسمتِ عمدۀ خود ملحق شدند.
اما این گردان گرچه به نیروی عمدۀ گردنۀ بابارئیس دسترسی نداشتند، با این حال با توانایی و قدرتی پایداری می نمودند. در این جنگ غلامعلی خان و غلامرضاخان، فرزندانِ میرزا سید احمدخان قائم مقامی مالکِ جیریا، و نیز دامادِ وی میرزا علی خان غزنوی و حاجی علی آقا فراهانچی، مالکِ خنداب، همچنین یک عده از جوانانِ وطن خواه خرده مالکینِ دهاتِ فراهان، مانندِ حسین خان و کاظم خان قائم مقامی و حسن خان وحالی، فعالیت زیاد از خود نشان دادند و این فرزندانِ رشیدِ میهن هریک با عدۀ ابواب جمعی خود بی پروا جنگیده و تنها امیدِ این مردانِ فداکار طغیانِ آبِ رودخانۀ شرا بود که پشتیبانِ خود دانسته و در نظر داشتند، تا شب استقامت کرده و پس از تخریبِ پلِ لرزانِ رودخانه، عقب نشینی نمایند. لیکن آتشِ مخوفِ مسلسل های مهاجمین هر لحظه افزوده و قطع نمی شد و حملاتِ پی درپی آن ها سریع تر می گردید؛ به طوری که جبهۀ مدافعین شکسته شده و توانستند از تعرض و آتشِ هولناکِ تیراندازانِ روس کنار کشیده و خود را نجات دهند. ولی اندکی بعد، قریۀ دیزآباد را هم از دست دادند و ربع ساعت بعد از سقوطِ قریۀ نامبرده، مدافعین پلِ رودخانه را خراب کرده و هنوز روس ها واردِ قریه نشده بودند که تمامِ مصالحِ ساختمانی پل، از تیر، تخته سنگ و آجر زیرِ آب فرو رفته و به واسطۀ طغیانِ آبِ رودخانه، آثاری حتی از پایه های پلِ مزبور هویدا نبود. البته راه پیشروی قوای روس برای اندک زمانی مسدود گردید و از این جهت واحدهای پیش جنگ سپاه در دیزآباد متوقف شدند و گردانِ جلودارِ قوای یاور مسعودخان با اطمینان و آرامشِ بیشتری به سمتِ گردنۀ بابارئیس راه پیمایی می کردند و سلطان مصطفی خان، فرماندۀ این گردان، هنوز نتوانسته بود گزارشِ عملیاتِ قوای خود را به فرماندهی جبهه برساند… (همان، ۱۸۷- ۱۸۹).

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.