خانه » پیشنهاد سردبیر » پیامدهای گسترش بازاری شدن در بخش درمان و بهداشت کشور/فراموشی یک سوگند

پیامدهای گسترش بازاری شدن در بخش درمان و بهداشت کشور/فراموشی یک سوگند

شنبه ۱۹ تیر ۹۵   شماره ۳۶۲

وقایع استان: نئولیبرالیسم بر اهمیت روابط قراردادی در بازار تاکید دارد یعنی از هرچیزی که وجود دارد و در بازار توان قیمت خوردن دارد حمایت میکند.
قطع هزینه‌های عمومی برای خدمات اجتماعی مانند: آموزش و مراقبت‌های بهداشتی، کاهش دادن خالص مقرری برای فقرا و حتی نگهداری جاده‌ها، پل‌ها، عرضه‌ آب و… به نام کاهش نقش دولت، خصوصی‌سازی، فروش شرکت‌های دولتی، کالاها و خدمات به سرمایه‌گذاران خصوصی. این شامل بانک‌ها، صنایع کلیدی، راه‌آهن، عوارض بزرگ‌راه‌ها، برق، مدارس، بیمارستان‌ها و حتی آب آشامیدنی نیز جزیی از این پروژه هستند.
دولت باید ساختارها و کارکردهای نظامی، دفاعی، قانونی لازم برای تأمین حقوق مالکیت خصوصی را ایجاد و در صورت لزوم عملکرد درست بازارها را با توسل به سلطه تضمین کند. از این گذشته، اگر بازارهایی (در حوزه‌هایی از قبیل زمین، آب، آموزش، مراقبت بهداشتی، تامین اجتماعی یا آلودگی محیط زیست) وجود نداشته باشد، آن وقت، اگر لازم باشد، دولت باید آن‌ها را ایجاد کند ولی نباید بیش از این در امور مداخله کند.
همه تاکید نئولیبرالیسم بر این است که مکانیسم بازار باید اداره کننده سرنوشت بشر باشد. اقتصاد باید قواعدش را بر جامعه دیکته بکند و نه برعکس. و همان گونه که «پولانی» پیش نگری کرد، این دیدگاه بطور مستقیم دارد به «نابودی جامعه» منجر می شود.
همان گونه که «استیگلیتز» می گوید: نئولیبرالیسم طبیعت اساسی سیاست را تغییر داده است. سیاست در گذشته عمدتا به این معنی بود که چه کسی برچه کسی حکم می راند و چه کسی چه سهمی از این کیک [ملی] خواهد داشت. جنبه هائی از این دو وجه هنوز باقی اند ولی پرسش مرکزی سیاست کنونی به گمان من این شده است که «‌چه کسی حق حیات دارد و چه کسی فاقد این حق است.آن چه از بحثهای «استیگلیتز» نیز می شود برداشت کرد، این است که لییبرال ها شعار “مرگ خوب است، برای همسایه” را سر می دهند، ایدئولوژی های نئولیبرالی پیامدهای مانند سیاست بازاری سازی، خصوصی‌سازی، و مقررات‌‌زدایی و کالایی‌سازی را همیشه در پی دارد.
مساله‌ای که امروزه ما با آن در گیر هستیم همین کالایی شدن در امر درمان است. پزشکان همچون دیگر اصناف در نظام تولید سرمایه‌داری باید به فکر بازگشت سرمایه و تأمین سودآوری خود باشند. یکی از راه‌های افزایش سودآوری در امر درمان ایجاد شرکت‌های انحصاری است. این شرکت‌ها در شکل پزشکی خود، تجمیعی از مراکز درمانی، آزمایشگاهی و پرتونگاری هستند. به چنین ترکیب کاملی بیمارستان خصوصی اطلاق می‌شود و گردش سرمایه در آن فقط وقتی کامل می‌شود که بیماران، مراجعات مکرری به هر یک از این بخش‌ها داشته باشند و در بد‌ترین حالت آن، نوعی تبانی در بین پزشکان شکل می‌گیرد که بیماران را به یکدیگر «پاس» می‌دهند، تا هر یک از بخش‌ها بتواند سهم خود را از بیمار دریافت کنند.
این رابطه مالی بین برخی پزشکان فقط در بیمارستان خصوصی اتفاق نمی‌افتد بلکه می‌تواند بین مطب‌ها، داروخانه‌ها، آزمایشگاه‌ها و پرتونگاری‌های متفاوت نیز چنین قرارهایی موجود باشد، ولی باید دانست که بیمارستان خصوصی نقطه اوج بهره‌وری سرمایه دارانه از بیمار است و استثمار بیماران در این نهاد‌ها به ‌‌نهایت خود می‌رسد، چون انحصار کامل بر امر آزمایش، تشخیص، پرتونگاری و درمان وجود دارد.
اگر این روابط کالایی را به کالای عمومی تعمیم دهیم اقتصاد بازاری را به جامعه بازاری تبدیل کرده‌ایم که ارزش‌های اخلاقی در آن بازاری می‌شوند. برای مثال بخش اعظم بحث خرید و فروش کلیه به نابرابری‌های اجتماعی برمی‌گردد که کالایی شدن بهداشت و سلامت را ممکن می‌کند و از آنجا که برای دولت نیز هزینه در بر دارد از آن جلوگیری نمی‌کند. به این معنا که تبدیل کالای عمومی سلامت، یعنی کالایی که مصرف یکی نباید مانع مصرف دیگری شود را با کالای خصوصی مجاز می‌شمارد. چنین مواردی تنها به خرید و فروش کلیه محدود نمی‌شود و فهرستی بلند بالا از سوالاتی از این دست در سیاست‌گذاری اجتماعی و جامعه همواره وجود دارد. سوالاتی از قبیل اینکه آیا شرکت‌های دارویی باید اجازه داشته باشند به راحتی به مصرف‌کنندگان دارو بفروشند؟ آیا می‌توان فضای شهرها و روستاها را فروخت؟ آیا دولت می‌تواند مدیریت بنادر را به بخش غیردولتی واگذار کند؟ آیا می‌توان سرویس‌های خاص (VIP) را در هر کجا راه انداخت؟
البته در این بازی جدید همیشه نصف قضیه به مردم ابلاغ می شود مثلا در مورد فروش کلیه می گویند. بیماران کلیوی بسیاری از درد و مرگ نجات یافته‌اند و آمارهای رسمی و غیررسمی در مورد تعداد عمل‌های جراحی گاه‌ و بیگاه منتشر می‌شود. اما نتایج هیچ نوع روند‌پژوهی اقتصادی و اجتماعی در دسترس نیست تا پاسخ دقیقی به این سوال ابتدایی دهد که فروشندگان و خریداران کلیه از کدام طبقات درآمدی‌اند؟ و پس از عمل جراحی وضع درآمدی و سلامتی‌شان چگونه بوده است؟ اما ســوال ساده دیگری نیز مطرح است که پاسخ آن اگر چه مشکل است، اما اساس فلسفه سیــاست‌گذاری اجتماعی است: آیا خرید و فروش کلیه کنشی عادلانه و حق است؟
برای مثال باز کردن بخیه یک کودک پنج ساله بخاطره ۱۵۰ هزار تومان در یک بیمارستان که پزشکانش حقوق میلیونی می‌گیرند چه معنی می دهد؟ اول اینکه پیاده‌سازی اصول نئولیبرالی، موجب بازاری شدن کل جامعه می‌شود و بزرگ‌ترین تبعات بازاری شدن جامعه رشد نابرابری و فساد است. یعنی در یک جامعه بازاری فقط کسانی که استطاعت مالی دارند می‌توانند از حقوق مسلم انسانی برخوردار شوند. در چنین جامعه‌ای «حق» به «امتیاز» تبدیل می‌شود و گروه‌های کم درآمد و آسیب پذیر مورد تهاجم و تجاوز جامعه بازاری و اصول آن قرار می‌گیرند. بنابراین اگر ما از دید اقتصاد نئولیبرالی به قضیه نگاه کنیم باز کردن بخیه آن کودک بخت برگشته ایجاب میکرده که بخیه هایش باز شوند و کاملا یک امر عادی در این سیستم است.
لازم به ذکر است در سال ۹۳ نیز ۶ هزار و ۵۷۴ مورد شکایت از طرف مردم بر علیه پزشکان به سازمان نظام پزشکی مطرح شد که ۴۴ درصد از این شکایات رای به نفع بیماران صادر شد و در مراحل بدوی شکایت که بیماران حق اعتراض داشتند هم فقط ۲۰ درصد، رای به نفع بیماران صادر شد. چرا ؟ لازم است قبل از اینکه همگی سقوط کنیم نگذاریم درمان و بهداشت به بازار تبدیل شود.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.