شنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۹ شماره ۱۳۳۷
وقایع استان گزارش می دهد؛ تجربه ها و احساسات تلخ مردان پس از طلاق
پشت نقاب خندان
کورش دیباج
میخندد بیشازحد شوخطبع است، به فکر همه و رفع مشکلات آنان است، بار دیگر چهرهاش را مشاهده میکنم موهای جوگندمی با چشمهای عسلی بیش از هر چیزی توجه مخاطب را به خود جلب میکند، هرچند خندان و پرانرژی است ولی حالت چشمهایش چیز دیگر میگوید. به او میگویم پیمان خوبی؟ پاسخ میدهد چرا بد باشم؟ خوبم. به او میگویم منظورم حال دلت است؟ سعی میکند خنده از لبانش خشک نشود ولی در آخر احساسات درونش بر چهرهاش غلبه میکند، از حالت چهرهاش میفهمم که پشت این نقاب خندان غوغایی برپاست، غوغایی پر از حس ترس، شکست، مبهم بودن آینده و…
به او میگویم چرا با خودت اینطور میکنی؟ اینهمه درونریزی برای چه؟ پاسخ میدهد این خاصیت ما مردهاست هرچقدر هم غم و اندوه داشته باشیم باید استوار باشیم اگر یک مرد بخواهد شکستها و ناملایمات زندگیاش را بیان یا در چهرهاش نشان دهد مرد نیست چه فرقی با زنها دارد مرد با زخمهای نهفتهاش مرد میشود.
میگویم حداقل حس خودت را برای من که دوستت هستم بیان کن؟ مکثی میکند اشک در چشمم حلقه میزند ولی جلوی سریز شدن آن از چشمهایش میشود و در ادامه میگوید بااینکه طلاق گرفته است ولی هنوز رفتنش را باور ندارم، من برای زندگی مشترک و حفظ آن بارها از خواسته خود گذشتم، حتی باوجوداینکه در این شهر سرشناس بودم حاضر شدم برای رفع مشکل و بقای زندگی مشترکمان مشاوره برویم ولی افسوس مرغ او یکپا داشت بااینکه او حاضر نشد از خواسته خود کوتاه بیاید دارایی خودم که خانه و ماشینم بودم فروختم و مهر او را تمام و کمال پرداخت کردم. پس از ۱۵ سال زندگی مشترک من ماندهام با یکخانه اجارهای، بی خودرو و تنها پنج میلیون پسانداز. حس شکست دارم، آینده برای من مبهم است نگاه اطرافیان به من بیش از گذشته اذیتم میکند ولی بااینحال سعی کردهام که ناراحتی و حس شکست را در رفتار خود نشان ندهم و…
پس از گپ و گفتگوی کوتاه پیمان را با دردهایش تنها میگذارم و با خود فکر میکنم که مردان پس از طلاق چه تجربهها و حسهایی متفاوتی را نسبت به زنان تجربه میکنند؟ ازاینرو گفتگویی با سمیه صالحی، روانشناسی بالینی در این خصوص انجام داده که در ذیل ازنظرمی گذارانید
با توجه به اینکه طلاق توسط اداره کل ثبتاحوال سهمیهای شده است بااینحال شاهد هستیم که آمار طلاق بیش از گذشته است بااینحال عدهای یا بهتر عنوان کنم عموم جامعه فکر میکنند که مردان پس از طلاق آسیب کمتری نسبت به زنانمی ببیند از دیدگاه روانشناسی این قضیه صدق میکند؟
نمیتوان بهطورقطع گفت که پس از طلاق مردان کمتر یا بیشتر از زنان آسیب می ببیند ولی با توجه به طرحوارههایی که از دوران کودک برای مردان در جامعه توسط نهاد خانواده، دوستان و آموزشوپرورش تبیین شده است نمیتوانند احساسات و هیجانات خود را همچون زنان بروز دهند و همیشه بهطور غلط در جامعه ما از مرد قوی و بااراده اینطور تصور میشود که بههیچوجه احساسات و هیجانات ناخوشایند خود را بروز دهد و باید خود بهتنهایی بدون اینکه باکسی این هیجانات به اشتراک بگذارد حل کند همین امر باعث میشود که مردها بیش از زنان پس از طلاق با کوهی از اندوه، غم و یاس بیان و بروز داده نشده، روبرو شوند و بیش از زنان در معرض افسردگی قرار گیرند.
مردها معمولاً به دلیل افسردگیای که سراغشان میآید روحیه خود را میبازند و ازنظر جسمی نیز دچار مشکل میشوند بهعنوانمثال کمغذا میشوند، در بدن خود احساس درد میکنند، تپش قلب پیدا میکنند، دائم حالت تهوع دارند و… همه این موارد حسهای متفاوت و مشترکی است که در مردان بیش از زنان پس از طلاق شاهد هستیم.
در کل افسردگی میان زنان بیش از مردان دیده میشود اما بعد از طلاق، افسردگی رایجترین بحران در بین آقایان است زیرا مردان از ابراز احساسات خودداری و کمتر به مشاور و روانشناس مراجعه میکنند درنتیجه در برابر آسیبهای بیشتری قرار میگیرند. خیلی اوقات هموابستگیهایشان جنبه شیءگرایانه پیدا میکند، بهعنوانمثال دیدن وسایل قبلی منزل میتواند احساسات متعارضی در آنها ایجاد کند.
اگر بخواهید بهطور مصداقی بیان کنید مردان پس از طلاق نسبت به زنان بیشتر دچار چه آسیبهایی میشوند؟
شاید بتوان گفت آنچه باعث میشود مردان در برابر آسیبهای ناشی از طلاق قرار گیرند تفاوت نوع شبکه ارتباط اجتماعی و دوستی مردان با زنان است. معمولاً مردان با دوستانشان درد دل نمیکنند و بهنوعی میتوان گفت مسائل فکری در درونشان جمع و به مشکلاتی منجر میشود، ولی خانمها با بهره گرفتن از مشاوره، بهتر میتوانند با جدایی کنار بیایند. همچنین نگاه جامعه به زن و مرد مطلقه مثبت نیست و به دلیل فشارهای ناشی از اطرافیان، فرد پس از جدایی ازلحاظ روانی نیز دچار مسائلی میشود.
چرا قبول این موضوع یعنی طلاق و جدایی برای زنان راحتتر از مردان است؟
زمانی که یک زن تصمیم قطعی به جدا شدن میگیرد، معمولاً مدت طولانیتری درد و رنج را تحمل کرده و در مدتی که اختلافات خانوادگی را تجربه میکرده، احساسات منفیتری نسبت به ازدواج و همسرش داشته بنابراین جدایی برای زنان، فرایندی طولانی و دردناک است اما برای مردان معمولاً بهصورت ضربه روانی تجربه میشود. زنانی که عزتنفس بالاتری دارند و ازنظر مالی وابسته نیستند، راحتتر میتوانند ناامیدی را در خود شکست بدهند. ضمن اینکه زنان بیشتر آغازکننده روند طلاق هستند و چنین درخواستی دارند. همچنین زنانی که درخواست طلاق دارند، معمولاً از ازدواج ناراضیترند و نسبت به شوهرانشان زمان طولانیتری درباره طلاق گرفتن فکر کردهاند.
دلیل اینکه مردان پس از طلاق نمیتوانند تنها زندگی کنند، چیست؟
واقعیتها نشان میدهد مردها اگر همسرشان فوت کند یا طلاق بگیرند نمیتوانند تنها زندگی کنند. تنها زندگی کردن برای مردان تأثیرات روانی منفی دارد و باعث بروز اختلالات روانی میشود، بخصوص این امر در مورد مردانی که سابقه و تجربه زندگی متأهلی داشتهاند، سختتر است.خیلی از مردان قبل از این که اثرات رابطه قبلی از بین برود در یک رابطه عاشقانه جدید میافتند که به ازدواج منجر میشود. این کارشناس ارشد این رابطه جدید میتواند عللی از قبیل احساس تنهایی، آسیبپذیری و غمگینی داشته باشد و بهنوعی در کنار کسی بودن، احساس بهتری در آنان ایجاد میکند، اما این گونه رابطهها دیری نمیپاید که از بین میرود. توصیه ما روانشناسان این است که برای خواستگاری، حداقل دو سال از ازدواج قبلی گذشته باشد.
مردان پس از طلاق بیشتر چه اشتباهاتی را نسبت به زنان مرتکب می شوند؟
بسیاری از مردان، کنارهگیری از اجتماع را بهعنوان یکی از راههای پس از طلاق انتخاب میکنند. بسیار راحت خواهد بود بعد از طلاق افراد، گوشهگیری را برگزینند و سر در جیب خویش فرو برند، اما این کار یکی از اشتباهات بزرگ بعد از طلاق است، چراکه فرد دچار افسردگی و یاس میشود. نتایج تحقیقات نشان میدهد در بیشتر موارد این گونه افراد به دام اعتیاد میافتند. بهتر است بعد از طلاق، فرد ارتباط با اقوام را گسترش دهد، به دوستان قدیمی تلفن کند یا به یک تیم ورزشی ملحق شود.
یکی دیگر از اشتباهات رایج مردان پس از طلاق، گیر کردن در نفرت است. ادامه خصومت با همسر سابق بخصوص اگر قرار باشد کودکان هم درگیر این خصومت شوند، کار درستی نیست و یک خانواده گسیخته بعد از طلاق از آسیبهای روانی رنج خواهند برد. برای این که خصومت کمرنگ شود، بهتر است آقایان در کلاس مدیریت خشم شرکت کنند. تحقیقات نشان میدهد این کلاسها معمولاً میتواند هم به والدین و هم به کودکان کمک کند تا احساس بهتری داشته باشند.