خانه » جدیدترین » هنرمندی را چه به کاسبکاری؟

هنرمندی را چه به کاسبکاری؟

سه شنبه ۵ آذر ۱۳۹۸   شماره ۱۱۸۵

هنرمندی را چه به کاسبکاری؟

محبوبه میر قدیری

پــاسخ نــویسندگــان سرشناس را بــه یـک سوال اساسی -از آنچه میدانیم بنویسیم یا آن چه نمیدانیم- خواندید. حالا پاسخ من نویسنده نه چندان شناس. به خودم اجازه دادم در کنار این ستاره ها چراغ موشی باشم و عرض اندامی کنم. خوب، من میگویم عزیز جان ننویس. اگر در ممالک خاج پرستان در دانشگاه هایشان داستان نویسی و نوشتن خلاق تدریس میشود به این خاطر است که آدمها از بسیاری عقده ها خلاص شده اند و با خودشان رو راست هستند و میروند دنبال نوشتن و تازه اگر، ورودی به این رشته ها را با نویسنده های سرشناس همان ممالک اجنبی قیاس کنید می بینید چه ریزشی داشته اند. دود چراغ را که حتمن شنیده اید، این دود چراغ بعلاوه استعداد یا بقول احمد محمود جوهر و جنم ذاتی لازمه نوشتن است. جوهر و جنمی که شخصیت نـویسنده را با دیگران متفاوت می سازد نه در تظاهر که به واقع. کافی است نگاهی به زندگی بزرگان عـــرصه ادب کنیـم، همه شان آدم هایی خاص بودند و البته باز هم تکرار میکنم این تظاهر نبود. شما که از فرم آرایش و رخت و لباست بگیر تا خانه زندگی ات شباهتی به هنرمند بودن ندارد، شما که تــا نشسته ای از این سیستم بد میگویی و برای یک اجرای رادیو تلویزیونی و یا مصاحبه ای با اینان پر در می آوری و خبرش را با آب و تاب پخش میکنی، شما که تو این کلاس و آن کلاس میپلکی و تعریف و تحسین استاد را میگویی و پشت سرش لیچار میبندی به نافش، شما که کتاب نمیخوانی، فیلم نمی بینی، موسیقی خوب نمی شنــوی، نمی توانی دیالوگ یک آدمی یک ذره متفاوت با خودت را بنویسی شما که تا را هی برای ترجمه و… باز شود عین موش کور قایم می شوی و اگر هم کسی را صدا بزنی دوست و رفقای خودت هستند، آنها که ازشان چیزی می ماسد. شما که اینور آب خیلی بی سر و صدا و خاموش به ظاهر تو خانه ات سنگر می گیری و اما شناوری در لابی های گوناگون و آن ور آب هم که می روی حواست هست به تریج قبای هیچکس بر نخوری، اشکالی ندارد، اینگونه باش اما همه جا. در همه جا این یک رنگی را داشته باش. هنرمندی را چه به کاسبکاری؟ و اگر اهل کسب و کار هستی به این وادی وارد نشو. اینجا هیچ خبری نیست. بویی شنیده ای، اشتباه نکن. خر داغ می کنند و یا، دل می سوزانند.  بجای این کرم نوشتن که به جانت افتاده و دوره ای است کتاب بخوان، کتاب بخوان، ورزش کن… فنی، حرفه ای بیاموز… و فکر شغلی باش و در آمدی که این حرف ها برای هیچ کس تنبان نشده. منظورم از این حرف ها همین نویسندگی است. تنبان خودت هم از پایت در می آید اگر اهل شبکه بازی نباشی و به جامه نو میرسی به شرطی و شروطی . پس بخوان و بخوان. افتخارت این باشد که داری کتابفروشی ها را از ذلت لوکس فروشی خلاص میکنی. سر فرازی ات به این باشد که آداب انسان بودن را میدانی و رعایت میکنی در هر ناکجاآباد. این نظر من بود که در دنیای نویسندگی (داستان و شعر) چراغ موشی هستم. عزت زیاد.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.