چهارشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ شماره ۱۰۷۵
نیم ور؛ کهنسال نام آور
بخش چهاردهم/ فصل چهارم
مهدی لعل بار- جواد احدی- شهرزاد قربانی/ نویسندگان:
مثل ها و کنایههای نیموری
استفاده از کنایهها و ضرب المثلهای عامیانه در نیمور بسیار متداول بوده و هنوز هم از آنها در محاورات روزانه بکار برده میشود. این ضرب المثلها مختصر و ساده بودند اما بسیاری از حالات روحی، جسمی و مادی را به صورت جامع انتقال میدادند، علاوه برآنکه از سختیها، تلخیها و زشتیهای احتمالی آن میکاستند و تا حدودی جنبه شوخ طبعی را به آن اضافه میکردند. برخی از اهالی و از جمله حاج حسن اسلامی، آقای عباس بابایی، حاج حسین لعل بار و … تعدادی از این مثلها را بیان میکنند.
– روباه رو کاه مُرده: کسی که مدتی تغذیه و استراحت مناسب نداشته و خسته و درمانده بنظر میرسد.
– ندیده انشالله نبینه ، لنگ دراز به خر نشینه: کنایه از آدم هایی است که ندید بدید هستند.
– مگه آب نیموری هست: در گذشته آب نیمور بسیار زیاد بود به طوری که برخی مواقع آب را هرز میکردند. اکنون وقتی چیز با ارزشی در حال هدر رفتن است میگویند مگر آب نیموری هست.
– سا بِسَنگ شود (سایه به سنگ برسد): منظور زمانی است که سایه کوه عباسآباد بر روی تخت پنیرکچه میافتاده است و نشان دهنده ساعتی مشخص نزدیک غروب آفتاب بود.
– ماشالله مرد را می کُشد، سرباری خر را: کنایه از تعریف و تمجیدی دارد که باعث کار کردن بیش از حد فرد شود.
– دوغ خوره همیشه دوغ نصیبش می شه: کنایه از آدم بدبختی است که همیشه بدبختی نصیبش می شود.
– طرف مثل گاو نه من شیر ده می مونه: کنایه از فردی که برای انجام کاری خیلی زحمت میکشد ولی با نادانی آن را در آخرین لحظات خراب میکند، مثل گاوی است که شیر زیادی میدهد ولی با لگدی به ظرف شیر آن را واژگون میکند و شیر را هدر میدهد.
– طناب هرچی بلند باشه سر از چاقوله در میآورد: طنابی که با آن بار هیزم را میبستند طناب وُنده نام داشت. یک سر آن دو حلقه بنام چاقوله بوده که کار بستن طنابها را امکانپذیر میکرده است. این طناب هر چقدر هم بلند باشه بایستی از این قلابها بگذرد تا گره بخورد. این مثل کنایه از آن است که فرد هر چقدر هم به پست و مقام بالا برسد یا ثروتمند شود، باز هم نمیتواند اصالت و ریشه خانوادگی خود را منکر شود یا آن را تغییر دهد.
– آخورش چاله: محل درآمد خوبی دارد یا راه دزدی و اختلاس را خوب پیدا کرده است.
– اون روز که جیک جیک مستونت بود فکر زمستونت بود؟: آن ایام که هنگام توانایی و فراخی داشتی به فکر روزهای سخت خود هم بودی؟
– اگه بیل زنی باغ خودتا بیل بزن: به جای ادعا و راهنمایی دیگران به فکر اوضاع و احوال نامناسب خودت باش.
– از بس مار خورده افعی شده: بخاطر تجربه و رفت وآمد با آدمهای قلدر و حیلهگر، خودش هم قلدر و حیلهگر شده است.
– انگار به اسب شاه گفتن یابو: خطاب به فردی که خیلی زود از حرف دیگران ناراحت میشود.
– بذار در کوزه آبشا بخور: کنایه از کار بیهوده انجام دادن .
– تیغش نمی بُّره: توانایی انجام کار را ندارد.
– جیگرش عُلو گرفته: به شدت تشنه است.
– هم از آخور میخوره هم از توبره: کسی که یکبار با بقیه و یکبار هم جداگانه از انبار برمیدارد.
– سنگ رو بافه گذاشتن: چیزی را به نام خود کردن، نامزد کردن.
– برو کشکت را بساب: دنبال کار و زندگی خودت باش.
– آسوده کسی که خر نداره، از کاه و جوش خبر نداره: هرچه دارایی کمتری داشته باشی راحتتر و آسودهتر هستی.
– بچه تا گریه نکنه بهش شیر نمیدن: هر کس درخواستی دارد باید اعلام کند تا به آن رسیدگی شود.
– پول که باشه میشه رو سیبیل شاه نقاره زد: وقتی پول باشد میشود هر کاری کرد.
– جون به عزرائیل نمیده : خسیس است.
– چشمم آب نمی خوره : خوشبین نیستم.
– چاه باید از خودش آب داشته باشه : توانایی و هنر باید در ذات هر فرد باشد و به زور فرد ماهر و هنرمند نمیشود.
– دود از کنده بلند میشه: کار از آدم با تجربه برمیآید.
– سرش به آخور خودش بنده : مشغول زندگی و کار خودش است و به دیگران کاری ندارد.
– سرش تو آخور این و اونه: مدام در کار و زندگی دیگران دخالت میکند.
-گوش که عزیزه گوشواره ش هم عزیزه: فردی که محترم است، وابستگانش هم محترم هستند.
-کاه از خودت نیست کاهدون که از خودته : به اندازه بخور.
-گدا به گدا رحمت به خدا: وقتی فردی تهیدست از فردی که بیچارهتر از خودش هست تقاضای کمک میکند.
– میخواهی زن بگیری پیر بفرست، میخواهی خر بگیری جوون بفرست: در هرکاری از فرد مناسبی برای آن کار استفاده کن، هر کسی را بهرکاری ساختند.
– پشت گوش ننداز : حرف را گوش کن و به آن عمل کن.
-کف دستما بو کرده بودم ؟ : از اتفاقات پشت پرده خبر نداشتم.
– دیواری از دیوار من کوتاهتر نیست: وقتی همۀ تقصیرها را به گردن کسی میاندازند از این اصطلاح استفاده میکند.
– ته کاسۀ بچه سفید باشه : یعنی بچه (یا هر فرد دیگری) حداقل چیزی مثل شیر یا ماست برای خوردن داشته باشد. کنایه از کارکردن با حداقل دستمزد است.
– سودا به رضا : وقتی قراری میگذاشتند و توافقی میکردند که چیزی رد و بدل کنند و برای دیگران توافق مهم بود تا جزئیات آن، این جمله را بکار میبردند.
– کاسهای داریم آرَک وارَک، تو پرکُنی من پُرتَرک: تو برای من یک قدم بردار من برای تو چند قدم بر میدارم.
– نکرده کارا، نبر به کار میخوره بار، نمیکنه کار: برای انجام کار از افراد ماهر استفاده کن.
– چشاش داره گُرِنج گرنج می کنه: خوابش میآید.
– همۀ کاراش آراستهکارد کُلِش بی دسته: دنبال کارهای بیهوده رفتن .
– گندم را از زن بخر قدک را از مرد : جنس را از فردی بخر که قدر آن را نمیداند.
– وعده سر خرمن (وعده سر جالیز) (وعده سر کلوزه): موعد پرداخت بدهی را زمان درو و فروش محصول قرار دادن.
– آردشا ویخته، قلبورشا آویخته: کاری را تمام کردن، بازنشسته شدن.
– گُموره نرو : از زیر کار در نرو.
مذهب
به نظر میرسد در سالهای دور و پیش از ورود اسلام به ایران مردم این منطقه، دین زرتشتی داشته و یکتاپرست بودهاند چنانچه وجود آتشکده آتشکوه در این منطقه خود دلیل بر این ادعا است. با ورود اسلام به منطقه مردم نیمور هم به اسلام گرویده و مسلمان شدند، هم اکنون نیز تقریباً همه اهالی شیعه هستند. زینالعابدین شیرازی دربارۀ دین مردم نیمور، درمشاهدات خود درکتاب بستانالسیاحه در سال ۱۲۴۸ هجری قمری آورده که: « مذهب تمام مردم این منطقه شیعه بوده است. در حال حاضر نیز دین بیشتر مردم این شهر شیعۀ دوازده امامی میباشد.»
آداب و رسوم
فرهنگ هر قوم بیانگر احساس و اندیشه آنان در طول تاریخ است که از نوع نگرش آن مردم به جهان نشأت میگیرد. فرهنگ با رفتار، گفتار، مراسم وآئینها سینه به سینه و نسل به نسل منتقل میشود.
این فرهنگ است که به مردم آن قوم هویت میبخشد و مطالعه و ریشهیابی آنها به ما کمک خواهد کرد تا درسهای بزرگ زندگی را که نتیجه تجربیات انسانها در مسیر پر پیچ وخم زندگی است، هویدا گردد.
گذشته از آثار فیزیکی همچون اماکن و وسایل بجای مانده از گذشته،که خود البته بسیاری از حقایق را برای ما روشن میکند، آداب و رسوم، آئینها و مراسم بجای مانده از دل تاریخ حرفهای زیادی برای گفتن دارد.
بیشک شهری به قدمت نیمور و با آن قدمت کهن، ساختار فرهنگی غنی را میطلبد که توان بالایی برای نگهداشتن اجزای یک اجتماع پیچیده و تعاون محور را داشته باشد.
غلبه بر طبیعت سخت و خشن، کار سنگین و بدنی شدید و در کنار آن مبارزه با دشمنان و یاغیان، باعث نمیشد تا نیموریها طبع لطیف شعر خوانیهایشان را کنار بگذارند. آنها با ظرافت خاصی حرفهای خود را در قالب شعرها و شوخیهای شیرین بیان میکردند تا از سختی روزگارکمتر ملالی را احساس کنند. لذا شوخ طبعی نیموریها در کنار طبع لطیف و شاعرانه آنها، ویژگی منحصر بفردی از مرم این شهر محسوب میشود.
کار گروهی از شاخصههای اصلی برای انجام کارهای بسیار سخت بودکه به تنهایی از عهدۀ حتی قویترین مردان روزگار نیز برنمیآمد، چنانچه دکتر فرهادی درتأئید این موضوع درکتاب فرهنگ یاریگری مینویسد: « نظر به اینکه در نیمهور بهترین نمونههای مربوط به انواع یاریگری مشاهده شده است …»
آن چیزی که باعث بقای زندگانی اجتماعی میشد، ریشههای فرهنگی جامعهای بود که ریشه در اعماق تاریخ کهن این سرزمین داشت. براستی آنان هنگامی که هنوز علم مدیریت تعریف هم نشده بود، واژههایی مثل تعاون و مشارکت، استفاده مناسب از منابع موجود، اصلاح فرآیندها، استفاده از تکنولوژی و افزایش بهروری را، که اکنون ما در تعریف آنها هنوز هم به توافق کامل نرسیدهایم سالها پیش عملیاتی و اجرا میکردند. نمونۀ بارز آن را در شیرواره میبینیم، جایی که برای افزایش بهرهوری از منابع موجود(شیر)، با تعاون و همکاری یک محله هر روز شیرها جمعآوری و در اختیار یکی از اهالی قرار میگرفت، تا اجرای فرآیندهای تولید محصولات لبنی بازده بیشتری داشته باشد.
لذا یکی از ویژگیهای مهم در جامعۀ نیموری چه در بحث آب و کشاورزی، دامداری، سنگ و سایر فعالیتهای اجتماعی مشخصه بارز یاریگری است.
نقش پررنگی از باورهای مذهبی و سنتی نیز در آداب و رسوم نیمور به چشم میخورد. باورهایی که حتی در جزئیترین ابعاد زندگی آنان نفوذ کرده و برای آن احترام خاصی قائل هستند، چنانچه احترام به بزرگتر، احترام به مراسم و حفظ حرمت و شأن اجتماعی افراد، اجرای مراسم مذهبی، نانوشتههایی بودند که همیشه بر لوح ذهن مردمان این آبادی نقش بسته بودند.
در این بخش به تعدادی از این آداب و رسوم اشاره میشودکه ممکن است برخی ازآنها مختص نیمور و برخی نیز در نقاط دیگری مشاهده شوند. برخی هنوز پابرجا و برخی نیز از یاد رفتهاند.