دوشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۷ شماره ۱۰۵۵
نیم ور؛ کهنسال نام آور
بخش هفتم/ فصل دوم
مهدی لعل بار/ نویسنده
به نظر میرسد اوج شکوفایی و رونق نیمور مربوط به دوران ساسانیان است. چرا که بناهایی همچون آتشکدۀ آتشکوه، میل میلونه و بند یا در این زمان ساخته شدهاند یا در اوج شکوه به سر میبرند. بعد از احداث بند بر روی رودخانۀ لعل بار در آن زمان و ایجاد جوی آبی به طول ۱۸ کیلومتر برای تأمین آب مصرفی و کشاورزی ساکنان از رونق بسیار بیشتری نیز برخوردار شده بود. این امر میتواند بیانگر این نکته باشد که بنای نیمور قدر مسلم قبل از آن پایهریزی گردیده است چرا که ساختن چنین بند باشکوهی آن هم در فاصلۀ ۱۸ کیلومتری مسلتزم آن بوده که نیمور شهری بزرگ و با اهمیت در زمان خود بوده باشد، کما اینکه چنین ویژگی در شهرهای بزرگ اطراف مشاهده نگردیده است. وجود پایۀ میل میلونه، آتشکدۀ آتشکوه و حتی ستونهای معبد خورهه (در۲۰کیلومتری محلات) که مربوط به دوران سلوکیان است، دلیل دیگری بر این ادعاست.
با ورود اعراب مسلمان به ایران منطقۀ تیمره به نام جبال (در عربی به معنای کوهستان) معروف شد که بعدها بنا بر گفتۀ لسترنج در زمان سلجوقیان به عراق عجم نیز تبدیل میشود. ورود اسلام به ایران یک اتفاق مهم در تاریخ ایران محسوب شده و مورخان، تاریخ ایران را به دو بخش قبل از اسلام و پس از اسلام تقسیم کردهاند.
آنچه در کتب تاریخی آمده است، فتح بیشترین نواحی اصفهان بدست ابوموسی اشعری و امیران لشگر او و با جنگ بود… همچنین فتح منطقۀ تیمره نیز از طریق جنگ و به دست «احنف بن قیس» از امرای ابوموسی اشعری صورت گرفته است.
همچنین در کتاب تاریخ مفصل ایران آمده است که « قشون ابوموسی اشعری پس از فتح نهاوند، شیروان، دنیور، صمیره (کمره) را گرفتند و بعد برای فتح قم، کاشان و اصفهان حمله کردند و در سال ۲۳ و ۲۴ و سال آخر خلافت عمر و اول خلافت عثمان آن شهرها را نیز گشودند و … »
به نظر میرسد با توجه به اینکه نیمور نیز جزئی از این منطقه بوده است، در این زمان بدست سپاه اسلام فتح میگردد و احتمالاً بناهایی همچون آتشکدۀ آتشکوه و میل میلونه در این زمان تخریب شده باشند.
دکتر فوریه در کتاب سه سال در دربار ایران، در سال ۱۲۷۱ ه.ش در مورد نیمور و بازدید همراهان از بنای نیمور مینویسد: « شاهزاده منوچهر میرزا که به عکاسی عشق و در این فن کمال مهارت را دارد از اقامت ما در اینجا استفاده کرده و با میرزا فروغی منشی اعتماد السلطنه به تماشای خرابهها رفت. این دو تن چندان چیزی که قابل اعتنا باشد نیافته بودند ولی در نزدیک ستون مربع شکلی که قاعده آن سخت آسیب دیده بود پس از قدری کاوش به مقداری استخوان انسانی در میان گودالی که به عقیده ایشان حوض بوده ولی آجرهای دور آن معلوم نبود برخورده بودند. شاید این گودال محصور که پر از استخوان بوده یکی از همان گورستانهای خشتی باشد که یونانیها بعد از جنگها مردههای خود را در آنها دفن میکردند. میرزا فروغی از آنجا یک جمجمه بالنسبه تمام با این چند پیکان مفرغی و مسی همراه آورده بود.
این جمجمه به کله یک نفر عرب بیش از هر جنس دیگر شبیه است به همین جهت شاید حق با اعتماد السلطنه باشد که این گورستان را متعلق به زمانی میداند که اعراب ایرانیان را به دین اسلام آورده و بعد از حرکت از عربستان در همین نواحی با ایرانیان چند جنگ کردهاند.
اما پیکانهای فلزی که طول آنها از ۵ تا ۷ سانتی متر است نوکهای تیزی دارند شبیه به سر نیزه که طول زمان آنها را کُند کرده و یکی از آنها این اختصاص را دارد که نوک آن را به ضرب چکش کج نمودهاند و آثار ضرب چکش بر آن نمودار است.»
از آنجا که منطقۀ قم از نظر شرایط آب و هوایی تقریباً مساعد و مناسب با موطن اصلی اعراب بود، آنان مدت زیادی در این منطقه ساکن و به کشاورزی مشغول شدند. یکی از مشکلاتی که آنها با منطقۀ تیمره داشتند موضوع تقسیم آب رودخانۀ لعل بار بود. حسن بن محمد قمی در کتاب تاریخ قم از جنگها و اختلافات اعراب قم با اهالی تیمره بر سر این رودخانه که آن را قمرود مینامند سخن گفته است.
محمد تقی بیک ارباب در کتاب دارالایمان قم اشاره مینماید که: «در ابتدا قرار بر این بوده که اهل تیمره در تابستان ماهی ده روز آب رودخانه را به آنها بدهند. اما اعراب از این تقسیم بندی راضی نبودند، لذا کار ایشان به جنگ انجامید. در این جنگ بسیاری از طرفین کشته شدند.آخر الامر اعراب فایق آمده شکست فاحش به اهل تیمره وارد کردند و قرار بر این نهادند که اسب سواری از دروازه قم وقت طلوع آفتاب سوار شده در مسیر رودخانه برود، تا غروب آفتاب به هر کجا رسید آب رودخانه سهم قم باشد و بالای آن سهم تیمره و انار بار. سواری از اعراب اول وقت طلوع سوار شده تا غروب سی و دو فرسخ راه رفت و جمیع سدها و بندهای قراء و مزارع را خراب کرده آب آنها را به قم آوردند.»
این اختلافات هزار و چند ساله تا دورۀ قاجاریه و حتی پس از آن نیز ادامه داشت که شرح مفصل آن در بخش کشاورزی آورده شده است.
با بیکفایتی خوارزمشاهیان و ضربات مهلک سپاه مغول، منطقۀ تیمره نیز روبه ویرانی و خرابی گذاشت و اوضاع اجتماعی و زندگی مردم روز به روز وخیمتر و نابسامانتر گشت و با تاخت و تاز تیمور و سپاهش این اوضاع بدتر نیز گردید. تیمور بخشی از کمره را وقف خانقاه اردبیل نمود که البته به مرحله عمل در نیامد.
در اواخر دوران صفویه با ورود سپاه افغان و شکست شاه سلطان حسین در سال ۱۱۳۵ ه.ق محمود بر تخت سلطنت جلوس نمود و سپس در همان سال از گلپایگان تا کاشان را به تصرف در آوردند.
در اینجا بایستی به این نکته اشاره کنیم که اهالی نیمور از پدران خود نقل میکنند که در گذشته وقتی دشمنان به قلعۀ جمشیدی میرسند و آن را محاصره میکنند، امکان ورود و تصرف قلعه را پیدا نمیکنند چرا که از لحاظ ساختاری و امنیتی این قلعه بسیار مستحکم بوده است. بنابراین تصمیم میگیرند تا زمانی که مردم تسلیم شوند آنجا را در محاصره خود داشته باشند. مدت زیادی (قریب چند ماه) میگذرد اما مردم تسلیم نمیشوند تا اینکه روزی اهالیِ داخل قلعه از بالای دیوار آن گُلهایی راکه در بیابان میروید برای مهاجمین میریزند. مهاجمین در مییابندکه این قلعه به بیرون راه دارد و محاصره آن عملا کاری بیهودهای است بنابراین بدون آنکه به مردم آسیبی برسد آنجا را ترک میکنند. بسیاری معتقدند این اتفاق در زمان حمله افغانها اتفاق افتاده است، که البته پیدا شدن برخی از این مسیرهای زیرزمینی، وجود این راههای مخفی را تایید میکند، لیکن زمان دقیق آن را نمیتوان به قطعیت اعلام کرد، کما اینکه برخی نیز معتقدند این اتفاقات در زمان یورش مغولها یا دزدان و سارقان در سالهای دیگری رخ داده است، ولی از آنجا که روایاتی در خصوص حمله افغانها به قلعه های شهر محلات نیز وجود دارد احتمال آنکه این حملات در آن زمان رخ داده باشد محتمل به نظر می رسد. بررسی این داستان را در بخش اماکن تاریخی میخوانید.