پنجشنبه ۱ تیر ۹۶ شماره ۶۱۶
***
وقایع استان
فرشته غلامی
***
بالاخره روزی فرا خواهد رسید که جسم من زیر ملافه سفید که چهار طرفش زیر تشک تخت بیمارستان جمع شده است، قرار می گیرد و آدم هایی از کنارم عبور می کنند که سخت مشغول زنده ها و مرده ها هستند، آن طرف مادرم دست به دعا برمی دارد و در گوشه ای دیگر همسرم گریه می کند و دخترم جیغ می کشد. اما در نهایت لحظه ای می رسد که دکتر می گوید مغز من از کار افتاده است و زندگی ام رو به پایان است. همسرم گریه هایش بلند تر می شود و مادرم ناله سر می دهند و می گوید نه نه نمی توانم خدا خودت کمک کن. دکتر اصرار می کند و می خواهد جسمم به دیگران حیات دهد، اما آنها مخالفت می کنند. آن وقت است که باز هم تلاش می کنند تا با استفاده از دستگاه زندگی ام را به من بازگردانند. یک روز، یک هفته یا حتی بیشترطول می کشد اما در نهایت خانواده ام رضایت می دهند تا اعضای بدنم را اهدا کنند.
مرگمغزی، حالتی است که در آن خونرسانی به مغز متوقف شده و اکسیژن به آن نمیرسد؛ در نتیجه مغز دچار تخریب غیرقابلبرگشت میشود. با این حال اعضای دیگر ازجمله قلب، کبد و کلیهها هنوز کار میکنند؛ اما کار کردن آنها خیلی طول نمیکشد. چند روز بعد از مرگمغزی دیگر ارگانهای بدن نیز از کار خواهند افتاد؛ فقط یک راه برای ادامهحیات قلب، کلیه، ریه و دیگر اعضای بیمار مرگمغزی وجود دارد؛ اهدا! از زمانی که در تاریخ پزشکی، عضوی از انسان با موفقیت به دیگری پیوند زدهشد، قریب به دو قرن میگذرد.
سال ١٨٢٣ میلادی، نخستینبار و در آلمان پیوند بافت پوست از بدن فردی بر محل دیگری از بدن خودش، با موفقیت انجام شد. اگرچه بنابر آنچه که در سایت انجمن اهدای عضو آمده اولین پیوند به کاتولیک های روم در قرن سوم برمی گردد که پای یک خادم کلیسا را که دچار قانقاریا شده بود را به یک برده حبشی که تازه جانش را از دست داده بود پیوند زده اند. اما به هر حال از آن زمان تا امروز، با پیشرفت دانشپزشکی، از سلولهای تخمک گرفته تا قلب، کلیه و بیشتر بافتهای داخلی بدن، قابلیت تعویض و پیوند دارند. امروز کار تا آنجا پیش رفته که در ایتالیا پزشکی، ادعای امکانپذیر بودن پیوند سر را مطرح کرده است! ایدهای جنجالی که هرچند بسیاری از متخصصان فعلا آن را در حد یک شوخی میپندارند، با این حال از افق پیشروی بشر در سالهای آینده خبر میدهد. پیوند اعضا در ایران سابقهای هشتاد ساله دارد که به پیوند قرنیه در سال ۱۳۱۴ برمی گردد با این سابقه طولانی اما از ١۷سال پیش مفهوم پیوند اعضا با تصویب قانون اهدای عضو ساماندهی جدی پیدا کرده و تلاشهای زیادی برای فرهنگسازی این عمل انساندوستانه صورت گرفته است.
تصویب قانون پیوند اعضا
قانون پیوند اعضا در ۱۷فروردین ١٣٧٩ در مجلس شورای اسلامی بهتصویب رسید. براساس این قانون، اعضای بیماران فوتشده یا بیمارانی که مرگمغزی آنان مسلم است را میتوان بهشرط وصیت بیمار یا موافقت ولیمیت برای پیوند به بیمارانی که ادامه حیاتشان به پیوند عضو یا اعضای فوق بستگی دارد، استفاده کرد. تشخیص مرگمغزی توسط کارشناسان خبره در بیمارستانهای مجهز دانشگاههای دولتی صورت میگیرد. آییننامه اجرایی این قانون هم در خرداد ١٣٨١ در دو ماده به تصویب رسید. در این آییننامه تاکید شده است که تشخیص و تایید مرگمغزی توسط ۴ پزشک متشکل از یکمتخصص نورولوژی، یکمتخصص جراحی مغز و اعصاب، یکمتخصص داخلی و یکمتخصص بیهوشی صورت میگیرد.
اهدای عضو و آمارها
در کشور بهطور سالانه تصادفات جادهای عامل بروز پنج تا هشتهزار مرگ مغزی است. هم اکنون میزان رضایتمندی خانوادهها برای اهدای اعضای بستگانشان که دچار مرگ مغزی شدهاند، از پنجدرصد به ۷۰درصد افزایش یافته است. ۵۰درصد افراد تصادفکننده میتوانند اهدای عضو کنند و با این کار، جان تعدادی از بیماران را از مرگ نجات میدهند به طوری که گفته شده یک بیمار مرگ مغزی می تواند جان هشت نفر را احیا کند. در یک سال اخیر قریب به ۸۰۰ مورد اهدای عضو از افراد مبتلا به مرگ مغزی ثبت شده است.
به گفته مدیرعامل انجمن اهدا عضو ایرانیان، ایران در گرفتن رضایت از خانوادههای مرگ مغزی رتبه نخست جهان را دارد، ولی از نظر ثبتنام کارت اهدای عضو رتبه خوبی نداریم و فقط ۴ میلیون ایرانی دارای کارت هستند، درحالیکه در کشورهای دیگر نیمی از مردم کارت اهدای عضو دارند.
اهدای عضو در استان مرکزی
استان مرکزی با جمعیتی قریب بر یک میلیون وچهارصد هزار نفر اما سهم کمی از اهدای عضو را شامل می شود و براساس آنجه که از سایت انجمن اهدای عضو ایران برمی آید سهمی حدود بر شش نفر در سال و به گفته مسئول مرکز شناسایی اهدای عضو دانشگاه علوم پزشکی اراک این تعداد هفت نفر است.
مرکز شناسایی اهدای عضو در استان کمی دیرتر قدم در این راه خیرخواهانه گذاشته و از سال ۸۸ شروع به فعالیت کرده و در سال ۹۰ هم موسسه تبسم به صدور کارتهای اهدای عضو پرداخته است.
مسئول مرکز شناسایی اهدای عضو دانشگاه علوم پزشکی اراک، مصطفی چقایی گفته مرکز در سال گذشته ۷ مورد مرگ مغزی را شناسایی کرده که از این تعداد دو مورد منجر به اهدای عضو شد، از پنج مورد باقیمانده یک مورد به دلیل عدم رضایت، یک مورد نداشتن شرایط اهدا و سه مورد به دلیل ایست قبلی در حین شناسایی امکان اهدا نداشتند.
چقایی ادامه داد: بر اساس استاندارد اعلام شده از سوی وزارت بهداشت و درمان استان مرکزی باید سالانه ۱۲ اهدا عضو داشته باشد، این در حالی است که به دلیل برخی مشکلات از جمله کمبود تعداد تخت آی سی یو این میزان امکانپذیر نیست.
وی گفت: بعد از مرگ مغزی اعضایی چون ریه، قلب، کلیه، کبد، قرنیه، استخوان و تاندومهای خاص فرد فوت شده قابلاهدا هستند که با اهدای این اعضا میتوان به بیماران نیازمند حیات و زندگی بخشید، اما اهدا عضو به شرایط و تجهیزاتی نیز نیازمند است که هماکنون استان مرکزی از نظر تأمین این تجهیزات با مشکلاتی دستوپنجه نرم میکند.
چقایی افزود: کارت اهدای عضو تا زمانی که ضمانت و پشتیبان قانونی نداشته باشد تاثیر چشمگیری در فرهنگ سازی اهدای عضو ندارد و این ولی دم است که تصمیم میگیرد عضو خانواده که دچار مرگ مغزی شده، اعضای خود را اهدا کند یا خیر، این نگاه قانون باعث شده تعداد قابل توجهی از افرادی که دچار مرگ مغزی شدهاند نتوانند اعضای خود را به دیگران اهدا کنند حتی اگر خودشان رضایت کامل داشته باشند.
به گزارش وقایع استان به نقل از ایکنا مدیرعامل انجمن حمایت از بیماران سرطانی استان مرکزی (تبسم) گفت: از سال ۹۰ تاکنون ۴ هزار و ۳۰ نفر درخواست صدور کارت اهدای عضو داشتند که بیش از ۲ هزار و ۲۰۰ نفر آنها خانم و حدود یکهزار و ۸۰ نفر آقا بودند، در میانگینی که گرفته شده بیشترین آمار به افراد دارای تحصیلات دانشگاهی اختصاص یافت.
عباس مهرپرور به آمار پایین اهدای عضو در استان اشاره کرد و گفت: متأسفانه اغلب خانوادهها با وجود این که فرد دارای کارت اهدای عضو است و دچار مرگ مغزی شده، از اهدای عضو جلوگیری میکنند و قانون به بستگان نزدیک این اجازه را میدهد از اهدای عضو صاحب کارت، ممانعت کنند، این خلاهای قانونی است که نمیگذارد اهدای عضو به درستی انجام شود.
اینکه هر فرد مرگ مغزی می تواند جان هشت نفر را نجات دهد و عباراتی از این دست که گهگاهی تیتر بزرگ رسانه ها می شود به زبان آوردنش چندان ساده هم نیست. راستش را بخواهید داستان اهدای عضو همان حکایت یک بام و دو هواست که یک سرش غم و از دست دادن عزیز است و سردیگرش زندگی بخشیدن است. اما با این وجود حال اهدای عضو در ایران و به خصوص در استان اصلا خوش نیست و آمار اهدا به نسبت شمار مرگ مغزی بسیار پایین است که این می تواند ناشی از فقدان فرهنگ اهدای عضو، تشخیص دیرهنگام مرگ مغزی و نبود امکانات تخصصی و بیمارستانهای مجهز پیوند اعضا باشد. حال آنکه همت بلند می طلبد تا مسئولین و مردم به کمک هم این فرهنگ را نهادینه کنند آن هم در استانی چون مرکزی که در مرکز تمامی راه های ارتباطی است و به تبع آن حوادث جاده ای هم در آن بالا و تعداد بیماران مرگ مغزی هم در آن بالاتر است.