خانه » پیشنهاد سردبیر » نگاهی متفاوت به آخرین شاهکار اصغر فرهادی/سیلی فروشنده بر صورت جامعه

نگاهی متفاوت به آخرین شاهکار اصغر فرهادی/سیلی فروشنده بر صورت جامعه

شنبه ۲۰ شهریور ۹۵   شماره ۴۱۴

وقایع استان-سعید خطایی پور:
اواخر فیلم بود. سالن سینما نسبت به فیلم های دیگر سکوت خوبی داشت. یکی از ویژگی های بارز کارهای فرهادی همین است که مخاطب را آنقدر درگیر می کند که دیگر کسی فرصت مزه پرانی لوس و مسخره ایرانی وار را نمی کند. در همان سکوت و قضاوت ها و حکم هایی که در ذهن مخاطبان انجام می گرفت ناگهان صدای تشویق مردم بلند شد. صحنه ای که شهاب حسینی سیلی محکمی را به پیرمرد متهم به تجاوز در فیلم می زد. در گوش دوستم گفتم، این سکانس مرگ فروشنده فرهادی بود. آن لحظه دست شهاب دست عمده افراد حاضر در سالن سینما شد. همه ابراز خرسندی می کردند. همه فیلم فروشنده را باید یک طرف گذاشت و سکانس سیلی را یک طرف. فرهادی همه حرفش را با همان سکانس زد. در واقع آن سیلی به صورت پیرمرد نفرت برانگیزی که دلسوزی مخاطب را نیز بر می انگیخت نبود، آن یک سیلی به صورت جامعه ایران بود. جامعه ای درگیر در کش و قوس خیر و شر و پر از قضاوت و پیش داوری.
فرهادی همه سعی اش را کرده بود تا علاوه بر نمایش پیوند عجیب مقوله تجاوز با جامعه ایران، نحوه برخورد با آن را نیز به نمایش بگذارد. دستکاری ناخودآگاه جامعه و تلنگری به غول متجاوز خوابیده در نهان جامعه که گاهی در قالب چشم، گاهی زبان، گاهی دست و گاهی تن کرنش می کند در روند داستانی فیلم مشهود بود. اما فروشنده نتوانست به هدفش برسد. شاید هم قصد فرهادی تنها نمایش آنچه هست بوده و نیت تغییر و دستکاری آن را نداشته است. چیزی که برایم جالب بود هیچکس پیرمرد متجاوز فیلم را همزاد خود نمیدید. با سرافکندگی او کسی سرافکنده نشد. همه خودشان را در نقش عمادی می دیدند که به همسرش تجاوز شده بود. حس انتقام جویی شبیه موجود خونخواری در سالن سینما به حرکت در می آمد. مردم از تضادی که فرهادی در شخصیت و موقعیت عماد ساخته بود به راحتی گذشتند و برای لحظه انتقام به وجد آمده بودند. تا اینکه با سیلی عماد خشم و نفرت درونی مردم در قالب شادی نفرت انگیزی بروز پیدا کرد. هیچکس نفهمید که خودش دارد سیلی می خورد و خودش برای سیلی خورده از دست خود، دست می زند و شادی می کند.
بابک و پیرمرد نشانه هایی از جامعه جنسیت زده ایران هستند. هرکس در شرایط و موقعیتی که هست به نوعی درگیر این جنسیت زدگی شده و هرلحظه در پی انکار آن بر می آید. این انکار تا جایی ادامه پیدا می کند که فرد خاطی خود در جایگاه قاضی قرار گرفته و دست به محاکمه یک قربانی از میان خود می زند تا حس فروپاشی خود و جامعه را تلطیف کند. قربانی آن شب سالن سینما کاراکتر پیرمرد فیلم فرهادی بود که ما و شهاب حسینی برای فراموشی گناه خود بر صورت او سیلی می زدیم. اما بابک نیز که بازیگر تئاتر بود و از قشر روشنفکر جامعه بر می آمد جنسیت زدگی را به نوعی دیگر و کمی عقلانی تر به نمایش می گذاشت. ارتباط پنهانی اش با آهو و انکار از صحبت کردن درباره شرایط آهو نشان می داد که او نیز نمی خواهد آنچه هست را بپذیرد. همانطور که ما نخواستیم آنچه بودیم را بپذیریم.
فروشنده را باید طور دیگری دید. این بار از زاویه نگاه پیرمردی که آن شب وارد خانه عماد شد. از زاویه دید بابک. از نگاه بازیگر تئاتری که در یکی از صحنه های فیلم نقش مقابل قاحشه ای را بازی می کرد و می خندید. فرهادی در پرداختن به اجتماع از زاویه ای متفاوت استاد است. هرچند فروشنده او نتوانست تغییری ایجاد کند اما آیینه تمام نمای جامعه ایرانی بود. اگر بخواهم در یک جمله این فیلم را توصیف کنم باید بگویم: «فروشنده سیلی محکمی بود بر جامعه ایران»
در زیر بخشی از نقد اوون گیلبرمن بر فیلم فروشنده که در مجله ورایتی که در آمریکا نوشته شده با ترجمه حسین ملاشاهی زارع آورده شده است.
یکی از چندین دلایلی که آلفرد هیچکاک بزرگترین فیلمساز تاریخ سینماست- فیلمساز ناب و نمونه- این است که ویژگی ها و تکنیک کار او خیلی از کارگردان ها را ( شاید همه کارگردان ها) تحت تاثیر قرار داده است. همچنین او خدای ابدی هر کسی است که فیلم تریلر ساخته است.و سایه او بر کسانی هم که کمتر”هیچکاکی” اند دیده میشود. مثال عالی برای چنین کسانی ،نویسنده و کارگردان ماهر ایرانی، اصغرفرهادی است.فرهادی از ناسازگاری های خانگی درام هایی میسازد که بظاهر از چیزی که مینمایند فراتر نمیروند. این درام ها هوشیارانه ، بی جلا ، خاص و واقعی هستند. با اینحال وقتی یکی از فیلم های فرهادی مثل ” جدایی” یا “گذشته” یا اثر جدیدش ” فروشنده” را میبینیم با تمهیدات پنهان و فریبنده اش به ناتورالیزم آشکاری انحراف پیدا میکنیم ، و کم کم میفهمیم که گرفتار گردبادی شدیم که با تغییرات درونی شخصیت ها بوجود آمده است. ما درگیر تعلیق درگیرکننده ای میشویم که به آنچه که در ذهن و دل شخصیت ها میگذرد وابسته است.
«فروشنده» به طرز نامشخصی با حادثه سهمگینی آغاز می شود. آپارتمانی درتهران در شرف فرو ریختن است و ساکنان که شامل زوج قهرمان فیلم عماد (شهاب حسینی)و رعنا (ترانه علیدوستی) میشوند از درون ساختمان برای نجات جانشان فرار میکنند . در اخر ساختمان سرپا میماند امابا نشتی گاز و ترک هایی بر دیوارها، تبدیل به خرابه ای میشود. عماد و رعنا مجبورند تا اپارتمان دیگری پیدا کنند ، این کار را میکنند و به سرعت به واحد قدیمی اما بزرگی که روی بام ساختمانی در همان حوالی واقع شده ، منتقل میشوند .بد بیاری های قبلی به این مکان نیز می آید. مستاجر قبلی نیمی از وسایلش را جاگذاشته و فعلا هم قصد بردن آن ها را ندارد.وقتی دلیل نپذیرفتنش را جویا میشوند ، معلوم میشود – آنطور که در تهران حسن تعبیر میشود- زنی است با هم خوابه های متعدد ( به بیان دیگر ، یک فاحشه). دردسر ادامه دارد و اتفاقی می افتد که سختی ها را شدید تر میکند. رعنا در آیفون صدای مردی را میشنود که تصور میکند عماد است، اما او نیست..
بعدتر ، عماد باز میگردد و هنگامی که از پله ها بالا میرود رد پای خونی میبیند ، و داخل آپارتمان رعنا را میابد که وقتی در حمام بوده یک متجاوز به سر او ضربه وارد کرده .در بیمارستان بخیه میزنند و آزمایش اولیه او حاکی از سلامت حال او هست. جدای از این، هیچ چیز خوب نیست. حوادث همیشه پیش می آیند و افراد بی گناه در شهرهای بزرگ مورد حمله قرار میگیرند، اما حمله تصادفی به رعنا وضع روحی او را تضعیف میکند. رعنا ترسیده .. اما حالت تدافعی نیز به خود گرفته. او از عماد، که معلم ادبیات هست، میخواهد درخانه بماند… با اینحال میخواهد که به حال خود رها شود. رعنا بشدت عصبی و مضطرب میباشد اما بیش از آن درگیر تعارضات خودش است. و این چیزیست که او را عصبی و پرتنش میکند. عماد نمونه ای از جوانمردی است که هدفش حمایت کردن و آرامش دادن به همسرش هست.اما شرایط آنقدر با احساسات عصبی زنانه ی رعنا بهم ریخته است که مانع عماد میشود و کاسه ی صبر او را لبریز میکند.
“فروشنده” به نسبت فیلمهای قبلی فرهادی ، مینیمال و ساده تر مینماید.با این وجود تکنیک نویسنده-کارگردان به مانند قبل مطمئن است.هر نمایی بجاست وهر جمله ای منجر به نتیجه ای میشود.هنگامی که عماد تحقیقاتش در مورد جنایت را انجام میدهد ، یک گوشی تلفن همراه و دسته کلیدی که وانت جلوی بلوکشان را باز میکند، می یابد. برای مدتی ، هیچ کدام ازاین ها به جایی ختم نمی شود. “فروشنده” به عنوان داستان نئورالیستی تنش نسبتا کمی را ایجاد میکند.اما همه اینها عمدی است چرا که عماد فقط یک کارگاه معمولی است. سپس او بطور اتفاقی با کسی که ظاهرا به همسرش در حمام حمله کرده مواجه میشود. با این حال ما دنبال مرد خاطی نیستیم و آشکار شدن اینکه چه کسی جنایت را مرتکب شده اهمیت ندارد .

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.