خانه » پیشنهاد سردبیر » نگاهی به سریال های افسرده کننده تلویزیون که تنها وقت مردم را می گیرند/جعبه عزا

نگاهی به سریال های افسرده کننده تلویزیون که تنها وقت مردم را می گیرند/جعبه عزا

شنبه ۲۲آبان ۹۵ شماره ۴۶۲
فرشته غلامی
وقایع استان

شاید به جرات بتوان گفت تعریف دقیقی از هنر مشخص نیست اما می توان از منظر زیبایی شناسی هنر را اینگونه تعریف کرد: هنر در واقع آن چیزی است که بر مخاطب تاثیر بیرونی می گذارد. حال در زندگی کنونی که رسانه ها بیشترین تاثیر را بر مخاطب دارند و در این شبهای طولانی و کسالت بار پاییزی که کمتر کسی می تواند شب را به گشت و گذار در بیرون از خانه بگذراند سریال های تلویزیونی می توانند فضای گرم و صمیمی ای را برای اهالی خانه ایجاد کنند.
در این زمان که بیشتر سریال های پخش شده و در حال پخش تلویزیون سریال های تکراری است که چند باری نیز از شبکه های مختلف تلویزیونی پخش شده اند اگر سریال جدیدی هم پخش شود، مردم به سرعت جذب آن می شوند.
این شب های سرد پاییزی که مردم می خواهند بعد از ساعت های کاری خسته کننده، خود را با سریال های تلویزیونی سرگرم کنند وقتی کنترل را به دست می گیرند، تنها می توانند با دو سریال «ماه و پلنگ» در شبکه سه و «۸ و نیم دقیقه» در شبکه دو سرگرم شوند. سریال هایی که فارغ از قدرت تکنیکی، فنی و محتوایی اشان اضطراب زا هستند و تنها بر بار مشکلات و خستگی های مخاطب می افزاید. سریال هایی که بار اجتماعی آنها شاید بالا باشد اما جامعه غم زده ایران را بیش از پیش غمگین و غمگین تر میکند. محتوای غالب سریال ها با مرگ و میر سرکار دارد و با نشان دادن تصاویر تشییع جنازه و خاکسپاری که چندین سال است در فیلم های ایرانی بسیار باب شده است و اگر در هر سریال یک سکانس از این مراسم نباشد گویا مجموعه یا فیلمی ساخته نمیشود!
این دو سریال که از بازیگران تراز اول، کارگردانانی قوی ، نویسندگان امتحان پس داده و پشت صحنه عالی انتخاب شده اند اما با موضوعی که اگرچه دردهای این روزهای جامعه است اما بیش از پیش به ترویج غم و اندوه می پردازند. سریالهایی که برای یکبار هم که شده مخاطبان را پای تلویزیون نشانده تا از چند و چون موضوع این مجموعه ها سر در آورند. موضوعاتی که مردم را آن قدر درگیر روزمرگی های خود میکنند که باعث میشود حس ترسی را از زندگی و آینده خود در او به وجود می آورند.
سریال « ماه و پلنگ» موضوع اجتماعی است از یک خانواده ایرانی که پسر جوان خانواده به ناگاه مرتکب اشتباه بزرگی می شود که تاوان آن اشتباه چیزی جز زندان و قصاص نیست. پدر خانواده که سالها با آبرو زندگی کرده به ناگاه مرتکب دروغ و ریا و به قول خودش درگیر دام شیطانی می شود. اما موضوع سریال «۸ و نیم دقیقه» یک ملودرام اجتماعی است و پر رنگ کردن نقش یک زن در خانواده، کمک و همدلی پس از فوت همسرش می باشد.
این دو مجموعه که در ساعت های پربیننده بر روی آنتن می رود بدون علائم هشدار دهنده با روح مخاطب بازی می کند. تلویزیون به راحتی می تواند بر روی مخاطب تاثیر بگذارد و او را به هر سمت و سویی بکشد و افکار و باورهایش را تغییر دهد. چه بسا اگر صحنه شادی از تلویزیون پخش شود روح افراد به سمت شادی می روند اما اکنون که موضوع غالب بسیاری از سریال ها توامان با غم و اندوه است بدون شک روح مخاطب و بیننده به سمت غم پیش میرود.
پیش از این نیز شبکه سه با نمایش مجموعه پریا بار روانی خاصی را به مخاطب القا کرده بود اما گویا با به نمایش در آمدن مجموعه ماه و پلنگ بیشتر از قبل سعی دارد با احساسات مخاطب بازی کند و آن را درپیچ و قوس احساسات قرار دهد. این سریال ها که بار اصلی آن عاطفی و استرس زاست بدون توجه به اینکه تنها برای طیف خاصی از مخاطب ساخته نمی شوند و بدون شک کودکان نیز به تماشای این سریال ها می پردازند به ساخت و پخش خود همچنان ادامه میدهند و روز به روز مضامین خود را با رنگ و لعاب غم و اندوه بیشتر مزین میکنند. اگرچه تلویزیون به عنوان یک رسانه همگانی باید به نیازها و احساسات مخاطب خود اهمیت دهد اما در چند سال اخیر کمتر شاهد این مساله هستیم.
سریال های دهه های قبل همچون خانه سبز، همسران، پدرسالار و… نه تنها فضای اجتماعی، همدلی و خانوادگی و… را به تصویر می کشیدند که دارای روح لطیفی نیز بودند و فضای جامعه را به نوعی تلطیف می کردند و تا مدتها آثار این سریال ها بر ذهن مخاطب باقی می ماند اما اکنون دیگر این گونه نیست.
سریال های آن دهه ها علاوه بر این فضای تلطیف شده و محبت آمیز نوعی دیالوگ اجتماعی نیز فراهم میکرد که وارد گفتگوهای مردم می شد. اکنون این دیالوگ ها نسبت چندانی با گفتگوهای مردم ندارد.اما به راستی این سوال پیش می آید که تلویزیون چرا مدتی است که متخصص غم پروری شده است و دوست دارد که صحنه های غم انگیزی را برای مخاطبان به نمایش بگذارد.
این گونه فضای سریال سازی سبب می شود تلویزیون هر روز مخاطبان بیشتری را از دست دهد. چرا که تلویزیون تنها برای پا به سن گذاشتگان نیست. جوانان و نوجوانان امروز به هیچ عنوان این سبک کار را قبول نمیکنند کاری که توامان با استرس بیشتر در زندگی افراد می شود. همین امر مسبب این می شود که جوانان ما جایگزین های بهتری برای تلویزیون ملی پیدا میکنند و گشت و گذار در شبکه های مجازی را به دیدن سریال های تلویزیونی که بی راهه نیست اگر گفته شود کلیشه ای است، ترجیح می دهند.
کار تلویزیون دقیقا همین است که سریال تولید کند اما برای اینکه سریال خروجی خوبی داشته باشد به تحقیق خوب نیاز است و باید سازندگان بتوانند آنچه را که خوب فهمیده و درک کرده اند بروز دهند. ما مسائل و دغدغه های زیادی در جامعه داریم و سریال ها بهترین راه حل این مسائل هستند. بنابراین رسانه ای مانند تلویزیون که مخاطبان میلیونی دارد باید باعث تمدد اعصاب شوند نه اینکه با نشان دادن صحنه ای از خاکسپاری و جزییات آن مخاطبان خود را ناراحت و غمگین کند.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.