خانه » جدیدترین » نگاهی به زندگی و آثار گابریل گارسیا مارکز به بهانه سالمرگش/ جادوگر ادبیات

نگاهی به زندگی و آثار گابریل گارسیا مارکز به بهانه سالمرگش/ جادوگر ادبیات

یکشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۶   شماره ۸۱۷

وقایع استان

برخی نویسندگان هستند که نام و کتاب هایشان را نمی توان از کتابخانه سخت گیر جهان حذف کرد. نویسندگانی که با اتکا به فرهنگ بومی و وقایع پیرامونشان در کنار دغدغه ها و نگاه عمیق و جهانشمولشان آثار ماندگار خلق کرده اند. گابریا گارسیا مارکز یکی از همین نویسندگان است و بیشتر آثارش جز شاهکارهای ادبی جهان به شمار می رود. او در میان مخاطبان ایرانی نیز از محبوبیت بالایی برخوردار است. مارکز چهار سال پیش در چنین روزهایی از دنیا رفت به بهانه سالمرگ او نگاهی به آثار و زندگی او داریم.
مارکز که از مشهورترین نویسندگان آمریکای لاتین به حساب می‌آمد، ششم مارس ۱۹۲۷ در آرکاتاکای کلمبیا متولد شد. «گابو» ( گابریل کوچک) زمانی که در دانشگاه ملی کلمبیا رشته حقوق می‌خواند، به طور جدی وارد کار روزنامه‌نگاری شد. این نویسنده اولین اثر داستانی خود را در سال ۱۹۴۷ در روزنامه «ال اسپکتادور» چاپ کرد. از آن پس هفت سال برای نگارش اولین رمان کوتاه خود تحت تاثیر نویسندگانی چون «ویلیام فاکنر» و «ویرجینیا وولف» وقت صرف کرد. «طوفان برگ» سرانجام در سال ۱۹۵۵ به چاپ رسید و سپس شاهکار او «صد سال تنهایی» در سال ۱۹۶۷ روانه بازار کتاب شد.
«مارکز» در طول عمرش به نوشتن ادامه داد و آثاری را چون «پاییز پدرسالار» (۱۹۷۵) و «عشق سال‌های وبا» (۱۹۸۵) که از معروف‌ترین رمان‌هایش هستند، خلق کرد. این نویسنده کلمبیایی شانس این را داشت که در زمان حیاتش به موفقیت مالی برسد و مورد تحسین منتقدان ادبی قرار گیرد؛ اتفاقی که برای خیلی از همتایان او رخ نمی‌دهد. «گابو» را پس از «میگوئل سروانتس» نویسنده قرن هفدهمی «دن کیشوت»، محبوب‌ترین نویسنده اسپانیولی‌زبان می‌دانند. علاوه بر محبوبیت ادبی، «مارکز» برای خلق سبک ادبی «رئالیسم جادویی» هم اعتبار بسیاری برای خود خرید. با این حال این‌ها تنها افتخارهای ادبی «مارکز» نیستند. او در هشتم دسامبر ۱۹۸۲ مهم‌ترین جایزه ادبی جهان، یعنی نوبل را به دست آورد. بدون شک نقطه عطف نویسندگی مارکز را باید رمان «صدسال تنهایی» او دانست که بعد از چاپ با استقبال بسیاری از سوی مخاطبان و با واکنش مثبت منتقدان رو به رو شد و برای او جایزه نوبل ادبیات را بهمراه داشت. این رمان در ایران نیز همچون تمام دنیا با استقبال خوبی رو به رو شد. البته نباید از ترجمه خوب بهمن فرزانه در معرفی این نویسنده به جامعه کتابخوان ایرانی غافل شد. فرزانه این رمان را در سال ۱۳۵۳ ترجمه و چاپ کرد؛ ۱۰ سال قبل از اینکه مارکز جایزه نوبل را از آن خود کند. او رمان را به انتشارات فرانکلین (امیرکبیر) سپرد، به این شکل در ایران چاپ شد. آنچه در سبک مارکز بعنوان رئالیسم جادویی مطرح شد در میان نویسندگان ایرانی بسیار مورد توجه قرار گرفت و بسیاری تحت تاثیر او قرار گرفتند هر چند مارکز معتقد بود بیشتر آنچه در رمان هایش می آید بخش هایی از واقعیت زندگی در آمریکای لاتین است و در باور عامه مردم آنجا وجود دارد.
رمان پاییز پدرسالار نیز اول بار توسط حسین مهر در سال ۱۳۵۸ در ایران ترجمه و چاپ شد و شاید فضای ضد دیکتاتوری آن باعث شد که هرگز به تجدید چاپ نرسد.
اما « عشق سال های وبا» مارکز را باید یکی از عاشقانه های ادبیات جهان دانست. نگاه مارکز در این رمان به عشق، صرفا نگاه جنسیتی نیست و مثل بسیاری از رمان هایش به دنبال تحقق جاودانگی، رویای دیرین بشر است. او عشق را پلکانی برای تحقق این رویا می داند؛ چنانچه بعدها در رمان «خاطره دلبرکان غمگین من» نیز به آن اشاره می کند. عشق سال های وبا بغیر از بهمن فرزانه توسط افراد دیگری نیز ترجمه شده است و یکی از رمان های محبوب مارکز در ایران است.
« گزارش یک مرگ» و «خاطره دلبرکان غمگین من» نیر در ایران مورد توجه بوده اند. اما چه شد که مارکز نویسنده شد. وقتی از «گابریل گارسیا مارکز» پرسیده شد داستان‌نویسی را از کجا آغاز کرده، او پاسخ داد: همه چیز از «مسخ» کافکا شروع شد. گاردین در گزارشی به مناسبت مرگ او نوشته است: نویسنده «صد سال تنهایی» برای روایت داستانی ناممکن که تردیدهای خواننده را زیر سوال می‌برد، از «کافکا» و قصه‌های مادربزرگش وام گرفته است.
«گابو» در مصاحبه‌ای با «پ‍اریس ریویو» می‌گوید: در ابتدای این رمان آمده «یک روز صبح وقتی گرگور سامسا از خوابی آشفته بیدار شد، دید در رختخواب خود به حشره‌ای بزرگ تبدیل شده است.» وقتی این خط را خواندم فکر کردم خبر نداشتم می‌شود این‌طور هم نوشت. اگر می‌دانستم، مدت‌ها پیش نویسندگی را شروع می‌کردم. بنابراین، بلافاصله نوشتن داستان‌های کوتاه را شروع کردم.
طبیعتا این مساله سرآغاز مشهور رمان «صد سال تنهایی» را به یاد می‌آورد: «خیلی سال بعد، جلو جوخه آتش، سرهنگ آئورلیانو بوئندیا بی‌اختیار بعدازظهرِ دوری را به یاد آورد که پدرش او را برد تا یخ را بشناسد.»
«ژنرال در هزارتوی خود»، « خاطره دلبرکان غمگین من»، « گزارش یک آدم ربایی»، « گزارش یک مرگ»، « کسی به سرهنگ نامه نمی نویسد»؛ « سرگذشت یک غریق» از دیگر آثار این نویسنده شهیر است.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.