شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۴ شماره ۳۲۶
گروه سیاسی-وقایع استان:
احزاب به عنوان پیش شرط دموکراسی و حلقه پیوند جامعه مدنی با حکومت، یکی از مهم ترین نهاد های دنیای مدرن هستند. وجود یا عدم وجود این احزاب، تاثیر آن ها در جامعه و الگوی رفتارشان، یکی از شاخصه های توسعه یافتگی در جهان است. نگاهی بر تاریخچه احزاب سیاسی در ایران از صد سال گذشته تا به امروز بیانگراین مهم است که تشکیل احزاب در کشور دارای موانع ساختاری، تاریخی، فرهنگی و قانونی جدی است. و جامعه ما همواره در این زمینه با ضعف جدی روبه رو بوده است .
متفکران در این زمینه سه فرضیه مطرح کرده اند:
عده ای معتقدند که ساختار سیاسی- اجتماعی جامعه ایران مانع از تشکیل و نهادینه شدن آن شده است.
برخی نیز براین عقیده اند که فرهنگ عمومی و سیاسی- اجتماعی نخبگان و لایه هایی از طبقه متوسط جامعه ایران مانع از شکل گیری نهاد موثر حزبی در جامعه ایران شده است و تعدادی نیز معتقدند که وضعیت فرهنگی و تاریخی تشکیل احزاب درایران و یا زود هنگام بودن تشکیل آنها در فرآیند مدرنیزم درایران سبب ساز چنین فرازو فرودهای فروکاهنده ای شده است.
در واقع مهمترین دلایل تاریخی عدم رشد احزاب سیاسی در ایران را می توان به دو گروه مربوط به ساختارهای جامعه و مسائل درونی احزاب تقسیم بندی کرد.در زمینه ساختارهای جامعه میتوان به : ساختار قدرت تمرکزخواه، فقدان امنیت و وجود احساس ناامنی، فرهنگ ایلی و عشیرهای در عرصههای سیاسی، ضعف یا نبود تجربه مشارکتهای سیاسی، وجود احزاب دستوری و وابسته به دولت ،نظام اقتصادی دولتی، فقدان تحولات بنیادین در صورتبندی اجتماعی و تقابل میان سنّت و تجدد و نحوه تأمین هزینه احزاب و در زمینه مسائل درونی احزاب نیز مشکلاتی مانند : بی توجهی به الزامات کارحزبی، ناآگاهی و بدبینی عمومی نسبت به جایگاه احزاب، فقدان همسویی احزاب با اعتقادات عمومی و مذهبی مردم،افراط و تفریط وجدایی از مطالبات واقعی مردم، شخص محوری و فقدان برنامه،تقلید محض از بیگانگان و ایدئولوژیهای آنها و نداشتن برنامه بومی متناسب با سطح آگاهی مردم را میتوان نام برد .
به تعبیر ملکالشعرای بهار در کتاب احزاب سیاسی، احزاب در ایران از زمانی که توسط بنیانگذاران خود پایهریزی میشوند تنها تا زمان مرگ آنها دوام داشتند و بعد از مرگ آنها دیگر حزبی هم وجود نداشته است .چه محلی و چه ملی . در واقع طول عمر احزاب بسته به طول عمر مؤسسین آنها بوده است . مشکل بعد مسئله حزبهای شخصی است. حالا یک فرد یا پولدار بوده یا معروف بوده، یا کاریزما به هرحال حزب حول محور او تشکیل شده بوده و طبعاً به خاطر وابستگی شدید، کافی بود آن فرد از قدرت خارج شود، بمیرد یا مریض شود آنوقت بود که قلب حزب هم از تپش میایستاد.
مسئله بعدی هزینه های تبلیغات حزبی است . این امر را باید با وضعیت کلی جامعه سنجید چرا که وقتی یک نماینده به تنهایی می تواند بیشتر از یک حزب تبلیغات کنند پیامدش حرف دیگری است . «هر صندلی بهارستان چقدر آب میخورد؟» تیتر گزارشی است در روزنامه همدلی که در آن برخی مشاوران تبلیغاتی ضمن اشاره به هزینه حداقل ۱۵۰ تا ۲۰۰ میلیون تومانی هر کاندیدای انتخابات مجلس در تهران، گفتهاند: تبلیغات در انتخابات مجلس «مانند سرمایه گذاری در کارخانه» است. مهدی پازوکی اقتصاددان به این روزنامه گفته است: حقوق یک نماینده مجلس در چهار سال دوره نمایندگی حدودا ۵۰۰ میلیون تومان است، اما برخی از کاندیداها در یک حوزه انتخابیه کوچک بیش از دو میلیارد تومان هزینه میکنند این اصلا اقتصادی نیست و چیزی که نشان میدهد این است که این دسته از کاندیداها به دنبال رانت هستند. در کشورهای توسعه یافته، انتخابات مبتنی بر برنامهای برای اداره کشور است که این برنامه از سوی احزاب تدوین و به اطلاع مردم میرسد؛ مردم نیز بر اساس این برنامهها به حزب مورد نظر خود و نمایندگان آن رأی میدهند.نه اینکه یک نفر سر خود، چند میلیارد پول از جیبش برای تبلیغ و معرفی خود به مردم خرج کند؟
برای فهم موضوع ابتدا بهتر است از به فهم مشترکی از مفاهیم برسیم.
برخی از متفکران حزب سیاسی را هیئتی از مردم که به خاطر پیشینه و منافع ملی با کوشش مشترک، براساس برخی اصول سیاسی مورد توافق، متحد شدهاند تعریف میکند. از طرفی نخستین و مهمترین هدف هر حزب سیاسی تسلط بر دیگر افراد یا حزب و کسب قدرت سیاسی است. اندیشمندان چهار شرط اساسی برای حزب برمیشمرده اند: وجود تشکیلات پایدار مرکزی، وجود شعبههایی که مرکز پیوند و ارتباط داشته باشند، پشتیبانی مردم، کوشش برای دستیابی به قدرت سیاسی.
می بینیم که عامل پایداری و بقای حزب به حمایت مرم بستگی دارد ولی مشکلات ناشی از نبود آموزش کافی، نخبهگرایی، فرقهگرایی و پیرسالاری در احزاب ایرانی باعث شده که آنها انباشت تودهای و مردمی نداشته باشند و در نتیجه، هوادارانی ندارند که بهتدریج تبدیل به عضو شده و دوام حزب را تأمینکنند.احزاب را از لحاظی میتوان به دو دسته تقسیمکرد؛ احزاب نخبهگرا و احزاب تودهگرا. دستهی نخست، در حالت عادی از تعدادی از افراد حرفهای تشکیل شدهاند که در زمان انتخابات، رشد بادکنکی پیدا میکنند. این در حالی است که انتخابات فقط یکی از کارکردهای احزاب تودهگراست. مقصود از تودهگرایی احزاب، فعالیت و نفوذ آنها در میان تمام اقشار و لایههای جامعه است. چنین احزابی دهها کارکرد دیگر نیز دارند؛ نظیر فعالیتهای سندیکایی، صنفی، اتحادیهای، فعالیت در جنبشهای اجتماعی و سازماندهی تودهها برای میتینگها، تظاهراتو… در ارتباط با تشکیل و ماندگاری حزب، سه عامل دخیلاند: نوع حاکمیت وقت، ساختار فرهنگی جامعه، ساختار اجتماعی جامعه. این عوامل در عینحال با هم مرتبط هستند. اولین عامل یا مانع برای حضور پایدار احزاب، قدرت سیاسی است. حکومتهای دموکراتیک زمینهساز پیدایش احزاب سیاسی، و وجود احزاب واقعی موجب پیدایش حکومت دموکراتیکاند. حکومتهای دموکراتیک، ساخته احزاب آزادند؛ و حکومتهای خودکامه سازندهی احزاب دولتی. اما باید دید که چهگونه دولت دموکراتیک و یا قدرت خودکامه بهوجود میآید. پیدایش این دو نوع قدرت متفاوت به عوامل تاریخی، شامل ساختار فرهنگی و ساختار اجتماعی جامعه بستگی دارد.
بعلاوه ما در جوامع غیره دموکراتیک احزاب دولت ساخت داریم نه دولت سازیعنی احزابی که توسط دولت ساخته شده اند که به آنها احزاب فرمایشی هم میگویند . تضاد این قضیه این جاست که فلسفه حزب دولت سازی است نه این که دولت حزب را بسازد. یعنی در کشورهای دموکراتیک، دولتها حزبی هستند؛ یعنی از طریق فعالیتهای حزبی و انتخاباتی به قدرت رسیدهاند. در جوامع غیردموکراتیک، برعکس احزاب ساختهی دولتاند. دولتهای خودکامه احزاب دولتی میسازند که هم توجیهگر قدرت انحصاری خود باشد و هم مانع شکلگیری احزاب و رقابت انتخابی و گردش قدرت شوند؛ بهطور مثال در زمان حکومت پهلوی که تمام قدرت سیاسی از بالا کنترل میشد، تشکیل احزاب آزاد نیز ممکن نبود. رژیم برای توجیه خود احزابی مانند حزب “ایران نوین” و حزب “رستاخیز” را ساخت، تا نهادی در حمایت از قدرت خود بسازد و از تشکیل احزاب آزاد جلوگیریکرد. در واقع در اکثر جوامع احزاب دولتساخته، اتحادیههای کارگری و سازمانهای مدنی بههمینمنظور بهوجود آمدهاند. درواقع گردانندگان اینگونه احزاب و سازمانها، حقوقبگیر دولت وقت هستند، نه تشکیلدهندگان دولت یا رقبای سیاسی آن… تا زمانی که دولت اقتصاد را در مهار خود دارد، قدرت سیاسی نیز در انحصار آن باقی میماند.
مسئله بعد نبودن طبقههای اجتماعی است. در کشورهایی که احزاب توانستهاند نقشی در خور توجه ایفا کنند، طبقه وجود داشته و دارد. آن هم طبقات آشکار و در حقیقت هر کدام از این احزاب نماینده یکی از همین طبقات هستند. اما در ایران هیچوقت طبقه متمایزی نداشتیم.ما الان بیشتر از صد حزب داریم، اسم کدامشان اسم یک قشر است؟ به اروپا نگاه کنید.احزاب کارگر، حزب کشاورز،… ولی به ایران توجه کنید، کدامشان اینطور است تازه اگر خیلی ریزنگر باشیم با اسمهای کلی روبرو میشویم. حزب توده، حزب رنجبران و حزب رنجکشان و …. احزاب ایران به علت وضع خاص طبقات اجتماعی درایران، با احزاب اروپایی فرق داشتند. یعنی احزاب سیاسی کمتر به طبقات اجتماعی جامعه وابسته بودند و اساس رقابت حزبی انها ایدئولوژی بوده است. مثلا حزب توده یا سلطنت طلبان که رقابتشان با بقیه احزاب بر سر ایدئولوژی بوده است.
اما با این قضایا به مسئله اصلی میرسم که ویژگی ها اساسی یک حزب کارآمد چیست ؟
حزب تشکیلاتی هدفمند است و هدف آن نیز کسب قدرت سیاسی و به دست آوردن قوای سه گانه کشور و اعمال نفوذ در سیاستها و برنامه های جامعه می باشد .
جلب پشتیبانی اکثریت مردم به منظور رسیدن به اهداف خود که در این راه تغییر سلایق و دیدگاههای مردم در جهت اهداف حزب ضروری می نماید .
دارا بودن سازمان منظم مرکزی و محلی و رهبران و ایدئولوژیهای که بتوانند حزب را در راستای اهدافشان رهبر و رهنمون باشند .
داشتن برنامه و ایدئولوژی مشخص یا به تعبیر دیگر استراتژی و اهداف میان و درازمدت ( اساسنامه و مرامنامه ) و تعیین تاکتیکهای اجرایی براساس آن استراتژی .
یکی از مهمترین ویژگیهای یک حزب استقلال آن است. احزاب مستقل از دولتها فعالیت میکنند و چشم به کانون قدرت ندارند. داشتن استقلال کمک میکند احزاب، برای رسیدن به اهداف خود قدرتمندتر حرکت کنند. لازمه داشتن استقلال سیاسی، استقلال مالی است. احزاب و تشکلها از طریق عضوگیری و جمعآوری کمکهای مردمی استقلال مالی خود را حفظ میکنند تا به واسطه گرفتن کمکهای دولتی زیر چتر حاکمیت نروند و سخنگوی دولت نشوند. یکی دیگر از ویژگیهای احزاب دائمی بودن آنهاست. در بسیاری از کشورهای پیشرفته غربی برخی احزاب بیش از ۱۰۰ سال قدمت دارند، زیرا این احزاب با اساسنامه و مرامنامههای جامع و شفاف و مورد حمایت اعضا و با برنامهها و اهداف دراز مدت فعالیت میکنند، لذا با تغییر شرایط سیاسی و اجتماعی به ورطه انحلال یا انزوا کشیده نمیشوند.
اگر بپذیریم ؛ هدف حزب در یک جامعه کسب قدرت سیاسی و اجتماعی آن جامعه و اعمال نظرات و اصول خود در سطح حاکمیت ملی و فرا ملی می باشد ، روش دستیابی به قدرت در کنار این هدف بسیار مهم است . به صورت طبیعی در یک جامعه ای که براساس اصول مردم سالارانه اداره می شوند ، راه دستیابی به قدرت ، نفوذ بر اکثریت جامعه چه با ارائه منطقی و درست نظریات و برنامه های خود و چه با تزویر و تبلیغات کاذب و درنهایت پیروزی در انتخابات است . راهی که قوانین و عرف جوامع بر آن صحه می گذارند.
خسته نباشید مرسی به خاطر این مطالب مفید