پنجشتبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۹ شماره ۱۳۸۰
موزه معصومیت
نویسندگان: Yeşim Kartaler , Şeyma Tahir ,Gülfem Karcı
ترجمه اختصاصی وقایع استان: زهرا حضرتی
نویسندگانی وجود دارند که نامشان با برخی از شهرها ادغام شده است. دیکنز و لندن، داستایوفسکی و سن پترزبورگ، جیمز جویس و دوبلین، کافکا و پراگ، اورهان پاموک و استانبول... شهر در رمانهای اورهان پاموک یک عنصر حیاتی و ضروری است. او به عنوان یک رویداد نگار معاصر رد شهر را گاه از چشم یک کودک و گاه در پی یک شیء دنبال میکند. موزه معصومیت هم نام رمانی است که اورهان پاموک نوشته و هم نام موزهای که بنا نهاده است. رمان در سال ۲۰۰۸ منتشر و موزه در بهار سال ۲۰۱۲ بازگشایی شد. فکر رمان و موزه معصومیت برای اولین بار با آشنایی اورهان پاموک و یکی از اشراف زادگان عثمانی به نام علی و سیب افندی در یک جلسه خانوادگی و هنگام گشتن پاموک در قصر ihlamur (قصری که علی واسیب در آن زندگی میکرد) به ذهن او خطور کرد. وی تحت تأثیر علی واسیب که مانند راهنمای موزهای آنها را در قصر دوران کودکیاش گردانده بود قرار گرفت، تا جایی که که این اتفاق را منبع الهام موزه معصومیت میداند. پاموک در این باره میگوید: «هیجان تعریف کردن زندگی یک انسان به همراه تمام وسایل به جا مانده از آن سالها را اینگونه احساس کردم. این هسته اولیه شکلگیری موزه معصومیت به عنوان کتاب و موزه است.»
دربارهی رمان
داستان رمان در سال ۱۹۷۵ شروع شده و راوی عشق کمال پسر خانوادهای ثروتمند و فسون دختری از اقوام دور اوست. کمال در خانوادهای مدرن و فسون در محیطی محافظه کار بزرگ شده است. عمدهی اتفاقات رمان در استانبول رخ میدهد. کمال راوی و قهرمان داستان برای زنده نگه داشتن یاد فسون و پایدار کردن عشق خود شروع به جمعآوری وسایل او میکند و در پایان رمان این کلکسیون را به موزه تبدیل می کند. پاموک از سال ۱۹۹۰ فکر رمان و موزه را باهم در سر میپروانده است. او در قسمتی از کتاب معصومیت اشیاء نوشته است: «هنگامی که همزمان به رمان و موزه میاندیشیدم، میخواستم برای اشیاء واقعی داستانی خیالی رمانی نوشته و از آنها موزهای بسازم.» این موزه که به نوعی روایت کنندهی استانبول سالهای ۱۹۵۰ تا ۲۰۰۰ است، دارای فضای تاریخی دورهی خاصی از شهر و جریان زندگی روزمره آن زمان از طریق اشیاء است. به اجرا درآمدن این پروژه کمی هم به کنجکاوی و علاقه نویسنده به جمعآوری اشیاء بازمیگردد. پاموک در مصاحبهای به این موضوع اشاره کرده و گفته است: «از زمان نوشتن رمان نام من سرخ، شروع به خرید و جمعآوری وسایل قدیمی و خاص از عتیقه فروشیهای استانبول کرده بودم. وقتی وسیلهی جدیدی پیدا میکردم هم از لحاظ پیدا کردن چیزی عجیب و واقعی برای پیش بردن رمان خوشحال میشدم و هم برای به موزه تبدیل کردن کلکسیونی که که روز به روز بزرگتر میشد خیالپردازی می کردم.احتمالا فکر نوشتن یک رمان به صورت یادداشتهایی برای تک تک وسایل موزه اینگونه در ذهنم جان گرفته است.»
درباره موزه: در تاریخ موزهداری شاید برای اولین بار از دل یک موزه اثری ادبی پدیدار میشود. بخشهای موزه بر طبق فصلهای رمان طراحی و ساخته شده است. وسایلی که در ۸۳ فصل رمان توصیف شدهاند در ۸۳ ویترین متفاوت موزه به نمایش درآمدهاند. بخشی از وسایلی که قهرمانان در توصیفهای رمان استفاده کرده، پوشیده، جمعآوری کرده و یا خیال کردهاند واقعی بوده و بخشی دیگر برای کامل کردن داستان توسط تیمی خلاق تولید و بازسازی شدهاند. در ورودی موزه دیواری از ۴۲۱۳ ته سیگار قرار دارد. ته سیگارهای فسون که کمال آنها را جمعآوری کرده و در زیر هر یک از آنها تاریخ و جملهای نوشته است. این بخش به همراه روایتی به شکل ویدئو یکی از تاثیرگذارترین بخشهای موزه است.
وقتی وارد طبقه اول میشوید با منظرهای که شما را به یاد اولین جمله کتاب «شادترین لحظه زندگیام بود، نمیدانستم» روبرو میشوید.
در این طبقه و طبقات بالاتر ویترینهایی پر از اشیاء تداعی کننده استانبول، عشق ،شیوه زندگی آن دوران و عکسهای آرا گولر Ara Güler (عکاس مشهور ترکیه) از استانبول قرن بیست انتظارتان را میکشد.
وسایل داخل ویترین که هرکدام روایت جداگانهای دارند توسط کمال در بین سالهای ۱۹۷۵ تا ۱۹۸۴ هم راستا با فصلهای کتاب جمعآوری شده و شامل اشیاء معمولی زندگی روزمره مانند گوشواره، کیف، کفش، پیراهن، بطری نوشابه، کولونیا(نوعی خوشبو کننده الکلی) ، وسایل آشپزخانه، عطر و … میباشد .
در طبقه زیر شیروانی اتاقی قرار دارد که کمال ۷ سال آخر عمرش را در آن گذرانده است .
این اتاق همان مکانی است که کمال اتفاقات زندگیاش را برای اورهان پاموک تعریف کرده است.
در این طبقه با دیدن یادداشتهای پاموک هنگام نوشتن رمان ، صفحههای دست نویس از نسخه اصلی کتاب و طراحیهای مربوط به ویترینها با دنیای نویسنده آشنا میشوید. زیرزمین نیز به موزه کتاب مجموعه اختصاص یافته است.
پاموک برای به نمایش گذاشتن تصاویر استانبول در فیلمهای قدیمی و صداهای مربوط به استانبول آن دوران، از جودت ارک Cevdet Erek مهندس صدا و برای طراحی موزه از خانواده معمار آلمانی ساندر پلاسمن Sunder-Plassman کمک گرفته است.
موزه معصومیت تنها یک داستان عاشقانه نیست، داستانی است درباره اشتیاق ، انتظار و رقص با زمان. در واقع تلاشی برای متوقف کردن زمان و خاطرات با اشیاء است. موزه در کوچههایی که همچنان سبک معماری سنتی استانبول قدیم را حفظ کردهاند، در محله چوکورجوما Çukurcuma نزدیک به توپخانه Tophane و Beyoğlu بی اوغلو قرار گرفته است. قابل ذکر است که این خانه در رمان هم مکان زندگی فسون و خانواده وی میباشد.
***
پ.ن: یکی از دلایل سفر من به استانبول، بازدید از موزه معصومیت به عنوان جاذبهای در گردشگری ادبی بود. شاخهای از صنعت توریسم که متاسفانه آنچنان که باید مورد توجه قرار نگرفته است.
بازدید از موزه برای کسانی که کتاب را نخواندهاند هم میتواند بسیار جذاب باشد اما اگر رمان را خوانده باشید از گشت و گذار در این موزه خاص و زیبا لذت بیشتری خواهید برد. آنچنان که گویی تک تک جملهها و توصیفهای رمان را از نزدیک احساس و زندگی میکنید.
اگر کتاب(به زبان اصلی) را به همراه داشته باشید نیازی به تهیه بلیط نخواهید داشت زیرا نویسنده در صفحات آخر بلیط ورودی موزه را قرار داده است. ضمن آنکه خوردن مهر موزه در کتابتان یادوارهای نفیس از سفر به استانبول خواهد بود. همچنین هنگام ورود به موزه میتوانید درخواست راهنمای صوتی بکنید .راهنمایی که اورهان پاموک در آن به شکل مفصل و دلنشینی درباره هر بخش موزه توضیح داده است.