خانه » جدیدترین » قاعده رهایی

قاعده رهایی

شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۹   شماره ۱۳۱۷

قاعده رهایی

بایدها و نبایدهای عبور از بحران ها و تنش های زندگی

زهره صادقی

مشاور خانواده و عضو انجمن مشاوره ایران

بحران عبارت است از درک یا تجربه یک رویداد یا وضعیت به عنوان یک مشکل غیرقابل تحمل که فراتر از منابع موجود و سازوکارهای وفق‌پذیری فرد باشد. در بهداشت روان، واژه «بحران» لزوماً به وضعیت یا رویداد آسیب‌زا اشاره نمی‌کند بلکه واکنش فرد به یک رویداد را نیز در بر می‌گیرد. یک نفر ممکن است عمیقاً تحت تاثیر رویدادی قرار گیرد در حالی که بر فرد دیگر اثر کمتری داشته باشد و یا هیچ اثری نداشته باشد. زمانی که جامعه از حالت سنتی به سمت مدرن شدن در حرکت است و هم زمان با آن تحولات غیر قابل پیش بینی نظیر تورم شدید اقتصادی و بلایای طبیعی در جامعه رخ میدهد، قطعا این تغییر با بحران های روانشناسی برای افراد آن جامعه همراه خواهد بود. در چنین شرایطی افراد بایستی با بحران و عبور از آن آشنا شوند تا در این مسیر کمترین آسیب روانی و اجتماعی را تجربه کنند در بحران واکنش هایی مثل اضطراب، افسردگی، بهت روانی، انکار، احسـاس بی یاوری، تنهایی، پرخاشگری، اعتیاد، برانگیختگی هیجانی، احساس شدید گناه، فقدان، ترس، هراس، خودکشی و مسائلی از این قبیل دیده می شود. در هنگام بلایای طبیعی و در زمان اتفاق حوادث مافوق مسائل روزمره، عواقب آشکار و پنهانی همانند مرگ عزیزان، مجروحیت شدید جسمانی، روانی و مسائل مزمن که گاهی تا آخر عمر دیده می شود، قابل مشاهده است. لذا وضعیت بحران به درماندگی و غالبا اختلال کارکردی منجر می شود و موجب از دست رفتن توانایى تطا بقی مى گردد. همچنین ممکن است پیامدهاى نامطلوب بلند مدتی داشته باشد. در چنین شرایطی فرد نیاز به حمایت دارد، یعنی موقعیتی که در آن فرد از نظر جسمی، روانی و اجتماعی احساس امنیت وآرامش کند.

قاعده ای برای رهایی از بحران
برای رهایی از بحران و تنش می توانیم این سه مرحله را یاد بگیریم و در چنین مواقعی به کار بندیم.
مرحله اول: قبل از هر اقدامی بهتر است، وضعیت را با صداقت تحلیل کنیم، آنگاه این سوال پیش می آید: اگر نتوانم مسئله را حل کنم، چه اتفاقی پیش می آید؟ با پاسخ دادن به این سوال می توانید به یک پیش بینی در مورد مشکل یا بحران ایجاد شده انجام دهید و اثرات آن را در کوتاه مدت و بلند مدت بررسی کنید.
مرحله دوم: با تصور بدترین اتفاقی که ممکن است رخ دهد، خود را از نظر ذهنی و روانی برای پذیرش آن آماده می کنیم. آرامش واقعی با پذیرش بدترین شرایط به وجود می آید.
مرحله سوم: پس از پذیرش و تصور بدترین اتفاق ممکن، می توانیم در آرامش و خونسردی تلاش خود را برای بهبود شرایط پش آمده انجام دهیم. قطعا در آرامش می توان بحران را پشت سر گذاشت و به یک نتیجه منطقی و درست دست یافت.
در این مطلب به انواع بحرانی که ممکن است هرکس در طول عمر خود با آن ها سر و کــار داشته بــــاشد می پردازیم.
خودکشی علت تقریبا یک میلیون مرگ و میر در سال است که آن را در زمره ۱۰ علت اصلی مرگ و میر در دنیا قرار می دهد. همچنین خودکشی ۴٫۱ درصد بار کلی بیماری ها را در جهان تشکیل می دهد. اگرچه پیشگیری از خودکشی اصلا کار راحتی نیست و مستلزم یک رویکرد جامع و اجرای طیف گسترده ای از مداخلات از آموزش فرزند پروری تا مشاوره خانوادگی و درمان اختلالات روانی است، ولی در این میان مراکز مراقبت بهداشتی اولیه می توانند نقش مهمی را داشته باشند. این مراکز معمولا اولین نقطه تماس با افرادی هستند که ممکن است در خطر خودکشی قرار داشته باشند؛ یک رویکرد جامع مدیریت خودکشی شامل سه مرحله است :
یک. وقتی مراجع در بحران خودکشی است، مداخله باید روی تامین امنیت وی متمرکز باشد. در مواردی که خطر خودکشی بالاست این تضمین امنیت ممکن است به صورت بستری کردن باشد. اگر میزان خطر متوسط است می توان با طراحی یک طرح امنیت، آن را تضمین کرد.
دو. وقتی امنیت مراجع تضمین شد باید روی عوامل خطری که از نظر زمانی با بحران ارتباط دارد – مانند بیکار شدن یا بحث و جدل زناشویی- کار شود .
سه. عوامل خطر زمینه ساز مانند بیماری روانی باید روشن شود و مداخلات مناسب برای آن طراحی شود. مدیریت مناسب خودکشی فقط شامل بررسی و کار روی عوامل آشکارساز خودکشی نیست بلکه مستلزم مدیریت و حل همه عوامل دخیل در خطر خودکشی شامل درمان هر اختلال روانی زیربنایی است.
طلاق یک مرحله تحولی با ویژگی های منحصر به فرد است که منجر به ســوگواری و ماتم زدگی و واکنش هایی نظیرخشم و افسردگی و انزوای اجتماعی زوجین و فرزندان آنهامی شود. اولین وظیفه یک درمانگر ارزیابی زوجین است. شیوه مداخله لازم در خصوص زوجین آشتی پذیر با توجه به سن زوجین تفاوت پیدا می کند و چنانچه زوجین جوان باشند، مداخله شامل خانواده های اولیه نیز می گردد. درمانگر طی جلساتی با حفظ رازداری به بررسی مشکل و پویایی های گذشته و حال پرداخته و روابط خانوادگی زوجین مسن تر از طریق استرس زدایی سعی در مداخله در بحران می گردد. به این منظور در مرحله اول ازگسترش بیشتر مشکل جلوگیری می شود. در مرحله بعدی به بررسی هویت «من» و «ما» پرداخته می شود. چنانچه زوجین آشتی ناپذیر تشخیص داده شوند به آنها کمک می شود تابه ساده ترین و سریع ترین طرق از یکدیگر جدا شوند. توجه به وضعیت فرزندان آنها در این موارد اهمیت بسیاری دارد. از طریق جلساتی پیگیری با آثار سوء طلاق در ماه های بعدی مقابله می شود.
خیانت زناشویی می تواند به نحوی با کاهش صمیمیت بین زوجین رابطه بالایی داشته باشد. اغلب زوجین در زندگی مشترک خودشان را بسیار وفادار و متعهد می دانند و خیانت را از نظر اخلاقی و رفتاری ناپسند و غیر قابل قبول می دانند. پس از نظر منطقی خیانت زناشویی در رابطه زوجین باید بسیار کم اتفاق بیافتد، در حالی که تحقیقات نشان می دهد این گونه نیست.
خیانت زناشویی انواع مختلفی دارد؛ خیانت زناشویی فقط به برقراری صمیمیت جنسی و رابطه جنسی یا برقراری رابطه عاطفی به تنهایی با فرد دیگری به غیر از همسر گفته نمی شود، بلکه هرگونه صمیمیتی اعم از صمیمیت عاطفی و فیزیکی با فرد دیگری به غیر از همسر خیانت نامیده می شود. وقتی فردی تعهدش را با همسرش نادیده می گیرد و با شخص دیگری ارتباط عاطفی برقرار می کند، حتی وقتی این ارتباط حضوری نباشد، مثلا از طریق تماس های تلفنی یا در شبکه های مجازی با او در ارتباط باشد، به این معنی است که به همسرش خیانت کرده است.
وقتی فردی وارد رابطه فرازناشویی می شود و با شخص دیگری به غیر از همسرش ارتباط برقرار می کند، ضروریست که به جای تلاش برای حل کردن مسائلش با فرد سوم و مراجعه کردن به مشاوره و درمانگر و مطالعه کتاب های مختلف برای پیدا کردن راهی جهت بهبود روابطش با آن فرد به دنبال بررسی ابعاد محتلف زندگی مشترکش با همسرش باشد و نقاط ضعف و قوت خودش، همسرش و رابطه شان با دقت مورد توجه قرار گیرد و حتی مشکلاتش را با همسرش و نارضایتی اش از ازدواج را با دقت مورد تحلیل و علت یابی قرار دهد و تمام انرژیش را برای نجات زندگی مشترکش با همسرش صرف کند. و بجای آنکه از مشاور بخواهد به او کمک کند که رابطه اش با فرد سوم بهبود پیدا کند، از او بخواهد با تمام قدرت اگر راهی دارد به کمک خودش زندگی مشترک و رابطه اش با همسرش را نجات رهد و او را به زندگی مشترک با همسرش باز گرداند.
اختلال سوگ در دسته اختلالات افسردگی قرار می‌گیرد. فردی که به تازگی سوگوار شده است حالات و افکاری شامل بی‌قراری، احساس پوچی و ملال، خشم و نفرت ناشی از فقدان، بی‌خوابی، کاهش میل جنسی، کاهش وزن، اختلال در توجه و حافظه، از دست دادن میل به زندگی، نشخوار فکری و اشتغال ذهنی شدید نسبت به فرد متوفی، نپذیرفتن مرگ او، درد روانی شدید، بی‌حسی و کرختی، مقصر دانستن خود در مرگ او، دوری از عواملی که او را به یاد عزیز از‌دست‌رفته می‌اندازد، تمایل به مرگ برای پیوستن به عزیز از دست رفته، بی‌اعتمادی به دیگران، احساس تنهایی، سردرگمی در مورد هویت شخصی و بی‌علاقگی به آینده را تجربه می‌کند. علاوه بر نشانه‌های یاد شده، احتمال بروز توهم‌های دیداری و شنیداری مانند شنیدن صدای فرد از دست رفته یا تصور دیدن او، علائم جسمانی مانند دردهای قلبی و گوارشی و همچنین افزایش مصرف سیگار و مشروبات الکی نیز در بین این بیماران وجود دارد. کودکان آسیب پذیرترین قشر در بحران‌ها هستند، برخلاف تصور رایج، احتمال بروز اختلال سلوک کودکان پس از یک سالگی، به ویژه در صورت از دست دادن مراقب اصلی وجود دارد.
پروفسور الیزابت کوبلر راس، مراحل پنجگانه سوگواری را به خوبی مشخص کرده است: شوک و انکار، خشم، چانه زنی ، افسردگی، پذیرش؛ اگر مدت زمان این علائم بیشتر از یک سال پایدار باشد و فرد نتواند این مراحل را به درستی پشت سر بگذارد، ممکن است سال‌ها با این احساسات درگیر باشد و علائم سوگواری طبیعی به اختلال سوگ پایدار و پیچیده یا افسردگی اساسی تبدیل شود.
برای هر کسی تجربه سوگ با غم و اندوه همراه است. ناراحتی در مقابل مرگ و ترک عزیزان فرآیند بهنجار و طبیعی است که اگر از حد طبیعی خارج شود، سبب اختلال می‌شود. با رعایت این نکات می‌توان از میزان اندوه کاست و از ابتلا به اختلال سوگ پایدار و پیچیده و دیگر اختلالات ناشی از فقدان پیشگیری کرد:
عزاداری کردن، صحبت کردن با نزدیکان،فاصله گرفتن از موقعیت های تنش‌زا،کنترل افکار منفی ، بازگشتن به زندگی روزمره،کمک گرفتن از مشاور ،شرکت در جلسات گروهی. متخصصان، مــداخله در بحران را اینگونه تعریف کرده اند: «مداخله در بحران یک رویکرد مسلم برای کمک به کاهش شدت هیجان ناشی از بحران است». براین اساس اطمینان وجود دارد که خدمات روانشناختی و روانپزشکی نه تنها یکی از خدمات قابل ارائه در شرایط بحران است بلکه جزو ضروری ترین و مقدم ترین آنهاست.
واکنش های کلی افراد نسبت به بحران مشابه است. وجود این تشابهات فرایندی را در مواجهه با بحران نشان می دهد که می تواند مراحل درمانی را در هر مرحله نشان دهد. هر چند نوع بحران در واکنش های افراد تفاوت ایجاد می کند ولی عموماً این فرایندها در هر بحرانی قابل مشاهده است. که این واکنش ها به این صورت می باشد: ناباوری، قبول بحران و پذیرفتن شرایط، واکنش های خود شفادهی درونی و بیرونی فرد (وحشتزدگی) و واکنش کمک و حمایت (تغییر و انتقال از مقصر دانستن خویش به مقصر دانستن شرایط و دیگران و سپس انتقال به تلاش برای بازسازی و رشد )

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.