شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۰ شماره ۱۵۰۵
گفت و گوی وقایع استان با عاشیق حسین علی حسینی هنرمند و احسان قاسم خانی پژوهشگر موسیقی فولکلور عاشیقی
فراتر از موسیقی
فاطمه چاپاری
در طول تاریخ میل به روایتگری در انسان همواره زنده بوده است و هر کسی با هر زبانی میخواسته از عشق، رنج و شادی خود و حتی از رویاها و آرزوهایش بگوید. موسیقی عاشیقی هم صدای داستانها و روایتهای ترک زبانان است. با اینکه این موسیقی به گوش تمام ترک زبانان در ایران و خارج از آن آشنا است اما در هر منطقه شکل خاصی به خود میگیرد. برای نمونه آواها و نواهای ایل شاهسون در ساوه برگرفته از ترانه های مادرانه و محزون است، حتی موسیقی عاشیقهای این ایل هم شاید در محتوا و کلام شاد باشد اما شکل و فرم حزن انگیزی دارد و دلیل آن را میتوان در رنج کوچهای اختیاری و اجباری این ایل جستوجو کرد.
نواهای عاشیقهای ایل شاهسون بیشتر از اشعار حکیم تیلیم خان که حدود ۲۰۰ سال پیش در روستای «مرغی» ساوه در بخش نوبران میزیسته بهره میبرد. ایل شاهسون نواهای منحصر به فردی دارد، که در هیچ یک از دیگر موسیقیهای محلی مشابه آن وجود ندارد، نواهایی چون نغمات «لیلاناچیها»، این افراد بداهه یا از قبل تعیین شده اشعار هفت هجایی را به صورت تصنیف میخواندند و با کفزدن ریتم میگرفتند، آن ها همچنین دستههایی از زنان یا مردان تشکیل میدادند و رقصی را اجرا میکردند که به «آیین هالای» شهرت دارد. موسیقی عاشیقی و موسیقی چوپانی نیز از دیگر موسیقی های مرسوم در ایل شاهسون است، که در اولی نواهایی را با ساز چگور و در دومی همان نواها را با نی مینواختهاند.
داستانهای «کوراوقلی» و «آسیلی(اصلی) و کرم» از جمله روایتهای مشترک بین عاشیقهای ایل شاهسون و دیگر اقوام ترک زبان است اما شعر هفت هجایی که در آذربایجان به «بایاتی» و در ایل شاهسون به «تیرینگه» یا «لیلانا» معروف است به صورت انحصاری در ایل شاهسون خوانده میشود.
فراموشی رسوم گذشته
عاشیق «حسین علی حسینی» که اصالتا از ایل شاهسون در ساوه است، در اوایل دهه ۸۰ تحقیقات در آواها، نواها و بازیهای محلی ایل شاهسون را آغاز کرده است و در پی این کار توانسته به احیای لباسهای محلی و تشکیل گروههای موسیقی با نامهای «هالای» و «چگور» بپردازد. او در حال حاضر موسس انجمن موسیقی در ادارات فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستانهای ساوه و زرندیه است و بیش از ۱۲ همایش منطقهای در قالب شعر و موسیقی این نواحی و اجرا در اکسپو ۲۰۱۵ میلان ایتالیا از جمله فعالیتهای هنری وی به شمار میرود.
موسیقی عاشیقی در گذشته بیشتر در مراسمات جشن و سرور ایل و اعیاد مذهبی اجرا میشده اما علی حسینی با تشکیل انجمن و گروههای موسیقی این کار را به صورت حرفهای دنبال کرده و با حضور در جشنوارههای ملی و بین المللی به اجرای کنسرت میپردازد.
عاشیق علی حسینی که از طایفه «کوسه لر» ایل شاهسون است، بالابان نوازی را از برادر بزرگتر خود و سرنا نوازی را از یکی از دوستانش به نام ابوالفضل راستگو آموخته و موسیقی عاشیقی و چگورنوازی را از علی رمضانی و عاشیق مسیحالله رضایی فراگرفته است.
او که تاکنون به حدود ۱۷۰ هنرجو، چگورنوازی آموخته بیان میکند: با ترویج شهرنشینی خیلی از آداب و رسوم گذشته ایل و همین طور صنایع دستی آن از بین رفتهاند و ما به نوعی آخرین بازماندگان لیلاناچیها را در سال ۱۳۷۳ از دست دادیم و پس آن فقط نسخههای ویدئویی از این نوع موسیقی آن هم در دقایق کمی باقی مانده است، به همین دلیل تحقیقاتی که در سال ۸۰ در این زمینه انجام دادهام کامل نیست.
موسیقی مادرانه
عاشیق علی حسینی از آواهای مادرانه این ایل با نام «اوخشاما» یاد میکند و میگوید: مادران ایل در وصف عزیزان از دست رفته خود اشعار بداههای را با طنین خاصی میخواندند و همان گونه که از نام این نواها پیداست در واقع با شبیه سازی در تصوراتشان، وصفی را در مدح عزیز از دست رفتهشان میسرودند. این نغمهها در مراسم عزاداری با ورود هر فردی خوانده میشد، حتی مادرانی که اوخشاما خوانی شان خوب بود با گرفتن حق الزحمه برای خواندن در مراسم برخی افراد چون خانها میرفتند، در واقع ایل ما مداح نداشته و مداحان ما مادران ما بودهاند.
او به طور کلی موسیقی ایل شاهسون را موسیقی مادرانه میداند و اضافه میکند: آواها و نواهای ایل شاهسون محزون هستند. علت آن را میتوان در سختیهای کوچ اختیاری و همین طور در کوچاندن اجباری ایل در طول تاریخ و اتفاقهایی که در این حین رخ میداده جست. برای نمونه وقتی مردان ایل شاهسون برای مرزبانی در برابر مهاجمان پرتقالی فراخوانده شدند تمام ایل اعم از زن، مرد و کودک به این مرزها کوچانده میشدند. این ایل در طول تاریخ مدام در کوچ اجباری و همین طور در کوچهای ییلاق – قشلاقی عزیزانی را به علت مریضی یا کهلوت سن که نمیتوانستند ایل را همراهی کنند از دست میداده و اعضای آن غمگین میشدند؛ این است که حزن سراسر آداب و رسوم ایل را گرفته است.
عاشیق علی حسینی میگوید: اعضای ایل همواره سیاه چادرشان را به همراه داشتند و آماده برای حرکت بودند، اما با گذشت زمان مسیرهای کوچ را کاشتند و حمایتی از ایل شکل نگرفت و در سالهای ۱۳۰۶و ۱۳۲۰ ایل شاهسون به اجبار تخته قاپو (یکجانشین) شده و از کوچرو به روستانشین تبدیل شدند. در حال حاضر نیز تعدادی که باقی ماندند نیمه ساکن و نیمه کوچ رو هستند.
عاشیقی؛ فراتر از موسیقی
«احسان قاسم خانی» اهل کمیجان و ساکن اراک، نماینده پیشین خانه ایران عاشیقلاری در استان مرکزی است که به خبرنگار وقایع استان میگوید: عاشیقی یکی از مهمترین ارکان فرهنگ منطقه بزچلو و کمیجان است که باید آن را فراتر از موسیقی دید. بیشتر مردم تصور میکنند که عاشیق تنها یک خواننده است در حالی که، عاشیقی به نوعی یک مکتب فکری- اخلاقی محسوب میشود و ادب مهمترین مسأله در بین عاشیقها است و وجهه عاشیقها در گذشته بسیار برجسته بوده است.
او میافزاید: عاشیقها را میتوان در دو گروه «آپاریجی عاشیقلار» و «یارادیجی عاشیقلار» دسته بندی کرد. «یارادیجیها» عاشیقهایی هستند که علاوه بر نواختن ساز چگور، شعر میسرایند و داستانسرایی میکنند، در حالی که «آپاریجیها» تنها روایتگر اشعار و داستانهایی هستند که عاشیقهای بزرگتر و برجستهتر در گذشته سرودهاند. «حق عاشیقیها» نیز، عاشیقهایی هستند که علاوه بر داشتن دانش موسیقایی، مراحل سیر و سلوک را طی کردهاند و تعدادشان در تاریخ انگشت شمار است که مهمترین آن ها عاشیق دده قورقود، عاشیق دده قربانی، عاشیق عباس توفارقانلی، عاشیق غریب و خسته قاسم بوده اند.
اولین نماینده خانه ایران عاشیقلاری در استان مرکزی در مورد قطبهای رواج عاشیقی در استان مرکزی میگوید: این هنر بیشتر در شهرستانهای کمیجان، ساوه، زرندیه، فراهان، تفرش، خنداب و تا حدودی هم بخش سربند شهرستان شازند رواج دارد و حکیم تیلیم خان که اشعارش در بین عاشیقها در ایران و خارج ایران شهرت دارد از اهالی ساوه بوده است و عاشیق علیرضا سلیمآبادی نیز از هنرمندانی است که در بین مردم بزچلو به حقعاشیقی معروف بوده و اشعاری با درون مایه عرفانی و اخلاقی از وی به جای مانده است.
به گفته قاسمخانی، حدود ۸۰ درصد آنچه عاشیقهای استانهای قم، مرکزی، همدان، تهران، البرز و قزوین میخوانند با اشعار و داستانهای عاشیقهای آذربایجان مشترک است و تفاوت در بعد موسیقایی و مقامها است. او میگوید: از جمله مقامهایی که در این منطقه به کار میرود مقامهای مهربان، ماران، مرغِی، رودبار، چرّا و شینگیللی است.
او که ۴ سال در حیطه عاشیقی به خصوص در منطقه بزچلو فعالیت داشته، معتقد است که بدون حمایتهای دولتی و افزایش آگاهی مردمی، هنر عاشیقی در سالهای آتی از بین خواهد رفت. قاسم خانی میگوید: حمایت دولتی تنها نباید به برگزاری جشنهای مناسبتی و دعوت از عاشیقها محدود شود، بلکه باید به معاش هنرمندان توجه کرد چراکه اگر معاش هنرمندان تامین نشود و بیمه نباشند، نسل جوان به این هنر روی نمیآورند.
«گورجو قیزی و بالاممد» جزو داستانهای عاشیقهای منطقه بزچلو، داستانخوانی «تیلیمخان و مهری» در ساز عاشیقهای منطقه ساوه و رقص «هالای» در ایل شاهسون بغدادی ساوه به ثبت ملی رسیده اند، اما مسأله جدی هنرمندان این عرصه، عدم انتقال زبان ترکی به نسلهای بعد و از بین رفتن هنر عاشیقی در سالهای آینده است.