خانه » جدیدترین » فارسی وان بر سردر سینماها

فارسی وان بر سردر سینماها

شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۴    شماره ۳۲۸

گروه فرهنگی-وقایع استان:
«این سیب هم برای تو» فیلمی است که این روزها در سینما فرهنگ اراک در حال اکران است. «این سیب هم برای تو» به کارگردانی سیروس الوند و نویسندگی سیروس الوند و نازنین فراهانی است.
این فیلم داستان دو دختر جوان است که با هم دوست هستند ولی یکی از این دوستان در کمال ناباوری با نامزد آن یکی روابط عاشقانه برقرار می کند و در نهایت منجر به جدایی آن دو و ازدواج خودش با آن پسر می شود. بیتا که از دوست خود شایسته و نامزدش مهرداد ضربه خورده حالا با همکاری نادر کیان پدر شایسته که دل خوشی از داماد کلاهبردارش ندارد می خواهد انتقام خود را بگیرد.
فیلم ملغمه ایست از آدم های که در نهایت متوجه علت حضور آن ها نمی شوی، روند منطقی در داستان وجود ندارد در ابتدا داستان مسیر عادی ای می رود و بعنوان مخاطب احساس می کنی که با یک ملودرام عامه پسند رو به رویی، داستان خیانت و عشق های مثلثی که این روزها بازار سریال های آبکی اش در شبکه های ماهواره ای داغ داغ است؛ ولی این بار این داستان بر سردر سینماها روایت می شود و در نود دقیقه نه دویست و نود قسمت.
این فیلم فاقد فیلمنامه قوی است، یک داستان سرراست ولی از یک جایی منطق روایت هم به هم می ریزد و به نظر می آید نویسندگان محترم فقط هرچه به دستشان آمده از آدم و دیالوگ در این فیلمنامه ریخته اند،.
به نظر می رسد کارگردان در پرداخت به شخصیت های خود در سطح باقی مانده است. این شخصیت ها، هیچ لایه زیرینی ندارند و تصمیمات، انتخاب ها و کنش هایشان به دور از منطق است و همین مسئله باعث می شود مخاطب نتواند خود را با آن ها همراه سازد. مثلاً شایسته (پری ناز ایزدیار) که نسبت به بیتا زرنگ تر و امروزی تر است و به قول خودش مردها را خیلی خوب می شناسد، چرا حاضر شده به همسری مردِ کلاهبردار و هفت خطی مثل مهرداد (پژمان بازغی) درآید؟ یا چرا پدرِ سختگیر و در عین حال باهوشِ شایسته، نادر کیان (چنگیز جلیلوند)، که از قصد و نیت دامادش آگاه است حاضر شده دخترش را به همسری او درآورد و چنان عروسی باشکوهی را هم برایشان گرفته است؟ همچنین چرا شایسته، که پدرش آن همه مال و ثروت دارد برای بیرون آوردن همسرش از زندان هیچ کاری نمی تواند بکند؟ آیا مثلاً با فروش دو دستگاه اتومبیل سطح بالایش و یا فروش خانه مجللش نمی تواند پانصد میلیون جور کند تا زیر بار منت بیتا نماند؟! اصلاً بیتا چرا به آن سرعت متحول می شود؟ بیتا که زنی با اعتماد بنفس پایین است چطور به یکباره اینقدر قوی می شود، البته قدرت تحول در این فیلم بالاست، و جالب تر اینکه مردی چون نادر کیان حاضر می شود مدیریت پروژه های خود را به بیتا بدهد آن هم طراح لوگویی که که فقط پیشنهاد داده برج هایتان را روی سیدی زده و پیش فروش کنید و این مرد از این تصمیم متحیر شده.
از این ها گذشته نقشِ شاهین (امیر علی دانایی) در کل داستان چیست؟ اصلاً او از بیتا کوچکتر است یا بزر گتر؟ آیا قرار است نماد پسری مثبت و مستقل باشد که ذره ای نظر به پول پدر متمولش ندارد؟ … به نظر می رسد شخصیت های داستان منفعل اند و حتا خود فیلمنامه نویس پیش زمینه ی ذهنی دقیق و پررنگی از آن ها در ذهن نداشته است.
این فیلم هیچ نقطه روشنی ندارد نه در بازی نه در کارگردانی نه در فیلمنامه و واقعا شاخصه های یک فیلم استاندارد را ندارد چه برسد به خلاقیت، فقط تنها درسی که می توان از این فیلم گرفت این است که می توان با چند رستوران لوکس، چند بلیت رفت و برگشت به کیش، چند دست لباس شیک و چند ماشین آخرین مدل یک فیلم ساخت آن هم با درونمایه سریال های ترکی شبکه های جم و فارسی وان.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.