خانه » جدیدترین » صدای من، امضای من است

صدای من، امضای من است

سه شنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۲  شماره ۱۷۹۴

گپ و گفت وقایع استان با محمد قدیری گوینده رادیو درباره فن بیان و گویندگی

فاطمه چاپاری: محمد قدیری متولد ۱۳۷۴ در اراک است. وی فعالیت هنری خود را از سال ۹۱ در عرصه تئاتر و با گروه کاتارسیس آغاز می کند اما از آن جا که از دوران دبیرستان به گویندگی علاقمند بوده پس از آشنایی با یکی از گویندگان رادیو تهران به نام حامد خدادای در اجرای نمایش «خداحافظ» شروع به تمرینات فن بیان و گویندگی می کند و بعد از این به طور تخصصی حرفه گویندگی را با آموزش دیدن پیش اکبر منانی و دیگر اساتید این عرصه پی می گیرد و در حال حاضر سه سال است که با رادیو همکاری دارد.

تئاتر چه قدر در گویندگی به شما کمک کرده است؟
خیلی… به ویژه در لحن و پرتاب صدا. در گویندگی کسی چهره شما را نمی بیند و صدای شما را می شوند، از همین رو شما باید همه حس و حالات را از طریق صدا منتقل کنید و سه ثانیه سکوت در رادیو به معنای مرگ است چرا که این میزان سکوت تمام حس ها را خنثی می کند و یک گوینده علاوه بر مدیریت این موضوع باید به فراز و نشیب صدایش توجه کند و حسی را که در نظر دارد به مخاطب منتقل کند.

پس در گویندگی هم مثل تئاتر با اغراق حالات روبرو هستیم؟
دقیقا

از نظر شما برعکس این موضوع هم صادق است؛ یعنی فنون گویندگی هم می تواند به بازیگران تئاتر کمک کند؟
در عصری که ما در آن زندگی می کنیم، باید بتوانیم ارتباطات سالم و درستی را برقرار کنیم و یک ارتباط تاثیرگذار دوستی، صمیمیت و اعتماد را به وجود می آورد و گاها حتی باعث می شود دو نفر بتوانند وارد یک معامله شوند. از همین رو فن بیان و گویندگی مختص دوبلورها نیست و همه ما لازم داریم این دوره ها را بگذرانیم چرا که در نهایت هر کسی که می خواهد معلم، کاسب، تاجر، گویند و .. شود نیاز به برقراری ارتباط دارد و از آن جا که در این زمینه فن بیان، رفتار بدنی، تنالیته صدا و ارتباط چشمی اهمیت بسیاری دارد چرا که مجموعه این عوامل باعث می شود ما پیامی که در نظر داریم را به شکل تاثیرگذارتر و درست تری انتقال دهیم، پس همه به نوعی باید دوره های گویندگی را بگذرانند اما این آموزش ها برای یک گوینده تخصصی تر بوده و آگاهانه به کار گرفته می شود.

یعنی ما باید به شکل آوایی واژه ها بیشتر دقت کنیم؟
بخشی اش مرتبط با واژه ها است. در اصول فن سخنوری، کلام شاید بین ۱۰ تا نهایتا ۳۰ درصد در تاثیرگذاری بیان دخیل است و زبان بدن، تنالیته صدا، لحن و فن بیان یعنی درست ادا کردن حروف و کلمات بیش از ۷۰ درصد در شنیده شدن یک سخن و جلب توجه مخاطب تاثیر دارد. از همین رو است که خود محتوای کلام تاثیر دارد اما نحوه بیان آن خیلی مهم تر است و این بستگی به این دارد که من چه چیزی را می خواهم بیان کنم و کجاها باید آکسان گذاری کنم و ساده ترین مثال آن که از دوران مدرسه یاد گرفته ایم این دو جمله است، « بخشش، لازم نیست اعدامش کنید» یا « بخشش لازم نیست، اعدامش کنید» همین آکسان گذاری می تواند یک نفر را از مرگ نجات دهد.

به نظر شما می توان گفت اشرافی که کسی مثل شاملو بر ادبیات داشته در دکلمه هایش تاثیرگذار بوده؟
بله .. شاملو متوجه است که دارد شعر می خواند و باید حس آن را منتقل کند، برای نمونه وقتی شما یک خبر را می خوانید صرفا قصدتان اطلاع رسانی است و نمی گویید متاسفانه و خوشبختانه باید لحن خنثایی داشته باشید اما در شعر باید حس نهفته در آرایه های ادبی را منتقل کنی و شاملو در این زمینه موفق بوده و اشرافش به ادبیات در این موفقیت بی تاثیر نیست.

فکر نمی کنید امروز کمتر به شکل حرفه ای به گویندگی پرداخته می شود؟
بله همین طور است.

علت آن چیست؟
قبلا ما یک رسانه داشتیم و رقابت برای وارد شدن به این رسانه خیلی سخت تر بود و گام های بسیاری باید طی می شد تا یک نفر بتواند به درجه ای برسد که حرفی برای گفتن داشته باشد اما امروز هر کدام ما در فضای مجازی یک رسانه داریم و می توانیم چندین مخاطب داشته باشیم و تخصص، پیشنه و سابقه حرفه ای کم اهمیت می شود و برای دیده شدن بیش از آن که به استعداد یا آموزش نیاز داشته باشی به پول و تبلیغات احتیاج خواهی داشت، در گذشته اما کسانی بالا می آمدند که لایق بودند.

پس آموزش اهمیت و جایگاه اش را از دست داده؟
بله دقیقا .

و جامعه هم استقبال می کند..
جامعه استقبال می کند چون مجبور است و دنیای سرمایه داری افراد حرفه ای را کنار می زند و کسانی شاخص می شوند که بتوان از آن ها پول جذب کرد، در عرصه خوانندگی اول به این نگاه می کنند که شما جوان خوشگلی باشید و پرستیژ نسبت به صدا در اولویت قرار می گیرد و از همین رو دنیای امروز گزینه هایی را به جامعه می دهد که باید از بین آن دست به انتخاب بزند و جامعه انتخاب دیگری ندارد.

من فکر می کنم فرهنگ ایرانی هم تاثیر دارد، در کشوری مثل فرانسه گوش دادن به موزیک کلاسیک خیلی چیز معمولی به شمار می رود و جامعه خیلی وقت است از این نوع موسیقی هم گذشته اما در جامعه ما کسی که بتهوون یا موتزارت گوش کند روشنفکر محسوب می شود؟
نباید صفر و صدی دید و مراد از منظور من کلیت جامعه نبود بلکه اکثریت افراد را در نظر داشتم چون هر انسانی را در فضای چندگانه خانواده، مدرسه، جامعه رشد و پرورش می یابد اما در نهایت با یک فردیت مواجه هستیم و اینجا پای فردیت من در میان است که آیا من می روم به دنبال این که ببینم موسیقی خوب چییست؟ ما باید در همه ابعاد آموزش ببینیم و مسلما وقتی فردی خودش به دنبال آموزش دیدن نباشد جامعه چیزی را به او می دهد که می خواهد.

به نظرت یک فرد چطور می تواند گوش خود را برای شنیدن تربیت کند؟ و به قول سانتاگ برای بازیابی حس شنوایی مان چه کار باید کنیم؟
در ابتدا فکر می کنم لازم است ما یکسری چیز ها را تجربه کرده باشیم، مثال بزنم ما باید یک ماشین خوب سوار شده باشیم تا ماشین بد را تشخیص دهیم.

منظورت این است که معیاری باید داشته باشیم تا با آن بد یا خوب بودن یک موسیقی را بسنجیم .
بله مسلما من وقتی پیاده یک مسیر طولانی را طی کرده باشم اگر سوار یک چهارچرخ هم شوم به نظرم عالی است چون من چیزی بهتری ندیدم و به دنبال آن نبودم از همین رو به نظر من در هر عرصه ای نه فقط گویندگی ما باید وارد آن عرصه شویم و با بهترین های آن عرصه آشنا شویم تا بفهمیم ما کجا هستیم. ما در این جا موسیقی خوب را نشناختیم چون دنبالش نبودیم و وقتی یک موسیقی با معیارهای بازاری تولید می شود به نظر ما خوب است چون موسیقی خوب گوش نکردیم.

به فردیت اشاره کرده بودی.. چرا تلاش هایی در جهت شکل دادن فردیت خود در گویندگی داشتی؟
گویندگی هم مثل هر عرصه دیگری وقتی وارد آن می شوی باید مشخص کنی چه چیزی از آن می خواهی، چه اهدافی را برای خودت تعریف کردی و در این زمینه به خصوص چقدر آموزش ده دیه ای و چقدر مطالعه داشته ای .. خب من خیلی مطالعه کردم و یکی از کتاب های خیلی خوبی که در این زمینه به من کمک کرد و آن را به بقیه هم پیشنهاد می کنم «پرورش صدا و بیان هنرپیشه» اثر سیسیلی بری است اما در این عرصه کتاب های زیادی نمی توان یافت چون اصول مشترک است و حالا طی کردن بقیه مسیر به تلاش شما بستگی دارد در آخرین صحبتی که با استاد اکبر منانی داشتم ایشان به من گفت در سن ۷۰ سالگی هر روز تمرین فن بیان را دارم چرا که صورت ما ، فکر ما، زبان ما و حنجره ما مثل تمامی دیگر اعضای بدنمان یک عضله است و همان طور که برای تقویت عضلاتمان روزانه باید دمبل بزنیم پس لازم است برای تقویت حنجره مان هم روزانه تمرین داشته باشیم.

این باز هم در حوزه فن است، من می خواهم بدانم یک گوینده چطور می تواند کاراکتر صدای خودش را پیدا کند؟
یعنی بعد از چند وقت صدای من یک امضا به شمار می رود..

دقیقا.. می خواهم بدانم چطور می توان به این امضا رسید؟
رسیدن به این امضا در گویندگی خیلی سخت است چرا که دریچه ارتباطی شما تنها یک میکروفن است و فکر می کنم مطالعه کمک بسیاری به این امر می کند؛ گسترش دایره واژگانی در طول زمان فرد را برای رسیدن به یک سبک خاص در گویندگی کمک خواهد کرد.

شما در ابتدای صحبت خود اشاره کردید که کلام و واژگان در اولویت دوم کار یک گوینده قرار دارد.
بله اما باید دید این کلام را چگونه آکسان گذاری کردیم و با چه لحن و حسی آن را بیان کرده ایم.

پس بگذارید این گونه بگوییم که یک گوینده کم کم به جایی می رسد که می توان آگاهانه انتخاب کند که در چه محلی از کلام خود آکسان بگذارد و می توان گفت چیدمانی که هر فرد به طور آگاهانه اختیار می کند می تواند کاراکترش در گویندگی باشد؟
بله اما اینکه ما چه می خواهیم بگوییم این چیدمان را هدایت می کند برای همین بود که گفتم واژه تاثیر خیلی کمی در بیان دارد و این لحن و آکسان گذاشتن است که یک بیان را تاثیرگذار می کند.

شبیه آن چه در اندیشه باختین با آن روبروئیم یعنی ما در لغت نامه نمی توانیم به دنیال معنای یک واژه بگردیم و این کاماگذاری ها، کلمات بعدی و قبلی و به طور کلی بافت یک متن است که معنای جمله را مشخص خواهد کرد.
دقیقا پیش آمده وقتی معنی یک کلمه از کسی می پرسیم می گوید جمله را کامل بخوان دقیقا آن فرد به همین چیزی که شما گفتی اشاره داد.

و گفتید آن چه یک گوینده می خواهد بگوید در نحوه چیدمان بیانی اش اهمیت دارد؟

سخنور خوب کسی است که پیامی را که می خواهد به شما برساند همان پیامی است که شما به عنوان مخاطب از کلامش متوجه می شوید ولی سخنور مبتدی منظوری را در ذهن دارد که شما چیزی متفاوت از آن را از بیان اش استنباط کرده ای چرا که نتوانسته لحن اش را به درستی در جهت این هدف به کار ببندد.

بنابراین فکر می کنم در گویندگی بتوانیم از فرهنگ فولکلور خودمان در زمینه نقالی کمک های بسیاری بگیریم.
بله بسیاری از افراد فعال در عرصه گویندگی نقال های بسیار خوبی هستند چرا که نحوه به کارگیری واژه ها در نقالی شما را مجبور به درست ادا کردن این کلمات می کند برای نمونه وقتی گفته می شود«کنون رزم سهراب و رستم شنو .. دگرها شنیدی این هم شنو.. » این کلمات و نحوه به دنبال هم آمدنشان شما را مجبور می کند که در ادای واژگان دقت بیشتری به کار ببرید، همین طور زبان عربی به خاطر توجهی که به لهجه دارد هم کمک کننده خواهد بود؛ عرب ها اغلب فک های قوی ای دارند چون زبانشان مجبورشان کرده برای درست ادا کردن تلاش بیشتری داشته باشند، خیلی از مشکلات بیانی ما در کودکی مان ریشه دارد خیلی وقت ها کودک در حال بلند بلند صحبت کردن است و ما چون در محیط های آپارتمانی زندگی می کنیم مجبور هستیم و مدام به بچه می گوییم «ساکت» یا «یواش صحبت کن» .. «هیس!» که همین باعث تربیت نشدن حنجره در آن سن می شود و در بزرگسالی خود را نشان می دهد.

چقدر در گویندگی می توانی از روایی کردن یک چیز که از دیگر مشخصه های ادبیات شفاهی ما است بهره برد.
در گویندگی تصویرسازی خیلی مهم است یعنی یک گوینده حرفه ای با چشمان بسته و تمرکز کامل در حال تعریف کردن برای شما است و می خواهد شما را به یک فضای مشخص ببرد و این به جز با اشاره به جزئیات و تصویرسازی ممکن نیست

سوال من اینجاست؛ با اشاره صرف به جزئیات که نمی توان در مخاطب تاثیر گذاشت برای رسیدن به این هدف در به کارگیری صدا چه کارهایی می کنیم؟
یک گوینده خوب باید بتواند از تمام حالات و لحن ها استفاده کند و با تغییر به موقع صدایش در شرایط مختلف و انتخاب کلمات درست مخاطب را بکشاند به آن فضایی که در نظر دارد، ابزار یک گوینده این ها است.

آیا در گویندگی امکان این وجود دارد که ما با به کارگیری انواع مختلف بیان مثل بیان مستندی که در خواندن خبر به کار می بریم در کنار یک بیان نمایشی و تلفیقشان دست به سبک پردازی در حرفه گویندگی بزنیم و آیا تا کنون کسی در کشورمان این کار را کرده؟
مثل این می ماند که یک خواننده بخواهد موسیقی پاپ و سنتی را تلفیق کند.

تقریبا.
در گویندگی رسیدن به این مرحله زمانبر است و من به شخصه کسی را نمی شناسم که چنین کاری را کرده باشد.

فکر می کنید این در جهت رسیدن به فردیت در حرفه گویندگی استفاده کرد؟
من تا به حال به آن فکر نکردم.

سپاسگزارم حرف پایانی.
حرفی که در طول مصاحبه گفتم و یک بار دیگر تکرارش می کنم در دنیای امروز باید فنونی را برای برقراری ارتباط سالم یاد بگیریم که بخشی از آن اکتسابی نیست اما بخشی از آن را می توان با آموزش فرا گرفت و این شعر معروف که .. تا مرد نگوییم، بگوییم فرد چون جنسیت در این جا مهم نیست، « تا فرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد » هم به آن اشاره دارد که ما بدون آموزش دیدن برای ادای درست واژگان و فن بیان از برقراری ارتباط سالم محروم خواهیم بود.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.