دوشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۹ شماره ۱۳۳۸
وقایع استان به مناسبت روز جهانی شهرها به تأثیرات منفی ساختار و کالبد معیوب کلانشهر اراک بر شهروندان میپردازد
شهر کینهتوز
شهرهای کینهتوز شهرهایی هستند که در آن فضایی که مردم در آن تفریح رایگان و بی بهانه داشته باشند وجود ندارد و یا اگر دارد مردم را از اینگونه فضاها دورنگه میدارند
وقتی در شهری همچون کلانشهر اراک شاهد هستیم که آمار خشونت و نزاعهای اجتماعی و افراد رو به افزایش است میتوان نتیجه گرفت که این شهر کینهتوز است
مسئله مهم این است که نباید از بد بودن سیلوئت شهری کلانشهر اراک غافل شویم تصویری که از این کلانشهر شاهد هستیم، متأسفانه یک سیلوئت جذاب نیست و مشخص است که شهروندان و افرادی که به این شهر وارد میشوند را پس میزند
بافت دندانهدار مهمترین زیر شاخص شهر کینهتوز است متأسفانه مدیریت شهری اراک بهجای اینکه این بافت را کاهش دهد آن را تشدید کرده است
زمانی شهری چون شهر اراک کینهتوز باقی میماند، که معضلات شهری این شهر توسط شهروندان دیده شود ولی این معضلات توسط مدیریت شهری رفع نگردد
در مدیریت شهری کلانشهر اراک یک نسیان تعمدی و جمعی برای رفع شهر کینهتوز اتفاق افتاده است
کورش دیباج
شهر همچون موجود زنده همواره درحال تحول وپویایی است. شکل گیری، تداوم حیات و تغییرات ظاهری بافت شهری و رشد و توسعه آن متأثر از مجموعه ای از عوامل و نیروهایی طبیعی و انسانی است که باعث تحمیل چهره و بافت جدیدی به کالبد فیزیکی شهر را فراهم می آورد. مسلماً شناخت وضع موجود و مشکلات فعلی شهر پیش بینی تغییرات آتی آن در گرو شناخت این عوامل و مکانیزم عمل آنهاست. درواقع امروزه ساخت و بافت محیطهای انسانساخت، هرگونه که هست چه در ستیز با انسان و محیطزیست و یا رد سازگاری و الفت با آن، محصول نوع تفکر برنامهریزی شهری ما است. جریان توسعه شهری و پیش جمعیت بینی حکایت از روند سریع آن دارد. بهطورکلی وجود تأثیرات متقابل فضایی و روابط عملکردی بین شهرها با نواحی پیرامونی و از آن جمله نقاط روستایی اطراف، بهمرور منجر به تغییرات ساختار جمعیتی، تغییرات ساختار کارکردی و کالبدی شده است. رشد سریع جمعیت و گرایش مردم به شهرنشینی، تقاضای فرایندهایی را برای تهیه مسکن به دنبال داشته که این موضوع در پی خود مشکلات عدیدهای درزمینه توسعه شهری به وجود آورده است. رشد جمعیت کلانشهر اراک و بهتبع آن نیاز به مسکن و ساختوسازهای بیشتر، گسترش کالبدی شهر از جوانب مختلف را به دنبال داشته است. توسعه کالبدی بیرویه کلانشهر اراک نیز ضمن تخریب زمینهای زراعی، نابودی فضای و سبز حتی گسترش حاشیهنشینی، موجبات تغییرات و دگرگونیهای بس قابلتوجهی در کاربری اراضی حومه و نیز روستاهای حوزهی نفوذ خود گردیده است. امروزه توسعهی شهری چه در کشورهای پیشرفته و چه در کشورهای درحالتوسعه بارزترین نوع و رونق شهر است. اینکه شهر رشد میکند، در حقیقت نشانهی سلامت و رونق شهر است و توقف در رشد شهر نیز نشانهی بیماری آن و به مفهوم رکود شهر در ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادی، کالبدی و …است، بلکه این اثرات آنها است که الگویی را نامطلوب جلوه میدهد. ازاینرو وقایع استان به مناسبت روز جهانی شهرها در گفتگو با کاوه امین، عضو هیاتعلمی گروه معماری و برنامهریزی شهری دانشگاه آزاد اسلامی واحد اراک به تأثیرات منفی، ساختار و کالبد معیوب کلانشهر اراک بر شهروندان پرداخته است.
مسئله شهر کینهتوز مسئلهای است که چند سال است بهعنوان ترند جهانی مطرح است، منتهی کشورهای جهان سوم یا به عبارت صحیحتر کشورهای درحالتوسعه عمدتاً از شهر کینهتوز فراری هستند، درواقع از شهر کینهتوز هیچ طرح مسئلهای را در جامعه دانشگاهی انجام نمیدهند، دلیل این امر به نظر شما چه میتواند باشد؟
مهمترین دلیل این است که شهر کینهتوز برخلاف شهروند کینهتوز یک کیفیت قابلاندازهگیری و کالبدی است، یک پدیده جامد است که خودش را در قالب کالبد و فضای شهری تجسم بخشیده است.زمانی که درباره خشونت و جرائم شهری صحبت میکنیم همهچیز حول انسانی که شهروند شده است، میچرخد. یعنی من بهعنوان یک کارشناس و مدیریت شهری میتوانم عنوان کنم وظایفم را بهدرستی انجام دادهام و این شهروند است درک درستی از این اقدامات داشته و از آن درست استفاده کند ولی وقتی به اصلاح شهر کینهتوز وسط میآید، شهر کینهتوز کالبدمند شده و دارای جسم است درواقع این امر تبدیل به فیزیکی به نام شهر شده که صفتی را به نام کینهتوز با خود به یدک میکشد. شهر کینهتوز برخلاف پدیدههای اجتماعی همچون وندالیست، خشم شهری، جنایات شهری و… در کشورهای درحالتوسعه آنچنانکه باید وارد حوزه مطالعاتی نمیشود و دلیل این امر بدین میگردد که این مسئله میتواند من مدیر و مسئول شهری را به اصلاح گیر بیاندازد و من را بهجایگاه پاسخ دهی بکشاند.
درواقع میتوان از صحبتهای شما این استنباط را داشت که شهر کینهتوز با شهروند کینهتوز فرق دارد؟
بلی، آنچه که مهم است باید شهر کینهتوز را از شهروند کینهتوز و اجتماعات کینهورز جدا کرد. شهر کینهتوز یک پدیده کاملاً کالبدی است یعنی ما میتوانیم از شهر کینهتوز اندازه، عکس گرفت و در مورد آن مقاله نوشت درواقع همهچیز در قالب یک پیکر شهری عیان شده است. پس درواقع شهر کینهتوز عبارتی از کالبد شهر که نسبت به شهروندان خود خشمگین است و این خشم را به صورتی به آنان منتقل میکند.
برای شهر کینهتوز چه شاخصهایی در نظر گرفته میشود؟
برای شهر کینهتوز سه شاخص در نظر گرفته میشود، شهرهای کینهتوز را میتوان از سیاهه آن شناخت، یعنی سیاهه یا سیلوئت شهر کینهتوز کاملاً مشخص است. منظور از سیلوئت شهری یک تصویر بدون جزییات از شهر را میگویند. پس اولین شاخص شهر کینهتوز سیلوئت یا سایه شهری است که یک فرد وقتی از بیرون به شهر وارد میشود آن را مشاهده میکند که این سیاهه یا سئولیت محلههای حاشیهای، ورودیهای و جدارههای به سمت کمربندی شهر را میگویند این موارد هویت شهر را کامل منعکس نمیکنند ولی سیاهه شهر هستند یعنی چیزی است که وقتی من بهعنوان یک فرد به شهر نزدیک میشوم این موارد را در جایگاه قضاوت شهرمیگذارم.
سیولئت شهرهای کینهتوز شهرهایی هستند که با فضاهای خالی و رهاشده شکل میگیرد، خانههایی که بهصورت غیر هندسی و غیر مهندسیشده است و بهصورت ارگانیک و غیرقانونی ساختهشده است، محلههایی حاشیهنشین، محلههای غیررسمی، بافتهای فرسوده، زاغههای شهری و… هستند و اگر بخواهیم با این شاخصه شهرهای کشور را ازلحاظ کینهتوزی بررسی کنیم اکثر شهرهای ایران کینهتوز میشوند چون حاشیه شهرها از مدیریت شهری و کاخ شهرداری دور است و خدماتی نمیگیرند و هیچ نظارتی بر آنها صورت نمیگیرد.
شاخص دوم شهر کینهتوز محلههای شهری یا محلههای کینهتوز هستند، نه صرفاً محلهها و بافتهایی که در حاشیه شهر شکل میگیرند بلکه محلههای کینهتوز یکی از زیر شاخصهای آن وجود یک محله متضاد است درواقع تضاد بین محلهها عامل کینهتوزی شهری است زمانی کینهتوزی در شهر شکل میگیرد که آن شهر محله فقیر بدون خدمات اجتماعی مبسوط دارد و در برابر و تنازل یکبهیک آن محلهای وجود دارد که از همه امکانات برخوردار است هردوی این محلهها با یکدیگر محله کینهتوز را خلق میکنند.
سومین شاخصی که شهرهای کینهتوز دارند، بافت مرکزی یا گوشته شهر است منظور بافت میانگین شهر است. در شهرهای کینهتوز آن گوشته شهر کفایت ندارند یعنی کلیدواژه و شاهکلید ما کفایت است منظور از کفایت نداشتن گوشته شهر این است که شهر شهروندان را به خودش عادت و خو بدهد، بافت یا شهرمیانگین در شهرهای کینهتوز شهر پس زننده است، نمیتوانیم بهعنوان شهروندان با آن شهر اُخت شده و به آن عادت کنیم و ادامه این مورد بافاصله بسیار زیاد به تعلق شهری میرسد یعنی ازاینپس زنندگی شهری ما حلقههای بسیاری را میچینیم و درنهایت خلق به تعلق شهری میشود. دلیل اینکه همه تلاشهای ما در تعلق شهری با شکست میخورد بدین خاطر است که این حلقههای وابسته را مشاهده نمیکنیم و مستقیماً به دنبال دست یافتن به تعلق شهری هستیم درحالیکه نبود یا کاهش تعلق شهری در بین شهروندان ریشه آن پس زنندگی شهر بهعنوان شاخصی از شهر کینهتوز است. درواقع شهر کینهتوز از سیاهه، محلههای میانگین یا تناظر یکبهیک و دیگری از میانگین و گوشته شهری مشخص است که هرکدام از این سه شاخص در تعیین شهر کینهتوز زیر شاخصهایی دارند.
از شاخصها صحبت به عمل آمد، جلوههای شهر کینهتوز چیست؟
یکی از جلوههای شهر کینهتوز این ست که وقتی به این شهر نزدیک میشویم از یک جادهای که روان بوده وارد یک بافت شهری میشویم که هدایتگر نیست و با افرادی که وارد این شهرمیشوند سر سازگاری ندارد و نمیخواهد افراد به مقصدم برسم وارد میدان وسیعی میشویم که تعداد بسیار زیادی ورودی و خروجی دارد که دارای تابلوها و بیلبوردهای متفاوت دارد و از همان لحظه ورود فرد به شهر اعلام میکند که نمیخواهد فرد را به مقصد برساند و به دنبال سردرگم کردن فرد است پس ناخوانا شهری در شاخص سیلوئت شهر کینهتوز میگنجند از آنطرف نازیبایی، قطعهبندی و کاربریهای نامناسب همه این موارد منجر میشود که آن سیاهه شهر برای فردی که به شهر وارد میشود قابلشناسایی شود. وقتیکه از سمت کرج به سمت قزوین حرکت میکنیم یکی از بدترین سیلوئت شهری شهرهای کشور را شهر کرج دارد، علاوه بر این شهر نباید از شهر اراک و بد بودن سیلوئت شهری این شهر غافل شویم؛ تصویری که از اراک میبینیم متأسفانه یک سیلوئت جذاب نیست و مشخص است که شهروندان و افرادی که به این شهر وارد میشوند را پس میزند و این نازیبایی فقط مختص یک ورودی شهر اراک نیست و از هر ورودی که وارد میشویم این معضل نازیبایی و پس زنندگی را شاهد هستیم.
یکی از جلوهای شهر کینهتوز بافتهای دندانهدار است بهعنوانمثال همین خیابان حصار بافت دندانهدار است این بافت دندانهدار به شهروندان دهنکجی میکند و به شهروندان عنوان میکند که نمیتواند بهطور مستقیم وارد آن بشویم و شهروند را وادار میکند که به آن فضا احساس خوبی پیدا نکند درواقع بهقدری ریز فضاهای تاریک و غیرقابلدسترس برای شهروندان درست میکند که نمیتواند به آن فضا خو بگیرد حتی اگر آن بافت دارای هویت تاریخی و فرهنگی باشد.
متأسفانه مدیریت شهری بهجای اینکه این بافت دندانهدار را کاهش دهد آن را تشدید میکند، در شهرهایی همچون شهر اراک که پلان آنان بافتهای دندانهدار است از مینی نیوجرسی(جداکننده بتنی موقت) استفاده کنند درواقع اینیک در میان بودن بافت، اینیکی بودن و نبودن، این خالی بودن و پر بودن را در جلوه بصری شهر اشاعه و گسترش میدهیم.
اگر بخواهید بهطور مصداقی از جلوه گری شهر کینهتوز صحبت کنید، این جلوه گری چگونه خود را برای شهروندان نمایان میسازد؟
شهر کینهتوز در کنار تمام شاخصها و زیر شاخصهایی که دارد جلوه گری دارد یعنی شهری است که در آن رنگ به چشم نمیخورد که از آن بهعنوان شهرهای خاکستری یاد میشود شهرهای کینهتوز شهرهایی هستند که در آن فضایی که مردم در آن تفریح رایگان و بی بهانه داشته باشند وجود ندارد و یا اگر دارد مردم را ازاینگونه فضاها دورنگه میدارند.باید این نکته مهم را باید در نظر داشت بهغیراز پارکهای حاشیه خیابان که ارتباط مستقیم با خیابان دارند، پارکهایی که بدنه دارند و افراد را از فضای خیابان مجزا میکنند جز فضای شهری بهحساب نمیآیند.
فضاهای بیدفاع و یا کالبدهای بیدفاع شهری یکی دیگر از زیر شاخصهای شهر کینهتوز هستند، شهروند یک شهر وقتی مشاهده کند قسمتی از شهر که هر چیزی همچون چراغ راهنمایی خراب، جدول شکسته، دیوار تخریبشده، حفره در آسفالت خیابان و… میتواند باشد به حال خود رهاشده و اصلاح نگردیده است آن را از دید شهرمی بیند نه ضعف مدیریت شهری.
وقتی تقاطع حادثهخیزی در شهر وجود دارد و شهروندان هرروز شاهد تصادف در این تقاطع حادثهخیز هستند بهعنوانمثال پل روگذری که در کنار ترمینال اراک مستقر است و… این موارد نشاندهنده این است که شهر اراک، شهر کینهتوز است و در حال آسیب و بدی به شهروندان خود است.
این کینهتوزی شهری تا چه زمانی باقی میماند؟
زمانی شهری چون شهر اراک کینهتوز باقی میماند، که معضلات شهری این شهر توسط شهروندان دیده شود ولی این معضلات توسط مدیریت شهری رفع نگردد و وقتی این اتفاق بیافتد من شهروند واسطه را حذف میکنم و بهجای اینکه بگویم این شهر مدیر نداشت که این معضلات را رفع کند به این نتیجه میرسم که این شهر است که با من شهروند سر ناسازگاری و دهنکجی میکند.
میتوان از صحبتهای شما این نتیجه گرفت که پدیدههای اجتماعی همچون وندالیست، خشونت، نزاعها فردی و دستهجمعی مولود شهر کینهتوز است؟
در جامعهشناسی شهری وندالیست بهعنوان تخریب اموال شخصی بدون قصد انتفاع مطرح میشود درواقع وندالیست زمانی اتفاق میافتد که من بدون قصد انتفاع به شهر ضرر میرسانم آنچه که میتوان نتیجه گرفت وندالیست نقطه غیر کالبدی شهر کینهتوز است و مهمتر از همه شهر کینهتوز وندالیست و خشم شهری را دامن میزند یعنی اگر در شهری همچون شهر اراک شاهد هستیم که آمار خشونت و نزاعهای اجتماعی و افراد رو به افزایش است نشان از این است که این شهر کینهتوز است و راحتترین کار برای پیشگیری و کاهش خشونت، نزاع و وندالیست شهری این است که فعالیت اجتماعی و فرهنگی در این زمینه انجام داد متأسفانه این کاری است که مدیران و متولیان امر در برخورد با این پدیدههای اجتماعی یاد گرفتهاند درصورتیکه راهکار صحیح این است که کالبد بیمار شهری را پیداکرده و آن را اصلاح کنند و در کنار آن بهعنوان مسکن آن فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی را تجویز کنند. مدیران شهری در کشورهای جهان سوم به این سمت میروند شهر کینهتوز را حذف کنند و همهچیز را گردن جریانات اجتماعی انداخته درحالیکه خواستگاه جریانات اجتماعی که کالبد شهری است بهعمد فراموش میکنند زیرا فعالیت مدیران شهری در بحث کالبد شهری قابلاندازهگیری است میتوان بهراحتی مشخص و اندازه گرفت که مدیران شهری یک شهر چه اندازه از محلهها و سئلویت شهر را اصلاحکردهاند، چند بافت کالبدی شهر را که باعث کینهتوزی میشود را اصلاح کردند و متأسفانه مدیران شهری به این سمت حرکت نمیکنند و تأسفبارتر این است که در مدیریت شهری کلانشهر اراک یک نسیان تعمدی جمعی برای رفع شهر کینهتوز اتفاق افتاده است. مدیران شهری بهجای اینکه آن چیزی که بدن مند و کالبد دارد را اصلاح کنند، فقط اثرات آن را با مسکن آرام میکنند تازه اگر بتوانند آرام بکنند.
ادامه دارد…